کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
سید محمدحسین سجادی نیری تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی نرمافزار در دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد خود را در رشته مدیریت اجرایی MBA در دانشگاه علم و صنعت و دکترای مدیریت رسانه خود را در دانشگاه تهران گذرانده است. او از سال ۱۳۷۸ فعالیت خود را در بخش خصوصی آغاز کرد.
بعد از چندسال فعالیت در معاونت علمی و فناوری و تلاش برای تأثیرگذاری در اکوسیستم نوآوری کشور در بخش دولتی، او حالا مدیرعامل یک ویسی در حوزه صنایع خلاق است که بیشتر روی کسبوکارهای محتوایی و رسانهای و فرهنگی سرمایهگذاری میکند. ویسی داوین که بهتازگی جشن شصت و چهارمین سرمایهگذاری خود را برگزار کرده، تأکید دارد میخواهد روی بازاری که دیگر ویسیها کمتر به آن توجه و علاقه دارند، تمرکز کند.
به گفته سجادی نیری، داوین خلئی را در این حوزه پر کرده که بخش خصوصی ریسک آن را برنمیداشته است. به گفته او، داوین میخواهد بهعنوان یک ویسی که تلاش دارد بخشی از سرمایههای خارج از بخش خصوصی را به سمت کسبوکارهای خصوصی حوزه صنایع خلاق بیاورد، شناخته شود. در این شماره کارنگ با مدیرعامل و عضو هیئتمدیره شرکت سرمایهگذاری داوین به گفتوگو نشستیم و نظرات او را در مورد سرمایهگذاری خطرپذیر و چالشها و فرصتهای آن در سالهای پیش رو جویا شدیم.
داوین با چه هدفی راهاندازی شد و چهکاری انجام میدهد؟
من از سال ۱۳۷۸ شروع به کارکردم و تا سال ۱۳۸۶ در بخش خصوصی فعال بودم و کسبوکارهای خودم را داشتم. از سال ۱۳۸۷ متوجه شدم که در بخش خصوصی شرایط مالی خوب است، اما به دنبال تأثیرگذاری در کشور بودم؛ بنابراین کمکم از بخش خصوصی فاصله گرفتم و وارد یک مجموعه نیمهدولتی شدم. چند سالی در آنجا کار کردم و بهنسبت مجموعه موفقی بود. بعد از آن وارد سیستم دولت شدم. در ابتدا در مرکز فناوری و نوآوریهای ریاست جمهوری در حوزه آیتی و فناوری فرهنگی کار میکردم. خروجی کار من ایجاد معاونت فناوری اطلاعات و ارتباطات بود که در آن مرکز شکل گرفت. مرکز فناوری و نوآوریهای ریاست جمهوری مسئول پیگیری فناوری در کشور بود. وظیفه این معاونت پیگیری توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات در کشور بود. بعد از شکلگیری این معاونت، من در اردیبهشت ۱۳۹۳ بهعنوان معاون آیسیتی مرکز فناوری و نوآوریهای ریاست جمهوری منصوب شدم.
پس از آن در اواخر سال ۱۳۹۳، دکتر ستاری، معاون علمی و فناوری رئیسجمهور، من را بهعنوان دبیر ستاد توسعه فناوریهای نرم و هویتساز منصوب کرد. آن ستاد هیچ بودجه و امکاناتی نداشت. رؤیای من موفق ساختن این ستاد شد. دو یا سه سال کار کردم. محور کارها cultural technologies بود. بعدها از فناوریهای فرهنگی با عنوان صنایع فرهنگی یا cultural industries یاد شد. به بیان امروزی به آن صنایع خلاق یا creative industries میگویند. محور اصلی این فعالیتها در آن ستاد فعالیتهای فرهنگی، صنایع فرهنگی و صنایع خلاق شد. از ابتدای سال ۱۳۹۴ فعالیت خود را در ستاد آغاز و تا سال ۱۳۹۶ در آنجا فعالیت میکردم. طی این سه سال عناصری را که برای زیستبوم صنایع خلاق و فرهنگی و حوزه فناوریهای نرم در کشور نیاز بود، ایجاد کردیم.
