کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
دولتی شدن اکوسیستم نوآوری دیگر یک خطر نیست، یک بمب ساعتی است که عدهای آن را فعال کردهاند و هر روز هم به مواد منفجره آن اضافه میکنند. بمبی که اگر خنثی نشود، ترکیدن آن کلیت اقتصاد نوآوری کشور را نابود خواهد کرد.
قبح این ماجرا هم گویا ریخته و دیگر در روز روشن دولتیها و خصولتیها نهتنها خود را سردمدار و خیرخواه استارتاپیها معرفی میکنند که یک گام جلوتر آمدهاند و از استارتاپهایشان میگویند! از استارتاپهایی که راهاندازی کردهاند!
این ماجرا وقتی بیخ پیدا کرد که داوران برنامه صفر و یک معرفی شدند. (یکی دیگر از برنامههای تلویزیونی انگیزشی در حوزه استارتاپها که در سالهای اخیر باب شدهاند و معمولا کممحتوا و متمرکز بر شاخصهایی هستند که سالهاست کارکردشان را در این فضا از دست دادهاند.) در بین آنها نام محمد شریفخانی که گویا هم مدیر سروش رسانه بوده و هم تبیان و هم معاون فضای مجازی صداوسیما به عنوان یکی از داوران مطرح شد.
کسی که علیرغم روشن بودن سابقه کارش در صداوسیما، خود را یک فعال و بنیانگذار استارتاپی معرفی میکند و از تلوبیون (نسخه مجازی همان صداوسیما) به عنوان یک استارتاپ یاد میکند! استارتاپی که به تعبیر او همه آن را میشناسند.
در فضایی که همه درگیر هزار مشکل ریز و درشت کسبوکاری هستند، اینکه یکی از مدیران صداوسیما خود را بنیانگذار یا صاحب یک استارتاپ معرفی کند شاید زیاد موضوع قابل اعتنایی نباشد. اینکه این دست برنامهها چقدر میتواند برخی جوانان صاحب ایده را گمراه کند یا قرار است به چه کسی منفعتی برساند هم دیگر اهمیتی ندارد.
اما وقتی همین مدیران خصولتی و دولتی در نقش سیاستگذار و رگولاتور سد راه رشد ویاودیها و استارتاپهای واقعی حوزه محتوا شدهاند، موضوع جدی و قابل اعتنا میشود و نمیتوان از آن گذشت. معاونت فضای مجازی صداوسیما و سامانههایی چون الماس و نهادهایی چون ساترا که زاییده مأموریتهای صداوسیما در حوزه محتوا هستند، مدتهاست سد راه رشد کسبوکارهای بزرگ استارتاپی کشور شدهاند و حتی در مواردی پا را فراتر گذاشته و با کسبوکارهایی چون تلوبیون پا به عرصه رقابت با بخش خصوصی آنهم به شکل انحصاری گذاشتهاند.
اینجاست که نمیتوان این پدیده را صرفا یک میل به دیده شدن یا برندینگ شخصی دانست و باید تحلیل کرد که چه بلایی میتواند بر سر کسبوکارهای واقعی بیاورد. جریانی راه افتاده که در نهایت «مفهوم و کارکردهای نوآوری» را قربانی خواهد کرد. جریانی که ابعاد مختلفی دارد اما تبعات آن مشخص و یکسان است.
این روزها همه دوست دارند خود را بخشی از اکوسیستم و اقتصاد نوآوری کشور بنامند؛ از کارمند و اعضای هیئتمدیره کسبوکارهایی که کسی دیگر بنا گذاشته تا یک مدیر صداوسیمایی که از قضا خود و همفکرانش در حال محدودسازی میدان رشد و توسعه کسبوکارهای نوآورند.
این اشتیاق و جاهطلبی در سالهای گذشته در حوزههای دیگر، از هیئت علمی دانشگاهها گرفته تا کارشناسان خودخوانده حوزههای مختلف، آسیبهایی جدی به فضای کار و علم و فرهنگ کشور وارد کرده است. استارتاپها و نوآورها یکی از آخرین سنگرهایی بود که با تأسف فراوان در حال فتح به دست این جماعت است. و بدتر اینکه این بار آسیب از حیف و میل شدن بخشی از بودجه بیتالمال خیلی بیشتر خواهد بود.
شکی نیست که در سالهای پیش رو و با بیشتر شدن پلتفرمها و کسبوکارهای خصولتی یا خصوصی متصل به بدنه دولت و حاکمیت (یک نمونهاش همین آمار 1040 تایی داروخانههای کشور که مجوز آن در دست دولتیهاست) باید فاتحه بخش خصوصی نوآور را خواند. چراکه در میدانی که رانت و سرمایه و مدیریت دولتی همدست میشوند، سخت بتوان برای کارآفرینان و نوآوران واقعی جایی پیدا کرد.