در گفتوگو با نسیم توکل، مدیرعامل شرکت قطعهآزمون، مؤسس کانون کارآفرینی صنعت الکترونیک و عضو هیئتمدیره شرکت عرشگستر، از تجربه زیسته یک زن کارآفرین در صنعتی گفتیم که همواره مردانه تلقی شده است؛ مسیری که از خلاقیت و رهبری شخصی آغاز شد و با خلق فرهنگی زنانه و نظاممند در دل یکی از فنیترین صنایع کشور ادامه یافت.
کارنگ: چه ویژگیهای شخصی یا مهارتهایی را عامل موفقیت خود در مسیر کارآفرینی میدانید؟ تا چه اندازه این ویژگیها از زن بودن شما تأثیر پذیرفتهاند؟
مهمترین عامل موفقیت من در مسیر کارآفرینی، خلاقیت بود. امروزه واژه «کارآفرینی» با مفاهیمی همچون نوآوری، ارزشآفرینی و خلاقیت گره خورده است؛ اما من حدود ۲۰ سال پیش که حتی نمیدانستم کارآفرینی چیست، این ویژگیها را داشتم.
به دلیل آموزشهای دوران کودکی، محیط تحصیل و خانوادهام قدرت رهبری را در خود داشتم و همواره عادت داشتم نظم موجود را بشکنم و نسخهای جدید و کارآمدتر از آن خلق کنم. در کنار این ویژگیها، مهارتهایی که در حوزه زنجیره تأمین، بازاریابی بینالملل، فرهنگشناسی و بازرگانی آموخته بودم و بهصورت تخصصی در این حوزهها آموزش دیده بودم هم به پیشرفتم کمک کرد.
در این ۲۰ سال، متوجه شدم دیدگاه من بهعنوان یک زن، متفاوت از همکاران مرد است. اگر در تیمی متشکل از ۱۰ مرد و یک زن بودم، معمولاً مردان نگاهی کلی و سطحی به مسئله داشتند؛ اما نگاه من جزءنگرتر و دقیقتر بود. مثل تفاوت نگاه از بالای یک نقشه ساختمانی با ورود به جزئیات آن.
کارنگ: آیا تصور میکنید فرهنگ سازمانی از تجربه شخصی شما بهعنوان یک زن تأثیر گرفته است؟ چگونه؟
فرهنگ سازمانی شرکت ما بر پایه مجموعهای از ارزشها و اصول بنا شده که بهطور مستقیم از رفتار مدیران آن، از جمله خود من بهعنوان مدیر اصلی، تأثیر گرفته است. همیشه تلاش کردهام برخی اصول را چه از منظر اخلاقی، چه از حیث انسانی و چه از جنبههای مدیریتی رعایت کنم تا این ارزشها در ساختار فرهنگی سازمان نهادینه شود.
این فرهنگ، بهرهوری و پاسخگویی به نیازهای جامعه را ارتقا میدهد. ویژگیهایی چون نظم، تمیزی، انضباط و رویکرد سیستماتیک، مستقیماً از نگاه زنانه من نشئت گرفتهاند. تفاوت مدیریت من با سبکهای مرسوم مردانه برای بسیاری از بازدیدکنندگان سازمان مشهود است و اغلب با این جمله مواجه میشوم که «مشخص است مدیر این مجموعه یک خانم است.»
کارنگ: بهعنوان یک زن کارآفرین در صنعتی که عمدتاً مردانه تلقی میشود، چه چالشهایی را تجربه کردهاید و چگونه بر آنها غلبه کردید؟
صنعت الکترونیک بهقدری ماهیت مردانه دارد که یکی از کارمندانم از من پرسید چگونه میتوان چنین صنعتی را تحمل کرد. اغلب نقش زنان در این حوزه به جایگاههای پشتیبانی محدود میشود. در سطوح مدیریتی حضور زنان بسیار کمرنگ است و حتی نام برخی زنان در هیئتمدیره شرکتها بیشتر جنبه صوری دارد تا مدیریتی واقعی.
بااینحال، من نشان دادم که زن بودن مانعی برای موفقیت نیست. حتی در جلساتی تنها زن حاضر بودم و توصیه میشد جلسه را ترک کنم؛ اما هرگز اجازه ندادم زن بودنم مانعی باشد. مشتریان در نهایت به مهارت، کیفیت خدمات، توان حل مسئله و ارزشآفرینی ما توجه دارند. هرچند مسیر برای زنان سختتر است، اما وقتی شایستگی اثبات شود، تفاوتی میان زن و مرد در نگاه حرفهای باقی نمیماند.
کارنگ: چه توصیهای به زنان جوانی دارید که میخواهند وارد حوزههای فنی و صنعتی مانند صنعت الکترونیک شوند؟
توصیهام به زنان علاقهمند به حوزههای صنعتی این است که بر تخصص خود بیفزایند. تنها تحصیل در رشتههای فنی کافی نیست. بسیاری از شکستها در این حوزه ناشی از فقدان مهارتهای کاربردی در کنار دانش دانشگاهی بوده است. کسبوکار صنعتی صرفاً به بُعد فنی محدود نمیشود و شامل طیفی از موضوعات نظیر مالیات، بیمه، حقوقی، منابع انسانی و بازاریابی است.
اگر کسی تنها تخصص فنی دارد، بهتر است برای مجموعهای دیگر کار کند. اما اگر فردی دارای نگرش خلاق، روحیه نوآوری و توان ارزشآفرینی است و دانش اداره شرکت را نیز کسب کرده، میتواند وارد مسیر کارآفرینی شود. همچنین توصیه نمیکنم کسی از نقطه صفر شرکت تأسیس کند.
ابتدا باید در سازمانهای کوچک و بزرگ فعالیت کرد، با فرایندها آشنا شد و تجربه اندوخت. برای موفقیت، باید نیاز واقعی بازار را شناخت، نه آنچه صرفاً در ذهن ماست. لازم است دید که بازار از ما چه میخواهد، نه اینکه بخواهیم اختراعی شبیه فضانوردی در مریخ را عرضه کنیم درحالیکه بازار تنها به یک محافظ یخچال نیاز دارد.
کارنگ: چه کسی یا چه چیزی بیشترین تأثیر را در شکلگیری روحیه کارآفرینی شما داشته است؟
سه نفر بیشترین نقش را در شکلگیری روحیه کارآفرینی من داشتند. نخست، پدر و مادرم؛ پدرم فردی کارآفرین، ریسکپذیر و تلاشگر بود که شبانهروز کار میکرد. حتی شکستها و ورشکستگیهای متعدد او، بزرگترین درسهای حرفهای را به من آموختند. مادرم نوآور بود و از او آموختم که میتوان به افقهای بالاتری رسید.
همچنین مسئولیتپذیری و نظم را، دو ویژگی بسیار مهم در مسیر کارآفرینی، از او یاد گرفتم. سومین فرد، همسرم بود که با همراهی، درک و حمایت، بستر مناسبی برای رشد من فراهم کرد. او در بسیاری از موارد راهنمایی مؤثری برایم بود و تجربیات ارزشمندی را با من در میان گذاشت.