کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
تجربه کنتورسازی تکرار نشود!
ورود استارتاپها به بورس: بایدها و نبایدها از سمت رگولاتور و کسبوکارها چیست؟
در کلابهاوس کارنگ و در انتهای هفته گذشته بحث ورود استارتاپها با حضور برخی چهرههای استارتاپی، فعالان صنفی و کارشناسان بازار سرمایه مورد بررسی قرار گرفت.
رضا جمیلی: یک استارتاپ با سرمایه شخصیاش یا سرمایهگذار فرشته شروع میکند و با سرمایهگذارهای شرکتی ادامه میدهد که این سرمایهگذار در نهایت غایت آرزویش این است که با آیپیاو (IPO) بتواند اگزیت کند. حتی بنیانگذاران کشاوت کنند و پولی دستشان بیاید و نتیجه زحمتهایشان را ببینند.با داغ شدن بحثهای رسانهای ورود استارتاپها به بورس، این روزها زیاد در مورد این ماجرا صحبت میشود. به هر حال صحبت از یک تجربه تازه است و شاید خیلی از ما انتظار داشته باشیم فرابورس یا بازار سرمایه کمی از انتظارها و سختگیریها کوتاه بیاید. از آنطرف هم یک نگرانی وجود دارد و آن این است که اگر اولین تجربه استارتاپی در اکوسیستم تجربه خوبی نباشد و اگر استارتاپهایی که با هرتلاشی میخواهند بروند و به عنوان اولینها وارد بورس شوند، تجربه ناموفقی را رقم بزنند، راه برای دیگرانی که مستحق و در صف هستند یا در سالهای آینده میخواهند وارد این بازار شوند، بسته شود. ما به عنوان اکوسیستم استارتاپی الان داریم انتظاراتمان را از بازار سرمایه مطرح میکنیم.
برای منافع خود پای کیهان را به اکوسیستم استارتاپی باز نکنیم!
رضا قربانی (عضو هیئتمدیره نصر تهران):
از مقدماتی مثل اینکه آیپیاو خیلی اتفاق خوبی است و استارتاپها باید در نهایت آیپیاو کنند و سرمایهگذار پولی را که آورده است از این طریق نقد کند، میگذرم. نزدیک به یکی، دو سال است که جوی راه افتاده مبنی بر اینکه استارتاپها وارد بورس شوند. من نمیفهمم این یعنی چه. یعنی ما اسم یکسری کسبوکار را میگذاریم استارتاپ و همه آن کسبوکارهایی که در حوزه نوآوری کار میکردهاند و الان در بورس هستند و همه کسبوکارهایی که در حوزه فناوری کار میکردهاند، کنار میگذاریم. من شاخصی را که بر اساس آن به بعضی از کسبوکارهای به طور خاص میگویند استارتاپ متوجه نشدم. بعضی از کسبوکارها مثل توسن و فناپ بزرگ شدهاند. اتفاقا کسبوکارهایی مثل توسن الان از همان جایی وارد میشوند که کسبوکارهای استارتاپی در حال ورود هستند. چطور است که آنها استارتاپ نیستند و تاریخ کارآفرینی با بعضی از فعالیتها شروع به نوشته شدن کرده است؟ واقعیتش این است که قصه، قصه تازهای نیست. کسبوکارها در بخشی از مسیرشان ممکن است به این نتیجه برسند که وارد فضاهای سهامداری عمومی شوند، ولی قصهای که برای بعضی کسبوکارها رقم خورده، قصه عجیبی است که ما مواردی شبیه به آن را در بورس نداشتیم.گ
البته مواردی را در گذشته داشتیم. فکر میکنم یک ماه پیش بود که کیهان به طرز عجیبی یک گزارش کار کرد و به اینکه جلو ورود بعضی از کسبوکارهای به بورس گرفته شده است، نقد داشت. خیلی عجیب بود که جایی مثل کیهان به موضوع ورود استارتاپها به بورس ورود کند. کیهان و دوستانی که سالهای گذشته دغدغهشان این بود که کسبوکارهای استارتاپی عامل نفوذ هستند و قرار است از طریق آنها نفوذ به کشور اتفاق بیفتد، دغدغهمند شدند و از اینکه بورس بازاری را به عنوان بازار هدف برای بعضی از این کسبوکارها تشکیل داده است، ناراحت بودند و با ادبیات مخصوص به خودشان آن را «یک طرح انگلیسی» خواندند. یعنی چه؟ یعنی یکسری کسبوکار دارد وارد بازار بورس میشود و چرا آنها را وارد بازاری میکنید که از همان اول به آن بازاری با ریسک بالا گفته میشود.
