دندان این شهر درد میکند
شهر پر شده از درد. روی بیلبوردها و استرابوردها، تصویر مردهایی را که درد در صورتشان نشسته میبینیم. مردهایی که لذت خوردن بستنی برایشان همراه است با انقباض عضلات چهره. این تصویر آزاردهنده، تبلیغ یک خمیردندان است که کافی است روی مسواک شما بنشیند تا حساسیت دندانهایتان به سرما را از بین ببرد. پیام همین است: «تو هم همینقدر درد میکشی؟ پس مریدنت را بخر و آرام شو!»
وقتی بستنی میخوری اینشکلی میشوی؟
مریدنت در تبلیغ «خمیردندان ضد حساسیت» خود، سراغ یک مشکل رایج رفته: «دنداندرد شدید در زمان خوردن بستنی یا حتی آب سرد». با این اوصاف مشکل کجاست؟ مگر قرار نیست تبلیغات با ادعای برطرف کردن مشکل بزرگ افراد، آنها را برای خرید محصول ترغیب کند؟
نمیتوانی از این درد فرار کنی
مریدنت حل شدن یک مشکل بزرگ و رایج را وعده میدهد، اما در کنار این وعده خوشایند، تکلیف چهره شهر چه میشود؟ لایتباکسها و استرابوردهایی که با فاصله کم نصب شدهاند، فرصت چرخاندن چشم را از این صحنه نمیدهند. کافی است از همان خیابان به یک بزرگراه بپیچید تا بیلبورد بزرگی که پیش رویتان است، بار دیگر موضوع را به شما یادآوری کند.
این شهر به فروش میرسد
میل اغراقشده شهرداری به فروش فضاهای تبلیغاتی، آن هم بدون نظارت به تأثیری که بر چهره شهر میگذارند، تبلیغات محیطی را به ابزاری برای ایجاد آلودگی بصری تبدیل کرده است. در این میان، تکرار بیش از قاعده تبلیغاتی که مفهوم درد و آسیبدیدگی را القا میکند، به ابزاری برای آزار مخاطب تبدیل میشود.