کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
جهان اطراف ما بر پایه قدرت و احساسات اداره میشود. نیروهایی که امور کار در دست آنهاست، در معادلههای پیچیده و همیشه در تنشِ استوار بر این دو متغیر، تصمیمهایی میگیرند که جهان را بهزعم عدهای به پیش میبرد و به چشم دیگرانی، به پس.
این روزها چهرهها و گروههایی در حال آمدن به این میدان بازی قدرت/ احساسات هستند و بهزودی نتیجه سمتوسوی شخصیتی و هویتی آنها، زندگی ما را متأثر خواهد کرد.
ما که در این گوشه از اقتصاد کشور با رویکردی انسانگرا و اجتماعمحور به کسبوکارهای نوآور کشور میپردازیم، چشم دوختهایم که این بازی به کدامین سو خواهد رفت و ما چطور امواج در راه را دریافت خواهیم کرد یا بهتر بگویم از سر خواهیم گذراند. هرچه هست فصل دیگری از تغییر فرارسیده و ما با قدرتمندترین ابزار و داشتهمان که خیال و آرزوست، خوشبینی پیشه کردهایم.
پس بهتر است بیش و پیش از اینکه صداها و خبرهای منفی ببافیم، کمی امیدوار باشیم که تصمیمها به نفع کسانی گرفته شود که دل در گرو نام ایران دارند و میخواهند با تمامی سختیها و ناملایمتیها بسازند و به پیش بروند. آنها که اذعان دارند یکی از سختترین زمینهای نبرد را انتخاب کردهاند، اما باور دارند که احساسات برگ برنده کوچکی نیست! پس تا خلاف آن ثابت نشده، برنامهمان این است که خیال بد نکنیم. حالا تا چه شود…
رگولاتوری! بیجهت نیست که در کارنگ یکی از اولین صفحاتی که در مانیفست ما جا گرفت، صفحه سیاستگذاری و سیاستسازان بود. این روزها در اکوسیستمهای نوآوری، رگولاتورها جلوتر آمدهاند و یقه برخی کسبوکارها را گرفتهاند.
از سلامت تا بیمه و وامدهی و محتوا و ویدئو، رگولاتورها دست گذاشتهاند روی ممنوعیتها و محدودیتها و رویکردهای سختگیرانه. این نشانهای است از بلوغ و بزرگی در برخی حوزهها و البته تازهکار بودن و کمتجربه بودن رگولاتور در آن فضاها.
بلوغ از این منظر که جذب کاربر و تأثیرگذاری و بالا رفتن ضریب نفوذ نوآورها در برخی حوزهها باعث شده تا سنتیترها و کلاسیکها احساس خطر و بعضا با فشار بر رگولاتور خواستههای محدودیتزا از آنها طلب کنند.
بماند که وقتی صحبت از بلوغ و بزرگی میشود، توقع میرود خاطره روزهای شیرین کسبوکارها کنار گذاشته شود و استارتاپهایی که مدعی جذب سرمایههای میلیاردی و هدفگذاریهای چندمیلیونی برای جذب کاربران هستند، برخی از الزامات قانونی و نظارتی حوزههای خود را رعایت کنند.
پیشتر هم گفته بودم که دهه 90 تمام شده و باید از استارتاپها و نوآورها خواست مدام با خود تکرار کنند آن ماه عسل دهساله تمام شده! بله میدانیم که ماه عسلی به سبک ایرانی و پر از سختی و مصیبت بوده، اما اینجا ایران است و باید توقعمان را از ماهعسل منطقی کنیم!
لیست 500 شرکت برتر ایران را که بالا و پایین میکنید، نشانههایی از شکست انحصار صنایعی چون فولاد و انرژی و هلدینگهای مالی در آن به چشم میخورد. کمکم نامهای کمتر شنیدهشدهای را میبینید که خود را با تولید واقعی و محصولات و خدمات جدید بالا کشیدهاند و رساندهاند به این فهرست. اقتصاد دیجیتال و شرکتهای فناوری اطلاعات در حال گرفتن سهم بیشتر از اقتصاد کشور و شرکتداری نوین در ایران هستند.
لیستی که امیدواری به اقتصاد مبتنی بر نوآوری را بیش از هر زمان دیگری میکند و این نوید را به شرکتهای کوچک و متوسط فعلی میدهد که اگر مسیر را درست بروند و البته برای تیرهایی که از غیب میآیند و هزار متغیر پیشبینینشده دیگر، فرهنگی سازمانی تدارک ببینند که تابآوری اصل اول و آخر آن باشد، میتوانند در سالهای پیش رو در جمع بزرگان قرار گیرند و یا به عبارت بهتر، جمع بزرگان واقعی را شکل بدهند.
این روزها در اکوسیستم استارتاپی کشور تلاش غالب بر این است که الگوهایی مدون و مشخص برای موفقیت ارائه شود. الگوهایی که در یک تناقض روشن خود نتیجه کار کسبوکارهایی است که مدام آزمون و خطا کردهاند و این روزها به لطف موفقیت نسبی به بتهای ذهنی برخیها بدل شدهاند. اقتصاد نوآوری و آدمهای نوآور بیش از اینکه الگوهای کسبوکاری بخواهند، ذهنهای زیبا نیاز دارند.
ذهنهایی که از تغییر و طرح نو درانداختن هراسی نداشته باشند و برای ساختن مسیرهای تازه جسارت پنبه کردن در گوش را داشته باشند. انتقال تجربه و درس گرفتن از تاریخ شفاهی و مدون کسبوکاری ایران یک چیز است، نیفتادن در بازی دیگران برای بزرگسازی تجربههای مطلوبشان یک چیز دیگر.
این روزها ما نیاز داریم به یک نسل نو و تازه از کسبوکارها. نسل نو هم بیش از قالبهای از پیش طراحیشده، جسارت و فرصت میخواهد. خودمان را از آدمهای تازه محروم نکنیم؛ آنها درهر صورت خواهند آمد، این ماییم که با گریم پیشرو بودن، ممکن است خیلی زود منقضی شویم.