وقتی در مورد اکوسیستمی در حوزه نوآوری و فناوری صحبت میکنیم، باید در این حوزه رشته دانشگاهی، مرکز رشد، شتابدهنده، مرکز نوآوری و صندوق پژوهش و نوآوری داشته باشیم. تقریباً تمام این عناصر طی این سه سال ایجاد شد. البته صندوق پژوهش و نوآوری دو سال بعد تشکیل شد.
وقتی من دبیر ستاد فناوریهای نرم شدم، فقط سه مرکز رشد فعال در حوزه علوم انسانی در کشور داشتیم؛ اما تا سال ۱۳۹۹ حدود ۱۳ مرکز رشد و شتابدهنده در حوزههای علوم انسانی، علوم اجتماعی و فرهنگ و هنر در کشور شکل گرفته بود. بهعلاوه در آن سالها مراکز نوآوری حوزه صنایع خلاق در مراکز استانها و سایر شهرها ایجاد شده بود. این یعنی رؤیای من برای پررنگ کردن حوزه صنایع فرهنگی و فناوری نرم برای معاونت علمی، تحقق یافته بود. درواقع این حوزه نهتنها در معاونت علمی بلکه در کشور پررنگ شده بود. این اتفاق با پیگیری ما و معاونت علمی افتاد اما نهادهای دیگر مثل دانشگاهها هم فعال شده بودند. علاوه بر موارد مذکور، پارک علم و فناوری این حوزه هم شکل گرفت. فرایند ایجاد پارکهای علم و فناوری پیچیده است و معمولاً این پارکها مختص یک موضوع نیستند و موضوعات مختلفی را پوشش میدهند. البته پارک سلامت و پارک آیسیتی در این حوزه قبلاً شکلگرفته بودند. پارک علوم و فناوریهای نرم و صنایع فرهنگی در همان دورهای که من مسئول ستاد بودم، راهاندازی شد. ایجاد پارک علم و فناوری این موضوع دستاورد خیلی بزرگی در آن زمان بود.
من متوجه شدم که عمده عناصر این اکوسیستم شکلگرفتهاند و لازم است که برنامهای برای این موضوع طراحی کنیم. در نتیجه بحث سند بالادستی این موضوع را پیگیری کردم. این پیگیریها سه سال، یعنی از سال ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۷ زمان برد و در نهایت این سند با همکاری شورای عالی انقلاب فرهنگی تدوین و سپس در جامعه نوآوری کشور و شورای انقلاب فرهنگی مصوب شد. در سال ۱۴۰۰ هم رئیسجمهور این سند را ابلاغ کرد.
داوین یک سرمایهگذار خطرپذیر اکوسیستمساز است؛ یعنی ما در داوین تلاش کردیم یک اکوسیستم را توسعه دهیم و صرفاً سرمایهگذاری روی استارتاپها را در دستور کار قرار ندادیم. علاوه بر استارتاپها، روی شتابدهندهها هم سرمایهگذاری کردیم.
زمان این رسیده بود که برای حوزه صنایع خلاق و فرهنگی هم سند بالادستی و هم برنامهای برای شرکتهای این حوزه شبیه برنامه شرکتهای دانشبنیان داشته باشیم. در همین راستا برنامه تنظیم و در آن برنامه شرکتهای حوزه صنایع خلاق و فرهنگی را اینگونه تعریف کردیم: «شرکتهای حوزه صنایع خلاق و فرهنگی شرکتهایی هستند که یا در حوزه صنایع فرهنگی کار میکنند و محصول آنها فرهنگی است یا شرکتهایی هستند که با استفاده از فناوریهای جدید یک مدل کسبوکاری جدید ارائه دادهاند.» صنایع فرهنگی به صنایع دستی، گردشگری، مد و پوشاک، معماری، انیمیشن، بازی و صنایع دیدار – شنیداری گفته میشود. شرکتهایی که مدل کسبوکاری جدیدی ارائه دادهاند، شرکتهایی مثل اسنپ، جاجیگا یا علیبابا هستند و اصولاً در اقتصاد دیجیتال فعال هستند.
این برنامه در معاونت علمی مصوب شد و از سال ۱۳۹۷ کار خود را آغاز کرد. در حال حاضر بهمثابه شرکتهای دانشبنیان در معاونت علمی شرکتهای خلاق داریم و برای این نوع شرکتها حمایتهایی در نظر گرفته شده است. شرکتهای نوآور و خلاقی که نتوانستند دانشبنیان شوند، اما میتوانند از مزیت شرکتهای خلاق استفاده کنند. حدود ۱۶۰۰ شرکت خلاق مورد تأیید معاونت علمی وجود دارد.
