کارنگ، رسانه اقتصاد نوآوری ایران
رسانه اقتصاد نوآوری ایران

بدویم تا عقب نمانیم

نگاهی به بازی همستر که این روزها همه را سربه‌زیر کرده و انگشت‌ها را تندتند روی موبایل تکان می‌دهد

معمولاً در ایران همواره از راه‌های مختلف به شهروندان یک حس عقب‌افتادگی تزریق می‌شود. حس اینکه فلانی خانه دارد، من ندارم؛ فلانی ماشین دارد، من ندارم؛ فلانی فلان سال یک قطعه زمین خرید و زمینش الان قیمت گرفته است و اگر من هم همان سال زمین می‌خریدم چه می‌‌شد و… . حتی بسیاری از ما از والدینمان دلخوریم، مدام خانواده یا پدرانمان را متهم می‌کنیم که چرا اقدام لازم را در زمان مقتضی انجام ندادند. چرا روزی که شهرک غرب یک بیابان بوده در آنجا زمین نخریدیم.

چند روز پیش تلویزیون فیلمی را نمایش داد که مربوط به اواخر دهه ۱۳۶۰ و اوایل دهه ۱۳۷۰ بود. در آن فیلم عروس خانواده تقلا می‌کرد تا هرطور شده همسرش را راضی به خریدن یک واحد آپارتمان در ساختمان‌های در حال ساخت آتی‌ساز کند و قصد داشت از خانه پدری ویلایی کلنگی همسرش کوچ کند. در آن زمان شخصیت منفی قصه آن عروسی بود که ارزش خانه ویلایی را درک نکرده بود، اما وقتی فیلم مربوط به حدود ۳۰ سال پیش را امروز نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که آن عروس چقدر آینده‌نگر بوده که قصد داشته با وام‌های متعدد و قرض آن خانه را بخرد؛ امروز، همه ما از ارزش خانه‌های آتی‌ساز باخبریم.

شاید در آن زمان، برای بینندگان فیلم، عروس شخصیتی منفی داشته و سزاوار سرزنش بوده، اما آنها امروز، پس از ۳۰ سال متوجه می‌شوند که عروس آن فیلم چقدر آینده‌نگر بوده است. اگر جای صداوسیما بودم این فیلم را دوباره پخش نمی‌کردم، چون این فیلم، دیگر پیام دوره خود را به مخاطب ارسال نمی‌کند و پیامی کاملاً متضاد با هدفی را که فیلمساز به دنبال آن بوده مخابره می‌کند.

برگردیم به دنیای امروز و حس عقب‌ماندگی؛ چندی پیش موضوع نات‌کوین برای بسیاری داغ شده بود؛ یک بازی که شاید در ابتدا شوخی به نظر می‌رسید و بعد، عده‌ای آن را انجام دادند و پس از لیست شدن در صرافی‌های رمزارزی داخلی و خارجی عده‌ای دچار حس عقب‌ماندگی شدند و باز حسرت‌های تکراری همیشگی از زیر پوست ما به بیرون تراوید که چه فرصتی برای پولدار شدن را از دست دادیم.

اگر این روزها سری به فضای مجازی بزنیم، یک تب جدید در بین مردم را می‌بینیم و آن تب همستر است؛ لینکی که آن را باز می‌کنید و با انگشت زدن روی یک همستر پولدار می‌شوید؛ این روزها بسیاری با این کار تلاش ‌می‌کنند تا حس عقب‌ماندگی قبلی را جبران کنند.

اما سؤالی که ذهنم را درگیر کرده این است که چرخه حس عقب‌ماندگی کی به پایان می‌رسد؟ حتی من هم گاهی وسوسه می‌شوم همستر را باز کنم شاید دری به تخته بخورد و من هم کمی پول به دست آورم.

در این بین عده‌ای هم با نگاهی حکیمانه مردم را به کتاب خواندن دعوت می‌کنند تا دانش خود را افزایش دهند، اما ما که سال‌ها در مسیر توسعه دانش، به‌ویژه در حوزه بلاکچین، قدم برداشتیم و حتی کتاب‌های متعددی را در این زمینه منتشر کردیم هم در برابر هایپ از آن عبور می‌کنیم.

حال بگوییم نات‌کوین یا همستر پوچ است و برای چه چیزی وقت خود را پای آن می‌گذارید؟ یک پاسخ برای این پرسش کافی است: پول درمی‌آوریم.

در پس تمام این اتفاقات، ذهن من درگیر آن حس عقب افتادن است. اگر سال ۲۰۱۰ بیت‌کوین می‌خریدم چه اتفاقی رخ می‌داد؟ اگر فلان سال یا فلان روز یک رمزارز خریده بودم چه می‌شد؟ این حس عقب‌ماندگی در اقتصاد تورمی که با رکود نیز همراه است مثل موریانه به تمام وجود ما رخنه کرده است. حاضریم هرکاری کنیم و ساعت‌ها روی آن دکمه همستر بزنیم تا بالاخره پولدار شویم و اتفاق بدتر این است که اکنون بسیاری حتی به فکر پولدار شدن با همستر یا نات‌کوین نیستند، بلکه به دنبال تأمین هزینه روزانه زندگی از این طریق‌اند تا شاید یک امروز را بتوانند راحت‌تر سر کنند.

در جامعه‌ای که اقتصاد بیمار به تمام اجزای زندگی ما رسوخ کرده، هرکس به دنبال راه میان‌بری است و در تلاش است تا به هر نحوی شده این وضعیت ناخوش را دور بزند. حال بیاییم از خلق ارزش صحبت کنیم یا از هر چیز دیگر؛ اصلاً چه توصیه عاقلانه‌ای می‌توانید داشته باشید، وقتی یک کارمند بخشی از وقت خود را جاوبی‌جا روی دکمه زدن روی همستر صرف می‌کند یا نوجوانی که درآمد اندک نات‌کوین به مذاقش خوش آمده، می‌خواهد درآمد خود را افزایش دهد.

هیچ راه فراری از این موریانه نیست. حس عقب‌ماندگی همواره در وجود ماست و فقط باید به نظاره بنشینیم تا این هایپ‌های زودگذر از ما عبور کند.

لینک کوتاه: https://karangweekly.ir/7o7q
نظر شما درباره موضوع

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.