کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
«پاهایش باید بزرگ باشد. کاش دستهایش هم دراز باشد، درست همقد و قواره پاهایش. اگر دستانش بزرگ و دراز باشد، به هرچه میخواهد، میرسد. اگر میشد حرف هم میزد، خیلی خوب بود. اما با چوب نمیشود صدا درست کرد.» دنیای پنج تا هفت سالهها پر است از اسباببازیهایی عجیبوغریب، رباتها، هواپیماها و حتی خانههایی که با تصویر ذهنی ما متفاوتند.
آنها در خیالشان اسباببازیهایی میسازند با چشمهای درشت و پاهای بزرگ و گوشهای کوچک. هوشنگ خنجری، بنیانگذار مجموعه آموزشی چکش سبز، میگوید که دنیای بچههای کوچک ذهنیتر است و هرچه بزرگتر میشوند، عینیتر میشود. او این روزها مجموعه آموزشی را تأسیس کرده که دیالوگهای مشابه سطرهای ابتدای گزارش را بهکرات میشنود.
ایدهای از یک کارگاه دانشجویی
شاید تصورش سخت باشد ۴۰ مربی در دوران پیشاکرونا در مؤسسه چکش سبز به کودکان کار کردن با چوب را یاد میدادند، به آنها میخ و چکش میدادند و از آنها میخواستند اسباببازی خودشان را طراحی کنند. اما ایده کار با چوب و آموزش آن به کودکان چطور به ذهن بنیانگذاران مجموعه خطور کرده است؟
هوشنگ خنجری که این روزها آموزش نجاری را به صورت آنلاین با حدود ۱۸ مربی پیش میبرد، ریشه داستان نجار شدن خودش و ایده چکش سبز را در دوران دانشگاهش میداند: «در دوران دانشجویی کارگاهی در رشته طراحی صنعتی داشتم که در آن اسباببازی تولید میکردیم و به مهدکودکها میفروختیم. بعد از مدتی در همان مهدها به ما گفتند که بیایید و به بچهها آموزش دهید.»
او میگوید بیشتر این اسباببازیها مثل لگو و خانهسازیهایی فعلی بودند، با این تفاوت که جنسشان از چوب بود و رنگهایشان طبیعی و جنس ساختشان هم مشارکتی. خنجری میگوید که او و تیمش عموما برای بچهها داستانی تعریف میکردند و بچهها طبق همان داستان، باید با چند تکه چوب که از پیش به آنها داده میشد، شخصیتهایی را به تصویر میکشیدند.
کارگاه دانشجویی اما بعد از مدتی بسته شد. تحریمهای اقتصادی آغاز شده بود و او که این مدت برای امرار معاش و عبور از ورشکستی کوچکی در چند مهدکودک مشغول به کار بود، فکر تازهای به سرش زد: «به این فکر کردم که اصلا چرا به جای اینکه اسباببازی بسازم و دست بچهها بدهم، بچهها خودشان اسباببازی نسازند؟
«اسباببازی را خودت بساز» شعاری تازه برای خنجری شد؛ شعاری که اتفاقا بچهها از آن استقبال کردند و به نجاری هم علاقهمند شدند؛ این را کلاسهای سه تا 14 سالهها که حتی در دوران کرونا و با وجود آنلاین بودن برپاست، گواهی میدهد.
بچهها را نجار بار نمیآوریم
ایجاد کسبوکار آموزش نجاری برای کودکان هم در نوع خود نوآوری محسوب میشود. آگهیهایی که این روزها از مهدکودکها ثبت میشود، عموما آنها را واحدهایی تعریف میکند که به کودکان کار با چوب میآموزند، اما تجربه نشان میدهد این آموزش تنها به تکه کردن چند قطعه چوب و دوربری تصاویر حیوانات از پیش ساختهشده ختم میشود و ابزار جدی به کودک داده نمیشود.
خنجری میگوید در ایران آموزش رسمی، یعنی روند آموزش در واحدهای زیر نظر آموزشوپرورش یا حتی بهزیستی ضعیف است و معمولا غیررسمیها قویتر عمل میکنند.
مهارت کار گروهی، شرط تولید محصول است
طرح درسهای مجموعه متفاوت است. یکی از آنها که شاید سادهترینشان باشد، بچهها باید با دو تکه چوب تصاویری را که به ذهنشان میرسد، بسازند: «یک نفر هواپیما میسازد و دیگری ممکن است یاد بادبادک بیفتد و یک نفر آن دو تکه را مثل حرف تی میبیند.
رفتهرفته تکهچوبهای جدید به قبلیها اضافه میشوند و بعد از کودک میخواهیم با این تکههای تازه تصویر دیگری را خلق کند. عموما در این روش و اضافه شدن تکهچوبهای تازه، تصاویری ایجاد میشوند که در تصور کودک است و نماد بیرونی آنچنانی ندارد.»
خنجری میگوید برای دو سال کودکان طرح درس مشخص طراحی کرده و عموما هم جامعه هدف مؤسسه را کودکان چهار تا هفت ساله میداند: «یعنی زمانی که ماهیچهها باید تقویت شوند. در این سن اگر به کودکان دمبل بدهید، نمیتواند حتی آن را بالا ببرد، اما با چکش ساعتها میتواند مشغول باشد.»
عموما جلسات اول داستانی تعریف میشود، نحوه درست چکش دست گرفتن آموزش داده میشود و جلسات بعدی آموزش تکمیل میشود و با همین بازی چند تکهچوب پیش میرود: «جلسه پنجم عموما ابزاری اضافه میشود مانند گیره و اره و به این ترتیب مهارتهای کودک افزایش پیدا میکند.»
خلاقیت با سادگی شکوفا میشود
بچهها تصاویر متنوعی میسازند. یک نفر هواپیما میسازد، یکی برای عروسکهایش خانه درست میکند، دیگری ابزار جنگی دوست دارد و آن یکی عاشق کالسکه است و در ذهنش حتی کودکی را هم روی آن مینشاند. خنجری میگوید: «کاری که اصولا ما انجام میدادیم، ساخت محصولات بزرگ بود، یعنی با کمک بچهها نقشهای طراحی میکردیم و بر طبق آن خانه جنگلی، ماشین یا موتور میساختیم.»
خنجری تأکید دارد که روش گروه چکش سبز، بیشتر بر پایه خلاقیت است و بعد از آموزشهای اولیه، روی بُعد ذهنی، خلاقیت و کارگروهی و هماهنگی چشم و دست و… کار میشود. به عبارتی نجاری ابزاری میشود برای بروز خلاقیت آنها.