همه این اتفاقات رقم خورد اما من هنوز احساس میکردم این حوزه کوچک مانده است و رشد زیادی ندارد. آذرماه سال ۱۳۹۸ در جلسه افتتاح فراصندوق متوجه شدم برای صندوقهای خلاق در این حوزه به سرمایهگذار خطرپذیر نیاز داریم؛ یعنی سرمایهگذاری که ریسک کند و با رعایت اصول سرمایهگذاری خطرپذیر و اصول سرمایهگذاری روی استارتاپها، در حوزه صنایع خلاق سرمایهگذاری کند؛ بنابراین مأموریت بعدی که برای خودم در نظر گرفتم، تشکیل صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر در این حوزه بود. بهمن و اسفند سال ۱۳۹۸ پیگیری این امر را آغاز و با مؤسسه دانشبنیان برکت و مجموعههای مختلف دیگر صحبت کردم. مؤسسه دانشبنیان برکت پیشنهاد من را پذیرفت و از اردیبهشت ۱۳۹۹ کار ایجاد مجموعه سرمایهگذاری خطرپذیر روی صنایع خلاق، داوین را آغاز کردم. اولین سرمایهگذاری داوین هم در تیرماه سال ۱۳۹۹ انجام شد. فاصله ایجاد تا آغاز کار کمتر از چند ماه بود.
عملاً داوین ثمره تجربیات و بررسیهایم در اکوسیستم صنایع خلاق و فرهنگی کشور بود. من دیدم که این اکوسیستم در حال رشد است، اما نه رشدی که شایسته این حوزه باشد و اتفاقاتی میبایست در این اکوسیستم رخ دهد. یکی از این الزامات ایجاد سرمایهگذار خطرپذیر بود؛ بنابراین داوین این نقش را بر عهده گرفت و سرمایهگذار خطرپذیر این اکوسیستم شد.

یعنی برای داوین علاوه بر سرمایهگذاری، توسعه ادبیات این حوزه را هم در نظر گرفتهاید؟
من مدعی هستم که داوین یک سرمایهگذار خطرپذیر اکوسیستمساز است؛ یعنی ما در داوین تلاش کردیم یک اکوسیستم را توسعه دهیم و صرفاً سرمایهگذاری روی استارتاپها را در دستور کار قرار ندادیم. علاوه بر استارتاپها، روی شتابدهندهها هم سرمایهگذاری کردیم. همچنین روی مجموعههای محتوایی که میتوانند کار تولید محتوا را برای مجموعههای محتوا ساده کنند، سرمایهگذاری کردهایم. یکی از این مجموعهها، «رایمون مدیا» مجموعهای بزرگ و موفق در حوزه تولید محتواست. در واقع ما نهتنها به استارتاپها، بلکه به زیرساختهایی که باید در این اکوسیستم شکل میگرفت، کمک کردیم؛ بنابراین داوین یک سرمایهگذار خطرپذیر اکوسیستمساز صنایع خلاق است.
داوین در دو سال گذشته حدود ۱۵۰ میلیارد تومان سرمایهگذاری کرده یا برای سرمایهگذاری تعهد داده است. این پورتفو حدود ۳۵۰ میلیارد تومان ارزش دارد. یکی از مجموعههایی که روی آن سرمایهگذاری کردهایم پارادایسهاب است. پارادایسهاب شرکتی است که فضای کار اشتراکی به فریلنسرها، کسبوکارهای استارتاپی و نوپا ارائه میدهد. پارادایسهاب نمونه خارجی ویورک محسوب میشود. در واقع ما هم روی پلتفرمهای فیزیکی و هم روی پلتفرمهای مجازی سرمایهگذاری کردهایم. از نمونههای مجازی میتوان به دیجیتون، مشورپ و مدریک اشاره کرد.