ما تاریخچه این فضاها، بازار اول و دوم در فرابورس را قبلا هم داشتیم و موضوع جدیدی نبود. برای من همیشه سؤال بود که چرا مسیر عادیای که همه دوستان دارند وارد بورس میشوند، برای بعضی از دوستان قابل تحمل نیست که طی شود.
من قاطعانه میگویم یکی از سالمترین جاهایی که در ساختار جمهوری اسلامی وجود دارد، نهادی است به نام هیئت پذیرش بورس. یکی از سالمترین فضاهایی که وجود دارد و خیلی هم حرفهای عمل میکند. من فکر میکنم عجیب است که از طرف بعضی از کسبوکارها دارد فشار میآید و حتی در جاهایی کیهان متوجه نشده که چه کار کرده است.
در روزهای گذشته بعضی از نمایندههای مجلس همان گزارش کیهان را با همان ادبیات تکرار کردند. قبل از اینکه جلساتی برای بررسی کسبوکارها گذاشته شود. نکته مهم اینکه کسبوکار ریشهداری مثل توسن که بیش از ۲۰ سال سابقه دارد، وقتی میخواهد وارد بازار شود در همین بازار فرابورس وارد میشود. بازاری که بهدرستی تعریف کرده است که این کسبوکارها کسبوکارهای بالغی هستند. چون فرابورس وقتی شکل گرفت، هدفی با نسبت بورس تهران دنبال میکرد. خب کسبوکارهایی با ریسک بالا هستند و باید مسیر عادیشان را طی کنند و تا جایی که من میدانم هیچ مسئلهای از نظر امنیتی وجود ندارد. اما بعضی از دوستان اصرار دارند که بگویند نه، نهادهای امنیتی مانع ورود استارتاپها به بورس هستند. حجم بیسوادی بعضی از دوستان مدعی در فضای استارتاپ هم زیاد است. میگفتند قطار بورس راه افتاد، سوار قطار شویم. منظورشان این بود که شاخص بالا رفته است و اگر شما نخود هم عرضه بکنید با قیمت خوبی عرضه اولیه قیمت میخورد و روزی پنج درصد بالا میرود. من دیدم خیلی از دوستان که با آب و تاب در فضای استارتاپی صحبت میکردند، وقتی شاخص شروع به ریزش کرد، خیلی ناراحت شدند و گفتند وای ما از قطار جا ماندیم و دیگر رفت. اینها فضاهایی است که من فکر میکنم باید خیلی درست به آنها پرداخته شود. یک عده میخواهند به هر قیمتی وارد بازار سرمایه شوند و حتی کیهان را هم برای رسیدن به هدفشان به خدمت میگیرند. ما چه انتظاری داریم که افرادی که در فرابورس نشستهاند، ریسک بالا را قبول کنند؟
هیئت پذیرش مستقل است و براساس قانون تصمیم میگیرد
مبینا بنیاسدی (مدیر ارتباطات شرکت فرابورس ایران):
موضوع استارتاپها موضوعی است که ما همواره در فرابورس هم به آن پرداختهایم و هم در راستای آن حرکت کردهایم. در کنار رسانههایی مثل مجموعههای شما، در حوزه بازار سرمایه که به نوعی رگولاتوری ورود شرکتها را هم انجام میدهد، فرابورس بوده است که ادبیاتسازی کرده و توانسته همگراییهایی را بین مجموعهها به وجود بیاورد و اصلا آنقدر تشریح کردیم و از اهمیتش گفتیم که به یک مطالبه در بیرون از خود سازوکار بازار سرمایه نسبت به خودمان تبدیل شده است.
ریلگذاری تأمین مالی بازار نوآوری از مسیر بازار سرمایه را ما از سال ۹۳ در فرابورس آغاز کردیم و کار آسانی نبود. خود شما میدانید که چقدر مسائل مختلفی در این روند استارتاپها را درگیر میکند و چقدر حاشیه و حوزههای سیاسی میتوانند در این مسائل مهم باشند. در مورد وضعیت استارتاپها در فرابورس باید بگویم بورس اصلا یک کانسپت غربی است و الگوبرداری از کشورهایی که از این مسیر رفته و توسعه پیدا کردند، فکر نمیکنم از اساس کار اشتباهی باشد.
