کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
یادداشتی از رضا قربانی/ روز جمعه در شرایطی بازی فوتبال ایران را نگاه کردم که من هم مانند بسیاری از مردمم نگران و ناراحتم؛ نگران آینده این کشور. در شرایطی که شاد بودن مجاز نیست، با نهایت ناامیدی بازی فوتبالی را نگاه کردم که تا آخرین دقایق، با وجود همه شایستگیها برنده آن نبودیم. ناگهان و در وقتهای تلفشده بازی، ورق برگشت و معجزه رخ داد. به قول گزارشگر بازی مردیم تا بردیم و باز به قول او، بچههای تیم فوتبال ایران در شرایطی برنده بازی شدند که همه به آنها لگد زده بودند.
گاهی اوقات برای چیزهایی میجنگی که نمیدانی برای کیست؛ وضعیت بچههای تیم ملی فوتبال ایران هم همینطور بود؛ برای چه کسی میجنگیدند؟ در شرایطی که برخی تلاش کرده بودند آنها را از حضور در این بازیها محروم کنند و ناخواسته کوچکترین کنش و واکنش آنها با تعابیر سیاسی گوناگون تفسیر میشد، احتمالاً سختترین کار برایشان، تمرکز بر فوتبال بوده است.
اینجا قصد ورود به دعواهای یکی، دو ماه گذشته حاشیه فوتبال ایران ندارم. برای من این مهم بود که در شرایط سخت، جنگندگی و تلاش تا آخرین لحظه، ممکن است نتیجه را تغییر دهد. ما تلاشمان را میکنیم و اینکه به نتیجه برسیم یا نه، تا حد خوبی به شانس و اقبال بستگی دارد؛ ولی این «بستگی به احتمالات» دلیل کوتاهآمدن نیست.
قاعده این پیروزی در هر زمان دیگر به خیابانآمدن مردم و شادی دستهجمعی بود، ولی آنچه در غروب روز جمعه رخ داد، از نظر من زنگ خطری است برای آنهایی که دل در گرو آینده این مملکت دارند و از ویرانشدن ایران هراساناند. در شرایطی که ویرانیطلبها پیوسته پیامهای ناامیدکننده منتشر میکنند، در شرایطی که دشمن خارجی و البته دشمن داخلی دست به دست هم دادهاند؛ بدترین اتفاق ممکن کنار کشیدن کسانی است که هدفشان افزایش کیفیت زندگی مردم است.
بر خلاف تصور ویرانیطلبها و آنهایی که گوشهایشان را بستهاند، یک کشور توسعهیافته نتیجه دسترنج سیاسیون نیست؛ هرچند سیاسیون میتوانند زمینه رشد و توسعه را فراهم کنند، ولی کشور برای رشد و توسعه به مغزهایی نیاز دارد که کار کنند و دستهایی که از تلاش دست برندارند. در شرایطی که آنهایی که باید راهحل پیدا کنند و آنهایی که باید راهحلها را عملیاتی کنند، به حاشیه رانده شدهاند، آنچه در نهایت از دست میرود، ایرانی است که ممکن است وسط این دعواها ویران شود.
چرا غروب روز جمعه روز عجیبی بود؟ این روز بخش زیادی از خیابانهای تهران را گشتم و بهطور مشخص کانون شادی پس از برد تیم ملی فوتبال ایران میدان ولیعصر بود؛ در حالی که در شرایط عادی باید همه خیابانها، کوچهها و محلهها غرق شادی میشد. من فقط میتوانم از تهران بگویم و ممکن است اوضاع در استانهای دیگر به شکل دیگری بوده باشد، ولی تجربه من از خیابانهای تهران خبر از شکافی میداد که اگر بخواهیم آن را انکار کنیم، چیزی درمان نمیشود.
تقریباً دوساعتی در میدان ولیعصر بودم و چیزهای زیادی دیدم، ولی فقط یک روایت را میگویم؛ وقتی میخواستم با بچههایم در شلوغی دور میدان از سمت بلوار کشاورز به سمت خیابان کریمخان برویم، دختری نوجوان با ظاهری معمولی به ما نزدیک شد و به همسرم گفت اگر میخواهید به آن سوی میدان بروید، میشود من کنار شما تا آن سوی میدان بیایم! دختر نوجوان تا آن سوی میدان با ما آمد و بعد مسیر کریمخان را ادامه داد و رفت.
این برای من ترسناک بود؛ اینکه در میانه جشن و هیاهوی یکی از مهمترین میدانهای شهر، بعد از یکی از مهمترین بردهای تیم ملی، یک دختر نوجوان با ترس و لرز از میان گروهی از مردم و نیروهای ویژهای رد میشود که حتی آنها هم مشغول شادی بودند. چرا یک دختر نوجوان باید از دیدن مردم کشورش بترسد؟ چرا بخشی از مردم ما باید خودشان را از یک جشن ملی کنار بکشند؟ چرا باید برخی این برد را برای خودشان ندانند؟
ما همه مردم این کشوریم و همه ایرانی هستیم؛ حتی آن کسی که ترک دیار کرده، تا زمانی که بخواهد ایرانی است. نه آنهایی که در این کشور هستند، همه حق با آنهاست و نه آنهایی که رفتهاند همه ناحق هستند؛ ما همه مردم این کشوریم و همه باید در کنار هم زندگی کنیم. هر کدام از ما ممکن است با دیگری متفاوت باشد و ممکن است ظاهرمان، رفتارمان، رگ و ریشه و فرهنگمان متفاوت باشد، ولی ما دشمن هم نیستیم. ما همه ایرانی هستیم و قرار است برای توسعه ایران به هم کمک کنیم؛ نه اینکه به هم کمک کنیم برای ویرانشدن ایران.
صادقانه من میترسم، از آیندهای که نتیجه حلنکردن اختلافهاست و بر آتش دشمنی دمیدن. هر کسی هم که قدرت و توان بیشتری دارد، میتواند این چرخه را متوقف کند. هنوز هم تصور میکنم فرصت هست؛ با اینکه آسیبهای زیادی بر پیکره ایران واحد وارد شده است. هر تأخیری، ضرر و زیان را بیشتر میکند. امروز میتوانیم غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کنیم که فردا دیر است.