کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
یادداشتی از آزاده پارسافر/ آموختیم که عواملی بر نحوه تعاملمان با دنیای اطراف تأثیرگذار است و گاهی حتی با وجود علاقهای که به طرف مقابلمان داریم، نمیتوانیم او را درک کنیم و حرفهای سادهمان را با او در میان بگذاریم. اما چرا؟ چه مهارتی است که از به کار بستن آن غافل هستیم؟ چه دانشی است که اگر بیاموزیم، میتوانیم به سازنده بودن تعاملاتمان امیدوار باشیم؟
مهارت شنیدن یکی از مهارتهایی است که لازم است کسب کنیم. غالباً تصور میکنیم که تمامی صحبتهای طرف مقابلمان را بدون کموکاست شنیدهایم و منظور اصلی او را دریافتهایم. با تکیه بر مستندات علمی، ما در اکثر مواقع (مخصوصاً لحظاتی که هیجاناتمان غالب است) آنچه را که دوست داریم بشنویم، میشنویم.
با این تفاسیر آنچه که در این فرایند شنیده نمیشود، دیدگاه، درخواست و… طرف مقابل است. پس میشود حدس زد که چرا تعاملاتمان گاهی نهتنها اثربخش نیست که حتی باعث فاصله گرفتن از همدیگر میشود. زیرا من مفهومی را میگویم و «او» مفهوم (برداشت شخصی خودش) دیگری را از آن میگیرد.
اما چگونه میشود دو دنیای نسبتاً متفاوت را از نظر معنا و مفهوم به هم نزدیکتر کرد؟ چگونه میتوانیم دقیقاً آنچه را که مخاطبمان بیان میکند، بشنویم، نه برداشتهای شخصی خودمان را؟
یکی از مهمترین عوامل میتواند این باشد که «من» بهعنوان شنونده وقتی در مرحله تعامل با انسان دیگری هستم، در آن لحظه که باید توجهم را معطوف آن مفاهیمی کنم که گوینده قصد انتقال آنها را دارد، معطوف مواردی میکنم که میخواهم در جواب او ارائه دهم.
شاید بار ذهنی و مشغله فکریام آنقدر زیاد است که ناخواسته اجازه نفس کشیدن به آن نمیدهم و فقط میخواهم از شر بار روانی آن لحظه فرار کنم. ذهنی انباشته از محتواهایی متفاوت که تمایلی برای اضافه شدن محتوایی جدید برای پردازش ندارد.
شاید آنقدر قضاوتهای ذهنیمان در مورد گوینده یا مفهومی که میخواهد بگوید زیاد است که اصلاً نمیخواهیم صحبتهایش را آنگونه که هست، گوش کنیم. او (گوینده) را متهم همیشگی دادگاههای ذهنیمان میبینیم و بنابراین حق صحبت کردن را از او میگیریم!
شاید آنقدر میزان همدلیمان پایین آمده که حاضر نیستیم گاهی از جایگاه «گوینده» به مسئله مورد نظر نگاه کنیم و حرفهایش را بشنویم و فقط باور داریم که «حق با من است».
دنیای تعاملات انسانی در عین پیچیدگی از ظرافت خاصی پیروی میکند که این ظرافت در بطن مهارت همدلی نهفته و پنهان است. همدلی از منظری یعنی توانایی این را داشته باشیم که شرایط طرف مقابلمان را با تمام سختی که میتواند داشته باشد، درک کنیم. از چشم او مسائل را ببینیم و بتوانیم حتی برای اندکی در جایگاه او باشیم.
شاید آنچه که باعث بهبود حال و احوالمان میشود، همین حس همدلی باشد. حتی اگر احساس میکنیم که شرایط زندگی اطرافیانمان خوب و طبیعی است، در مواقع دلخوری و ناراحتی، این شجاعت را داشته باشیم که از پوسته «حق با من است» بیرون بیاییم و آن اتفاق را از دید طرف مقابل ببینیم و درک کنیم.
تلاشمان این باشد که هیجاناتمان متناسب با مسئله و مشکل پیشآمده باشد و تمامی خاطرات و گذشتهای را که با آن فرد داشتیم، به دست فراموشی نسپاریم و فراموش نکنیم که ما برای کسب تجربه بیشتر به این دنیا آمدهایم و هر مسئلهای فرصتی است برای یادگیری بیشتر و خلق تعاملاتی سازندهتر.