بانک، بیمه همه حوزههایی که در وضعیت اقتصادی کشورمان با آن مواجهیم، زاییده خود ما در ایران است. بنابراین خیلی بهتر است که ما برویم و تحقیقی داشته باشیم وقتی میخواهیم کاری را انجام بدهیم و روی نقاط قوت و شکست آن پروژه در کشورهایی که تجربهاش را دارند، تمرکز کنیم. مشخصا کشور انگلیس بازاری برای استارتاپهایش دارد تحت عنوان بازاری که خیلی با فرابورس متفاوت است.
تنها الگوی ما هم این بازار نبوده است، بلکه ما از چند کشور دیگر هم از حوزههای کسبوکاریشان و الگوهایشان و هم ارتباطاتشان با بازار سرمایه را بررسی کردیم و طرحی را به سازمان بورس ارائه دادیم. میتوانم بگویم که همچنان این طرح نهایی نشده است. ما الان بازار شرکتهای کوچک و متوسط را در فرابورس داریم. طرح بازار هدف قرار بود نوعی ارتقای این بازار باشد و آسیبشناسیهایی که در روند این بازار به آنها رسیدهایم و تغییر رویههایی که قرار بود در این بازار اتفاق بیفتد و بتواند آن را نسبت به چیزی که قبلا بوده است، روانتر بکند. اما در مورد استارتاپها این را بهوضوح بگویم که شرایط بازار اول و بازار دوم ما مشخص است.
هر کسبوکاری که شرایط پذیرش در این بازارها را داشته باشد، طبیعتا به یکی از همین بازارهای اصلی ورود خواهد کرد. ورودی ما در بازار فرابورس ابتدا بازار دوم است و سعی میکنیم شرکتها به نوعی در این بازار تمرین حضور در بازار سرمایه هم داشته باشند، بعد به بازار اول ارتقا پیدا میکنند. مسیرهای دیگری هم وجود دارد. بعضیهایشان وارد بورس میشوند و بعضیهایشان هم نه. در مورد استارتاپها باید بگویم هیئت پذیرش جمع مستقلی است که با یکسری متر و معیارهایی که در قانون تأیید شده است، درباره شرکتها تصمیم میگیرد. ما در مورد استارتاپها حتی اینها را تا جایی که توانستیم تسهیل کردیم و مشاوره دادیم که چه مسائلی را باید رفع کنید تا بتوانید این تأییدیه پذیرش و بعد از آن عرضه اولیه را بگیرید. ولی این را هم در نظر بگیرید که بازار سرمایه بازاری است که آدمهای فعال در آن آدمهای حسابگری هستند. اینکه هرچقدر روی بعد رسانه کار بکنیم و به لحاظ رسانهای فکر کنیم شرکت ما کلی بیلبورد دارد و همهجا دیده میشود و همین کافی است، اشتباه است، زیرا چیزی که در نهایت در موردش تصمیمگیری میشود، صورتهای مالی و ارزشگذاریای است که در مورد شرکت میشود و پیشبینی روند سودآوری شرکت است که تعیینکننده است و فعالان بازار سرمایه به آن علاقهمند هستند یا نه.
ولی در بحث عرضههای اولیه چون در مرحلهای شرکتها به نظارت بورس میرسند که سهامشان به عموم عرضه شود، طبیعتا اگر فضای بازار سرمایه را دنبال کرده بودید، میدانستید که دو سال قبل در عرضه اولیهمان 300 تا 400 هزار نفر شرکت میکردند. سال قبل این مقدار بالغ بر پنج میلیون نفر شد و امسال با کاهش آن به حدود 5/2 میلیون نفر مواجه شدیم.
آدمهایی در این بازار هستند که تمام سرمایهشان را میگذارند و عرضه اولیه میخرند. طبیعتا شما هم اگر با سرمایه 5/2 میلیون نفر مواجه بودید، سنجیده عمل میکردید. آدمهایی که در آینده قرار است روی این حوزه سرمایهگذاری کنند، در نظر بگیرید. با تأیید شماست که شرکت اجازه پیدا میکند سرمایه را جذب کند و واقعا این تصمیمگیری کار سختی است. الان در وضعیت بازار هدف هم، دستورالعمل در سازمان بورس در حال نهایی شدن است. احتمال میدهیم در همان ضوابط بازار دوم، با یکسری دستورالعملهای تکمیلی بتوانیم شرایط را مهیا کنیم و آخرین وضعیتی که میتوانم بگویم این است که داریم روی شرایط کسانی که میتوانند روی این حوزهها سرمایهگذاری بکنند، کار میکنیم.