وقتی از صنایع فرهنگی صحبت میکنیم چه حجم بازاری مدنظرتان است؟
به نظرم باید هدفگذاری برای صنایع خلاق کشور این باشد که ما به یک سهم ۲۰ میلیارد دلاری برسیم. سال ۲۰۱۵ یک شرکت تحقیقاتی مطالعهای روی صنایع خلاق دنیا انجام داد و به این نتیجه رسید که گردش صنایع خلاق در دنیا ۲۲۵۰ میلیارد دلار است. با توجه به اینکه جمعیت کشور ما یک درصد از جمعیت کل دنیا است پس باید از این حوزه سهمی یکدرصدی یعنی معادل با ۲۰ میلیارد دلار داشته باشیم.
ما یک کشور فرهنگی با تنوع قومی، نژادی، زبانی، ادبی و غیره هستیم. تمام این موارد برای کشور مزیت و فرصت محسوب میشوند. برخی سالها فروش نفت در کشور از ۲۰ میلیارد دلار کمتر بوده است؛ یعنی صنایع خلاق میتواند جایگزین نفت شود و این موضوع رؤیای بعدی من است. رؤیای من این است که در چند سال آینده از فروش نفت بینیاز شویم و صنایع خلاق بهتنهایی بتواند جایگزین فروش نفت شود.
در حال حاضر چه کسانی در داوین سهام دارند؟
سرمایهگذار و سهامدار اصلی داوین، موسسه دانشبنیان برکت است. در این دو سال، تقریباً ۱۵۰ میلیارد تومان تعهد سرمایهگذاری داشتهایم. حدود ۱۲۰ میلیارد آن پرداختشده است.
در گزارش داوین اعلامشده بود که روی ۶۴ تیم سرمایهگذاری کردهاید. راجع به جزییات این سرمایهگذاریها، گروهها و حوزه فعالیت آنها بیشتر توضیح دهید.
بخش اصلی این ۶۴ گروه، کسبوکارهایی هستند که روی آنها سرمایهگذاری کردهایم. بخش دیگر مربوط به قراردادهایی است که برای سرمایهگذاری بستهایم. ما قرارداد و توافقهایی با صندوق صنایع خلاق داریم و در قالب GP- LP منابعی را در اختیار صندوق گذاشتهایم تا کار سرمایهگذاری روی کسبوکارهای خلاق را انجام دهد؛ اما ما سهامدار صندوق نیستیم و طی این قراردادها ما یک پورتفو ایجاد میکنیم و ممکن است از قبل روی ۵ یا ۶ کسبوکار سرمایهگذاری کنیم؛ بنابراین ۶۴ سرمایهگذاری و قرارداد مشارکت داریم که این قرارداد منجر به سرمایهگذاری روی کسبوکارهای دیگری میشود.
بهعبارتدیگر بخش دیگر این قراردادهایی است که با صندوق بستهایم و بهطور غیرمستقیم سرمایهگذاری کردهایم. این بخش و این قراردادها میتوانند منجر به سرمایهگذاری روی کسبوکارهای زیادی شوند؛ یعنی درمجموع تعداد گروههایی که روی آنها بهطور مستقیم و غیرمستقیم سرمایهگذاری کردهایم از ۶۴ بیشتر است. این عدد ۶۴ سرمایهگذاریهای مستقیم و قراردادهای ما را با صندوق نشان میدهد و با احتساب سرمایهگذاریهای غیرمستقیم این عدد بیشتر خواهد شد.
منظور از اقتصاد فرهنگ این نیست که چارچوبهای خود را زیر پا بگذاریم. اقتصاد فرهنگ، ولنگاری فرهنگی نیست. ولی با حفظ چارچوبهای فرهنگی، میتوانیم فرهنگ خود را اقتصادی کنیم و ثروت بسازیم و باعث توسعه و صادرات فرهنگی شویم.
