کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
واسلاو اسمیل نویسنده کتاب «دگرگونی قرن بیستم» درباره موضوع اصلاح و تشدید استفاده از اختراعات و فرایندهای پیشین معتقد است آینده به جای اینکه زمانی برای رشد تقریباً غیرقابل تصور باشد، مشکلسازتر میشود، در غالب موارد هزینههای زیستمحیطی رشد در نظر گرفته نشده و توضیح دقیق مفاهیم اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی هر نوآوری به دلیل این ارتباط متقابل فراگیر ناممکن میشود.
در طول قرن بیستم پیشرفتهای فنی به عوامل کلیدی ساختار و پویایی اقتصادهای تبدیل شدند که به شکلی حیرتانگیز مولد و به طور فزایندهای وابسته به یکدیگر بودند و میزان قابل توجهی از ثروت خلق کرده و زندگی با کیفیت بالاتر را به ارمغان آوردند. در هیچ دوره زمانی دیگری این تعداد از مردم (حدود دو میلیارد تا اواخر دهه ۱۹۹۰) از چنین سطح رفاهی و گستره غذای ارزان، امکان انتخاب کالاها و خدمات و این میزان دسترسی به آموزش و اطلاعات، تحرک بسیار و آزادیهای سیاسی برخوردار نبودهاند.

مقایسهها در جهان غرب نشان میدهد که در طول قرن بیستم امید به زندگی از نیمه دهه ۴۰ تا اواخر دهه ۷۰ افزایش یافت. هزینه غذا که سهم قابل توجهی از درآمد را در بر میگرفت بین ۶۰ تا ۸۰ درصد کاهش یافت. تقریباً همه خانوارها به برق دسترسی پیدا کردند و تلفن، رادیو، تلویزیون، یخچال، لباسشویی و اجاقهای مایکروویو به فراوانی در خانهها یافت شد.
سهم جمعیت با مدارک تحصیلی تکمیلی (بسته به کشور) سه تا پنج برابر افزایش یافت و سفرهای تفریحی از یک رخداد نادر تبدیل به بزرگترین فعالیت اقتصادی جهان شد.
این دستاوردها حاوی امید و بشارتی ملموس از پیشرفتهای آینده بود که در پایان این شیوه زندگی رشکبرانگیز زندگی را در اختیار بقیه جامعه بشری قرار دهد. جهش اقتصادی بزرگ چین پس از سال ۱۹۸۰ – با تقلید از پیشرفتهای پیشین ژاپن، تایوان و کره جنوبی – شاید بهترین نمونه از این بشارت بوده است.
مهمتر از همه آنکه با دو برابر و سپس چهار برابر شدن متوسط درآمد قابل دسترسی در آمریکا، موجی از ثروتمندی بدوی مناطق ساحلی را فرا گرفت که در آن خانوارهای شهری از پنکههای برقی و تلویزیونهای رنگی اشباع شدند: میزان مالکیت آنها بر لباسشویی و یخچال از مقداری ناچیز در سال ۱۹۸۰ به بیش از ۷۵ درصد تا سال ۲۰۰۰ رسید.

شاید بتوان روند پیشروی سریع توسعه آنها را به بهترین شکل از طریق تقاضای سرکوبشده و قابل توجه برای اتومبیلهای سواری بیان کرد. تولید انبوه خودروها ابتدا به بزرگترین و پردرآمدترین صنعت ساخت قرن بیستم تبدیل شد، اما در ادامه پیشران ماشینی کردن و ساخت رباتها شد تا نیروی کار را کاهش دهد.
افزایش ترافیک نیاز به ساخت جادههای آسفالته در مقیاس بزرگ را ایجاد کرد که منجر به افزایش عظیم استخراج ماسه، سنگ و سنگ آهک شد که اینک جرم آن بر تولید مواد معدنی جهان غلبه کرده و سهم بزرگی از حملونقل بار را به خود اختصاص میدهد. شبکههای جادهای گسترده جریانهای جابهجایی مردم و کالاها را دگرگون و رشد حومه شهرها را تحریک کرد.
چمنهای کنار جادهای و زمینهای گلف به یکی از بزرگترین محصولات (اما صرفاً زینتی) آمریکای شمالی تبدیل شدند. چمنهایی که پسماندهای نیتروژن و کودهای آفتکش را شسته و جایگزین تنوع زیستی طبیعی شدند. تولید برق کارآمدتر به مولدهایی نیاز داشت که در فشارها و دماهای بالاتر کار کنند، از این رو باید از فولادهای بهتر ساخته شوند. انتقال برق با کمترین تلفات منجر به معرفی رساناهای جدید از جمله سیمهای آلومینیومی شد، اما ذوب آلومینیوم نسبت به تولید فولاد به انرژی بیشتری نیاز داشت که به معنای تولید برق اضافی است.