علی کشفی (همبنیانگذار فلایتیو):
رفتاری که از سوی نهادهای حاکمیتی و دولتی با شرکتهای استارتاپی میشود که با آنها مثل شرکتهای عادی و غیراستارتاپی برخورد میکنند، کار را سخت و پیچیده میکند. من فکر میکنم همانطور که عوامل متعددی در این قضیه دخیل است، یکسری از مسائل باید حل شود تا ما بتوانیم امید داشته باشیم استارتاپها با شرایط بهتری وارد بورس شوند. من میدانم استارتاپهایی که خیلی مشتاق و پیگیر هستند وارد این بازار بشوند، عملا در مراحلی هستند که کاملا سودده شدهاند. بعضیهایشان که اینطور نیستند، باید وارد بازار مختص استارتاپها شوند. بعضیهایشان که علاقهمند هستند وارد بازار اول بورس شوند، شرایط خیلی خوبی دارند، ولی برای عموم استارتاپها این شرایط آماده نیست. هم بورس آماده نیست، هم شرایطی که بخواهد چنین داستانی را پذیرا باشد. پارسال که شرایط بازار بورس در مقطعی خیلی رشد کرد و شاخص کل بورس به بالای دو میلیون واحد رسید، بحثش خیلی داغ بود و ما هم علاقهمند بودیم این کار را بکنیم.
شرکتهایی هم بودند که میگفتند میتوانند با آگاهیای که از شرایط ورود به بورس دارند، ما را طی دو سال یا سه سال آینده وارد بورس کنند. حتی میگفتند ما روی شما سرمایهگذاری میکنیم که بعدا بتوانیم شما را وارد بورس کنیم و ما در بورس خارج شویم.
به طور کلی کلیه قوانین بازار سرمایه خیلی آمادگی پذیرش استارتاپها را ندارد. بسیاری از ارگانها و نهادها برخوردی که با استارتاپها دارند، بر این اساس است که چند بچه دور همدیگر نشستهاند. با خود میگویند یک سایت است دیگر، حالا فلان خدمات را به آن ندهیم مگر چه میشود؟ ولی زمانی که بحث مالیات و بیمه و… وسط میآید، مثل یک شرکت صنعتی با آنها برخورد میشود. کمی باید بگذرد تا این مسائل حل شود. نمیدانم چقدر زمان میبرد. متأسفانه همهچیز خیلی کند اتفاق میافتد و خود من چشمانداز روشنی ندارم برای اینکه تجربه بورسی موفقی برای استارتاپها اتفاق بیفتد و به این زودی شرکتی از این اکوسیستم وارد بورس شود. باید بالاخره یک نفر وارد شود و ببینیم چه میشود.
بورس ایران را با بورس آمریکا مقایسه نکنیم!
رضا قربانی: علی کشفی درست میگوید. بعضیها هیجان ایجاد میکردند. حتی در بعضی از رسانهها به علت ناآگاهی تیترهایی میزنند مثل: «چون شاخص بورس دارد بالا میرود، ورود استارتاپها نباید عقب بیفتد و…» هیچ ربطی بین ورود یک کسبوکار به بورس با شاخص وجود ندارد. شاخص به اوج آسمان یا کف زمین برسد، هیچ ربطی ندارد. بورس یک مکانیزم بازار است که از ۴۰۰، ۵۰۰ سال پیش اختراع شده تا ما برای مبادله از آن استفاده کنیم.