نحوه سرمایهگذاری چگونه است؟
استارتاپ و کسبوکارهای حوزه صنایع خلاق پسازآنکه به مرحله مشخصی برسند به داوین مراجعه میکنند. پس از یک فرایند دو یا سهماهه نتیجه میگیریم که روی آن استارتاپ سرمایهگذاری کنیم. برای مثال قرارداد میبندیم که روی این استارتاپ یک میلیارد دلار سرمایهگذاری کنیم. این یک میلیارد تومان تعهد داوین به آن استارتاپ است. بر اساس پیشرفت استارتاپ این پول به کسبوکار تزریق میشود. برای مثال این استارتاپ بعد از گذشت ششماه ممکن است ۶۰۰ میلیون دریافت کند و چهارصد میلیون باقیمانده باشد. مابقی پول بعد از رسیدن استارتاپ به شاخصهای تعیینشده پرداخت میشود. داوین تا الان ۱۵۰ میلیارد تومان تعهد سرمایهگذاری داشته است. از این ۱۵۰ میلیارد تومان، با توجه به پیشرفت کسبوکارها حدود ۱۲۰ میلیارد پرداختشده است. ۳۰ میلیارد دیگر هم بسته به پیشرفت کسبوکارها طی چند ماه آینده پرداخت خواهد شد. البته این به معنای تأخیر یا عدم موجودی صندوق داوین نیست؛ اما کسبوکارها هنوز به شاخصهای تعیینشده دست نیافتهاند.
استارتاپهایی که روی آنها سرمایهگذاری میکنید در چه مرحلهای قرار دارند؟ در ازای سرمایهگذاری روی استارتاپها چقدر سهم دریافت میکنید؟
ما وی سی یا سرمایهگذار خطرپذیر هستیم. ما روی کسبوکارهایی سرمایهگذاری میکنیم که مراحل اولیه را گذرانده باشند؛ یعنی از دل شتابدهنده بیرون آمده و سابقه عملکرد داشته باشند. ما تیم، سابقه عملکرد، جریان درآمدی، حجم بازاری که آن کسبوکار در آن کار میکند و پتانسیل و نوآوریهای کسبوکار را بررسی میکنیم. بسته به ارزشی که کسبوکار پیدا میکند و منابعی که برای توسعه کسبوکار نیاز دارد، میزان سرمایهگذاری و سهامی که دریافت میکنیم، مشخص میشود.
برای مثال یک کسبوکار را هفت میلیارد تومان ارزشگذاری میکنیم. این کسبوکار ممکن است برای افزودن فیچر جدید به ۳ میلیارد تومان سرمایه نیاز داشته باشد. درواقع با سرمایهگذاری سه میلیاردتومانی ارزش این کسبوکار ده میلیاردتومان میشود. ما سه میلیارد تومان را به آن کسبوکار میدهیم و ۳۰ درصد از سهام آن را دریافت میکنیم. پس اینکه چه درصدی از سهام یک کسبوکار را میگیریم کاملاً به کسبوکار، ارزش آن و مدل توسعه و رشد آن دارد.
اما ما یک شرط جدی داریم و طبق این شرط سهم ما باید زیر ۵۰ درصد باشد. ما هیچوقت سهام اکثریت در کسبوکارها نمیگیریم. ما معتقدیم خود مؤسسان باید کسبوکار را جلو ببرند و موفقیتش را رقم بزنند.

کسبوکارهای تولید محتوا و رسانه با چه چالشهایی مواجه هستند؟
یکسری از چالشها مربوط به تمام حوزههای استارتاپی کشور است که شامل حال حوزههای فرهنگی هم میشوند. من از مخفف این چالشها دو کلمه ساختهام؛ بمب و مین. بر سر راه هر کسبوکار استارتاپی در کشور ما بمب و مین قرار دارد. بمب مخفف کلمات بیمه، مالیات و بانک یا نظام تأمین مالی است. مین مخفف کلمات مجوز، نظام یارانهای و رانتی و نیروی انسانی است. این شش مشکل پیشپای تمام استارتاپها قرار دارند.
اما در حوزه فرهنگ مشکلات دیگری هم وجود دارد ازجمله بحث مالکیت فکری و صیانت از مالکیت فکری. بلاتکلیف بودن کشور در حوزههای فرهنگی از چالشهای دیگر این حوزه است. برای مثال بااینکه فعالیت برخی از کسبوکارهای فرهنگی به نفع کشور، نظام، مردم و کسبوکارها است ولی مدیران مخالفتهایی نشان میدهند. این مشکلات به دیدگاههای فرهنگی برخی مسئولین برمیگردد.
بهطورکلی در نگاه فرهنگی مسئولین کشور ما، فرهنگ یک مقوله هزینهکردی است؛ یعنی بر این باور هستند که برای فرهنگ باید هزینه کرد و نمیپذیرند که میتوان از فرهنگ کسب درآمد کرد. منظور از اقتصاد فرهنگ این نیست که چارچوبهای خود را زیر پا بگذاریم. اقتصاد فرهنگ، ولنگاری فرهنگی نیست. ولی با حفظ چارچوبهای فرهنگی، میتوانیم فرهنگ خود را اقتصادی کنیم و ثروت بسازیم و باعث توسعه و صادرات فرهنگی شویم.
