کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
وحید والی\ چند روز پیش، تحلیلی درباره مهاجرت نخبگان میخواندم. خب، مثل اینکه کار به جایی رسیده که شرکتها با همه افرادشان در حال مهاجرت هستند. ما ماندهایم و تلاش میکنیم با آن دسته از نخبههای مملکتمان که هنوز ماندهاند، همکاری کنیم و بر مبنای علم و دانش ارزشی بیافرینیم. ولی هر روز شاهد این هستیم که از تیم خودمان هم عدهای قصد دارند ترک وطن کنند.
ما هم با وجود انواع و اقسام مشکلات اقتصادی و گرانی، تا حدی که بتوانیم به آنها یادآوری میکنیم که اگر ماندهایم برای رشد کشورمان بوده است. میگوییم که اگر ما هم برویم، پس چه کسی قرار است بماند؟ چه کسی به فکر آبادی کشور باشد؟ شاید تا حدی هم موفق باشیم، ولی وقتی سنگاندازیها در این حجم از سمت هر نهادی که حتی برخی از آنها را نمیشناسیم، ادامه دارد، به همه حق میدهم اگر سودای رفتن در سر داشته باشند.
حقیقتاً سخت است که یک تیم را همراستا و در جهت ارزشهایی که به نفع مردممان است، به خط نگه داریم. تقریباً این موضوع به یکی از چالشهای هر روزه ما تبدیل شده است. امسال به نام دانشبنیان مزین شده و ما بهعنوان افرادی که اسم کارآفرین را یدک میکشند، با چنگ و دندان در حال مقابله با این مشکلات هستیم و سعی میکنیم بسیاری از این هجمهها و فشارها به تیمهایمان نرسد. ولی ما هم داریم در همین مملکت زندگی میکنیم. هزینههایمان چندین برابر و زندگیهایمان سختتر شده است. ولی با تنی خسته و زخمی همه تلاشمان را میکنیم که بمانیم، سرپا باشیم و حتی با وجود همه این مشکلات، کسبوکارهایمان را گسترش دهیم؛ اما واقعاً ما هم گاهی کم میآوریم.
تقریباً تمام تصمیماتی که در سطوح حاکمیتی گرفته میشود، ضرباتش به کسبوکارها هم وارد میشود، زیرا مهمترین دارایی یک شرکت همان منابع انسانی آن است. منابع انسانی یک سازمان، از همین مردم هستند که هر روز تحت انواع فشارهای اجتماعی و سلیقهای قرار میگیرند. طبیعی است وقتی شرایط مهاجرت برایشان فراهم شود، حداقل به آن فکر کنند. من هم به عنوان یک کارآفرین شاید در خارج از ایران بتوانم بسیار بهتر از ایران کار کنم. آن چیزی که تا به امروز نگذاشته است به مهاجرت فکر کنم، امیدم به ساختن مملکت است.
همه هجمهها، متلکها و فشارهایی را که از سمت نهادهای مختلف نثارم میشود، تحمل میکنم؛ چون رؤیایی در سر دارم. دوست دارم آنچه میتوانم برای کشور خودم بگذارم. همه هدفم در این چند سال این بوده که افرادی را با خود همراه کنم که دغدغهشان فقط پول نباشد؛ دغدغهشان ساختن و خلق ارزش باشد. من درد اینکه شرکتها با نیروهایشان دستهجمعی مهاجرت میکنند، خوب میفهمم. ولی همه تلاشم، باز هم همین است که بگویم ایران متعلق به همه ماست. اگر میخواهیم آیندهمان را بسازیم، نمیتوانیم آن را رها کنیم و بعد به این امید باشیم که دیگری آن را بسازد و بعد ما اگر صلاح دیدیم، برگردیم و استفاده کنیم.
ما همانهایی هستیم که باید در این شرایط اقتصادی، در جبهه اقتصادی بجنگیم؛ با همه مشکلات داخلی و خارجیاش. رفتن کار راحتی است. ماندن و ساختن است که سخت است. همیشه پاداش را آنهایی میگیرند که میمانند و میجنگند. پاداش برای من تأثیرگذار بودن است. پاداش از نظر من عمل کردن است؛ ساختن است؛ با مشکلات جنگیدن است. باید از پسش برآییم.
در سنگرمان میجنگیم، ولی امید دارم نیروهایی که قرار است ما را پوشش دهند، توپخانهشان را روی سر ما تنظیم نکنند و آتششان را روی دشمن بریزند. ما به حد کافی و حتی بیش از حد کافی، توانمان را از دست دادهایم. اگر هیچ کاری نمیتوانید بکنید، حداقل دلمان را گرم کنید تا بجنگیم و بسازیم. نفسمان را نگیرید. بگذارید بمانیم. بگذارید دلمان هر روز محکمتر بتپد، بگذارید دل همکارانمان هم گرم باشد. من نگران این همه مهاجرت هستم. با چنگ و دندان تلاش میکنم که مملکتم را بسازم. کمکمان کنید و چوب لای چرخمان نگذارید.
جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت
بر همان عهد که بودیم بر آنیم هنوز…