کسبوکاری مثل اوبر که زیانده است یا کسبوکاری که شبیه اوبر است و ادعای ورود به این بازارها را دارد و پدر همه را هم درآورده است و دائما قاعده بازی را به هم میزند و دوست دارد اولین نفری باشد که وارد این فضا میشود، میگوید اوبر هم زیان میدهد پس من هم زیان میدهم! مقایسه با بورس آمریکا که اوبر وارد آن میشود و 300 و خردهای آمریکایی سالها تجربه فعالیت در آن را داشتهاند و ریسک را میفهمند، اشتباه است. با فرهنگ سرمایهگذاری داخل ایران متفوات است که رئیسجمهورش همه را تهییج میکند وارد بورس شوند… مردمی به دعوت سیاستمداران وارد بورس شده و سرمایهشان را از دست دادهاند. خیلی هم طبیعی است. چون بورس یعنی همین. یعنی شما ریسک میکنید که سود کنید. ریسک یک طرفش هم ضرر است. چه کسی باید جوابشان را بدهد؟
با رسانه نمیشود وارد بورس شد. من چون هم در فضای مالی و هم در فضای رسانه بودهام، به ضرس قاطع میگویم با رسانه نمیشود وارد بورس شد. با رسانه میتوان برند ساخت و خیلی از کارها را کرد، ولی وقتی وارد فضای مالی میشویم، باید قاعده را بپذیریم. اینکه ما تصور کنیم هرجا که رفتیم قاعده را شکستیم و فضای مالی هم همین است، اشتباه است. باید برای همه خرقعادتها توجیه درستی داشت. اگر قرار است ما هزینه تبلیغاتی و بیلبورد زدنها را به عنوان دارایی ثبت کنیم، باید برایش توجیه درست مالی داشته باشیم. نه اینکه ما بگوییم در دنیا همین است و این برند است و برند ارزش دارد! در مقابل، تجربه ثابت کرده است که اگر نخود هم به سهامدار ایرانی عرضه کنی میخرد. به همین دلیل است که من هم اگر جای افرادی که در هیئت پذیرش بورس نشستهاند بودم، دست و پایم میلرزید.
با استارتاپها هممسیریم
مبینا بنیاسدی: قبل از هر چیز این نکته را بگویم که در بازار دوممان شرکتهایی که کوچک و زیانده باشند هم پذیرش میشوند. اما نکته این است که این شرکتها باید برای هیئت پذیرش و افراد دیگری که که آن را ارزشگذاری میکنند، چشماندازی از سودآوری ترسیم کنند. یعنی برای هیئت پذیرش و تمام کسانی که در این مسیر تصمیم میگیرند، آن چشمانداز سودآوری و اطمینان کافی را به وجود بیاورند. در این صورت این اجازه را بهشان میدهیم که بیایند.
در بازار فرابورس خیلی به روی کسبوکارها باز است و طبیعتا شرایط بازار سرمایه را کسی نیست که نشنیده باشد. بله، سرمایهگذاران متعددی وارد این بازار تخصصی شدند و شاید نباید مستقیم وارد میشدند. ما موجی داشتیم به نام موج شرکتهای عرضه اولیهای! به واسطه اینکه شرکتهای عرضه اولیهای تا پنجاه درصد هرروز پنج درصد پنج درصد مثبت میخوردند، خیلی از سهامداران شرکتها هم فقط عرضه اولیه میخریدند و اصلا وارد سهمهای دیگری نمیشدند. خیلیهایشان هم فقط دانشجو هستند و برای اینکه وقت نداشتند یا اصلا بلد نبودند و فقط شنیده بودند عرضه اولیه سودده است، وارد میشدند.
در این روند با شرکتها و استارتاپها هممسیر هستیم. بحث کشاوت هم بررسی میشود. شرکت بدون صاحب نمیشود. شاید این دید وجود داشته باشد که طرف میآید و درصد سهام شرکتش را به عموم مردم که میلیونها نفرند واگذار میکند و پولش را جمع میکند و میرود، ولی اینطور نیست، بلکه همچنان باید بنیانگذاران و سهامداران عمده شرکت سهامدار بمانند. حتی در آن درصدهایی که عرضه میکنند هم محدودیت ایجاد میکنیم و بسته به شرایط شرکت بین پنج تا 20 درصد اجازه عرضه میدهیم. حتی این 20 درصد را هم در مقاطع مختلف به شرکت اجازه میدهیم که بتواند به صورت پنج درصد، پنج درصد عرضه کند.
فرق دیجیکالا با افق کوروش چیست؟!
مجید آنت (مدیر مالی شیپور):
من به عنوان مدیر مالی شیپور به عنوان نماینده یکی از چهار استارتاپی که فرمودند در سال گذشته درخواست به فرابورس داده است، صحبت میکنم.
اول باید تأسف بخورم که ما راجع به چیزهایی صحبت و موضوعاتی را مطرح میکنیم که بعضیهایش خیلی غلط است. حتی دوستانی که صاحبمنصب هستند. یک تقاضا دارم و آن اینکه دوستان اول مبانی و موضوعات کار را بدانند و بعد اظهارنظر کنند! بحثهای غلطی مطرح شد و من سعی میکنم یکسریشان را اصلاح کنم. بعضی از بحثها هم مقداری من را عصبی میکنند. عنوان ورود استارتاپها به بورس اساسا موضوع غلطی است. الان مسئله ما و چیزی که باید دنبالش باشیم، ورود استارتاپ به بورس نیست. استارتاپ مجموعهای است که به مرحله مارکتفیت رسیده و حالا دارد اسکیل میکند. طبیعتا این چنین مجموعههایی، مجموعههای سوددهی نیستند. سرمایهگذاری آن سرمایهگذاری خطرپذیری است و نیازش ویسی است که یک سرمایهگذاری ریسکی است.