اما نگاه مسئولین به حوزه فرهنگ اینگونه نیست. اجازه ورود آحاد مردم به این حوزه داده نمیشود و فکر میکنند فرهنگ برای گروه خاصی است و باید به این گروه کمک مالی کرد تا کار فرهنگی کنند که این همان سیستم رانتی و رایانهای است که پیشتر گفتم. یکسری مجموعه برای کار فرهنگی رانت و رایانه میگیرند و برای دیگر کسبوکارها چالش ایجاد میکنند. در این فضای رقابتی کسبوکارهای بخش خصوصی نمیتوانند با این مجموعهها رقابت کنند و زمین میخورند.
به نظر شما رسانههای حوزه نوآوری چطور میتوانند به ترویج سرمایهگذاری خطرپذیر و فرهنگ این نوع سرمایهگذاری کمک کنند؟
یکی از مشکلات اکوسیستم نوآوری و فناوری کشور ما ریسکپذیری است. اگر شاخصهای فناورانه و نوآورانه ایران را با یک کشور دیگر مقایسه کنیم، متوجه میشویم که در این اکوسیستم ازنظر مهارت شرایط بسیار خوبی داریم. مهارتهای استارتاپی ایران با بسیاری از کشورهای پیشرو رقابتپذیر است؛ اما در موضوعاتی مثل سرمایهگذاری خطرپذیر، مجوز، اجازه دادن برای نوآوری، فرصت دادن برای ورود به حوزههای جدید و غیره ریسکپذیر نیستم. حتی خانوادهها هم فرزندان خود را به داشتن کار دولتی تشویق میکنند. باید کارآفرینان را تشویق کرد نه اینکه آنها را از ورشکستگی ترساند. همچنین بانکها باید ریسکپذیر باشند و از کسبوکارها حمایت کنند و برای وامها شرایط سخت نگذارند؛ بنابراین باید اساس ریسکپذیری را در کشور توسعه داد. یکی از مصداقهای ریسکپذیری، سرمایهگذاری خطرپذیر است.
در شرایط کشور ما مدیر خوب مدیری است که کار نکند چون اگر کار کند هر روز یک نهاد نظارتی به سراغ او میرود.
رسانهها باید به این مفهوم بپردازند. باید به این موضوع بپردازند که چرا ما از نگاه جامعهشناسی و روانشناسی، جامعه ریسکپذیری نیستیم و چگونه میتوان این مسئله را تقویت کرد. رسانههای باید به این مسائل بپردازند که چگونه میتوان ثروتمندان جامعه را به سمت سرمایهگذاری خطرپذیر برد یا اینکه چگونه میتوان دولتمردان در مسیری قرار داد که کسبوکارها مختل و آنها را مجبور به دریافت مجوزهای مختلف نکنند؛ بنابراین رسانهها باید به مقایسه فضای ایران با سایر دنیا، توصیف فضای ریسکپذیری، توصیف مفهوم ریسکپذیری و اینکه آحاد مردم و مسئولین چگونه میتوانند به فضای ریسکپذیری وارد شوند، بپردازند.
باید به این موضوع توجه کرد که کشورهایی مثل چین و امریکا توانستند با ریسکپذیری اقتصاد خود را در حوزه استارتاپی تقویت کنند. در امریکا کسبوکارهای زیادی توسط ایرانیها، اوکراینیها، هندیها و غیره ایجادشدهاند اما ما به اتباع خارجی اجازه کار نمیدهیم. پس پرداختن به فضای ریسکپذیری و چگونگی تسهیل آن یکی از مهمترین کارهای رسانههای نوآوری است.
مشکلاتی که مرور کردیم مربوط به پذیرش خطرپذیری و فضای خطرپذیری در جامعه ایران بود که حتماً باید در رسانهها به آنها پرداخت و در جهت فرهنگسازی کوشید؛ اما مشکلات خود سرمایهگذاری خطرپذیر و سرمایهگذاران خطرپذیر در این سالها چه بودهاند؟
به خاطر دارم که در سال ۱۳۹۵ دکتر ستاری به من گفت که برنامهات برای امسال چیست. من پاسخ دادم که دوست دارم یک وی سی برای صنایع خلاق راهاندازی کنم. در موفقیت این وی سی شک داشتیم. چون اقتصادی که در آن سفتهبازی، خریدوفروش ارز و ملک، سکه و طلا رشد خوب و ریسک کمی دارد چرا باید سرمایهگذاران باید روی حوزه صنایع خلاق هزینه کنند. اگر اقتصاد ما به سمتی برود که با سیاستگذاریهای اقتصادی درست بتواند مسیر سرمایهگذاری را تغییر دهد و از ارز، ملک، طلا و غیره به حوزه نوآوری و فناوری هدایت کند، بسیاری از مشکلات کمرنگ میشود. برخی از مشکلاتی که در سالهای گذشته داشتیم ازایندست است.
یکی از مشکلاتی که امروزه در حوزه سرمایهگذاری خطرپذیر داریم عدم تسهیل ورود کسبوکارهای استارتاپی به بورس است. آینده کسبوکارهای استارتاپی ورود به بورس است. همانطور که تسلا، آمازون و فیسبوک بورسی میشوند در ایران نیز کسبوکارهای بزرگ استارتاپی باید به بورس راه پیدا کنند. خوشبختانه چند ماه پیش تپسی بورسی شد و مسیری باز شد؛ اما این فرایند باید تسریع شود. رشد این حوزه با کمک سرمایهگذاری خطرپذیر با ورود کسبوکارها به بورس تسهیل میشود. در سالهای گذشته مشکل این بوده است که سرمایه گذرانی که در استارتاپها سرمایهگذاری کردهاند راهی برای نقد کردن داراییهایشان ندارند.
بنابراین به نظر من دو مشکل اصلی در این حوزه سرمایهگذاری خطرپذیر وجود دارد؛ عدم سیاستگذاری درست برای هدایت جریان سرمایهگذاری در کشور و عدم تسهیل کسبوکارهای استارتاپی به بورس و امکان نقد شوندگی سرمایه سرمایهگذاران.
نقاط قوت سرمایهگذاری خطرپذیر در ایران را در چه میبینید؟
تصویب فرا صندوق و صندوق جسورانه در بورس و ورود تپسی به بورس اتفاقاتی هستند که تا حدی باعث امیدواری به این فضا میشوند. البته این اتفاقات کافی نیستند و باید اتفاقات دیگری مثل اصلاح ارکان صندوقهای جسورانه و فرایند مدیریت در صندوقهای جسورانه بورسی رقم بخورند.
فکر میکنم پولهای دولتی و حاکمیتی مثل صندوق نوآوری و شکوفایی یا برکت چقدر میتوانند به جریان درست سرمایهگذاری خطرپذیر کمک کنند؟ آیا این نهادها مسیری برای دولتی شدن اکوسیستم نوآوری کشور نخواهند بود؟
عملاً درجایی که بخش دولتی و حاکمیتی رقیب بخش خصوصی شوند، منجر به آسیب میشود و بحث بمب و مین به وجود میآید. در داوین تلاش کردیم رقیب بخش خصوصی نشویم. بخش خصوصی وارد سرمایهگذاری روی صنایع خلاق نشده بود. ما تصمیم گرفتیم این مسیر را باز کنیم اما رقیب نشدیم. ما روی پروژههای خودمان سرمایهگذاری نکردیم. ما روی کسبوکارهای بخش خصوصی حوزه صنایع خلاق سرمایهگذاری کردیم. به عبارتی نهتنها رقیب بخش خصوصی نشدیم بلکه یار آنها شدیم.
به نظر من نهادهای حاکمیتی و صندوقهای حاکمیتی باید ریسکپذیری را رعایت کنند. نهادهای نظارتی مثل دیوان محاسبات و سازمان بازرسی باید کمک کنند که امکان ریسکپذیری در این فضا ایجاد شود. وقتی مدیران مدام نگران دیوان محاسبات و سازمان بازرسی است، نمیتوانند کاری انجام دهند. در شرایط کشور ما مدیر خوب مدیری است که کار نکند چون اگر کار کند هر روز یک نهاد نظارتی به سراغ او میرود.