اما مشکل چیست؟ چه اتفاقی در کشور ما افتاده است؟ یکسری از شرکتها گفتهاند ما استارتاپ هستیم و وارد بورس شدیم. من موافق نیستم که اصلا تأمین مالی استارتاپ باید در بورس اتفاق بیفتد. اما شرکتهایی که درخواست دادهاند وارد بورس شوند، استارتاپ نیستند، بلکه شرکتهای بالغی هستند. شما در مورد دیجیکالا نمیتوانید بگویید استارتاپ است؛ شرکتی است که 20 تا 30 میلیون کاربر و مصرفکننده دارد و بالغ بر ده، 15 هزار میلیارد تومان گردش مالی این شرکت است. این شرکت استارتاپ نیست. کافهبازار همینطور. کافه بازار 40، 50 میلیون کاربر دارد. اصلا جزو بزرگترین انتیتیهای ایران است و از نظر گستردگی جزو بزرگترین کسبوکارهای کشور. اینها شرکتهای بالغی هستند که دارند وارد این بازار میشوند که سهامشان قابلیت معامله عام پیدا کند. ما در فضای کسبوکار وقت این را نداریم که دوستان بروند یک آییننامه تدوین بکنند. ما امروز تصمیم میگیریم و سه ماه آینده باید به هدفگذاریمان رسیده باشیم. کسی که به هدفگذاریاش نرسد هم تحتفشار است. فضای رقابتی کسبوکار اصلا این اجازه را به او نمیدهد.
ما در شیپور آخرین تأمین سرمایهای که کردیم هشت میلیون دلار در سه سال پیش بود. عددمان نسبت به آن زمان خیلی بزرگ شده است. الان بخواهیم ده میلیون دلار، 20 میلیون دلار در کشور تأمین مالی بکنیم، چه کسی میدهد؟ ما در شیپور دستکم به دنبال 100 میلیون دلار پول هستیم. استارتاپهای دیگر هم همینطور. حتی آنهایی که بهزعم دوستان خیلی بزرگ هستند، به دنبال پول هستند. همین دیجیکالا و اسنپ، عدد و رقم نمیتوانم بگویم ولی همه چند صد میلیون دلار پول برای توسعهشان نیاز دارند. واقعا منابع مالی در این کشور در ارقام بزرگ دیگر وجود ندارد. شرکتی مثل دیجیکالا تفاوتش با افق کوروش چیست؟ شرکت افق کوروش در بورس است و دارد معامله میکند و از نظر گردش مالی هم خیلی شبیه به هم هستند. حالا حاشیه سودشان کمی تفاوت دارد. چون دیجیکالا بازار بزرگتری را هدفگذاری کرده است و دارد سرمایهگذاری سنگین انجام میدهد و افق کوروش فقط دارد سود کسب میکند؟ یا کافهبازار مشکلش چیست؟ اینکه میگویند الان چند صد شرکت در همین ردیف هستند. ما هم شرکت هستیم. یک سال پیش درخواست دادهایم، دو هفته بعد، یک ماه بعد جلسه میگذاشتند و میگفتند شما مدارکتان ناقص است و مدارکتان را کامل کنید!
بحث بازار هدف مطرح شد. باید بگویم به نظر من بازار هدف یک راهحل نیست. ما تجربه بازار SME را داریم که موفق نبود. بازار هدف هم از نظر من گره کوری است که موضوع را کش داده است. نگاه و برخورد سنتی است. همانطور که بانک میگوید سیستم اعتبارسنجی داریم ولی دستآخر از ما وثیقه ملکی میخواهند یا ته اعتبارسنجیاش این است که نسبت مالکانهاش باید ۱۶ باشد! خیلی از موضوعات را هم ما رسانهای نکردیم. اما اتفاقا آن مجموعهای که رسانهای کرده است، به نظر من کار خوبی کرده، چون جواب گرفت. اتفاقا هرجا خدمت دوستان حاکمیتی میرویم میگویند فشار بیاورید و شلوغش کنید. خود این دوستان حاکمیتی وقتی با ما تکبهتک میشوند اینطور توصیه میکنند. ولی چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند.