کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
کشاندن پای ترندها به کمپینهای تبلیغاتی، موضوع تازهای نیست. از تکرار یک جمله یا عبارت گرفته تا استفاده از یک تصویر یا چهره، همه میتوانند تداعیگر تصویر یا پیامی آشنا برای مخاطب باشند. برند مای در بیلبوردهای اخیرش، از یک جمله وایرالشده در شبکههای اجتماعی برای درگیر کردن مخاطب استفاده کرده است. اما آیا برندی با صدای رسمی، این بار به واسطه طنازیاش میتواند مخاطبان بیشتری را با خود درگیر کند یا سهم بیشتری از بازار را به دست بیاورد؟
به همون چیزی فکر میکنی که من فکر میکنم؟
شاید اگر با موضوع اصلی آشنا نباشید، فقط اشتباه نگارشی روی بیلبورد مای و موضوع هکسره نظرتان را جلب کند. اما برای مخاطبانی که با صدای وایرالشدهای در شبکههای اجتماعی آشنا شدهاند، این بیلبورد تنها مرز دستور زبان فارسی را زیر پا نگذاشته است.
کاربران شبکههای اجتماعی همیشه به دنبال سوژهای طنز هستند تا در قالبهای مختلف، از میمها گرفته تا دابسمشها، آن را دست به دست کنند. موضوع عبارتی که مای آن را دستمایه نگارش متن روی بیلبورد قرار داده نیز یکی از همین صداهای وایرالشده است که با وجود قدیمی بودنش، در سال گذشته گوشی به گوشی چرخید.
با همه شوخی، با دستور زبان هم شوخی؟
محتوای خارج از چهارچوب این فایل صوتی شاید میتوانست گروهی از کاربران شبکههای اجتماعی را بخنداند، اما همراه شدنش با برندی مثل مای که با صدایی رسمی شناخته شده، نهتنها عجیب که دور از انتظار یا حتی خارج از چهارچوب به نظر میرسد.
موضوع تنها اشتباهات نگارشی نیست که این بار عامدانه به خدمت گرفته شدهاند. در کمپینهای تبلیغاتی برندهای مختلفی میتوانیم رد این دست اشتباهها را دنبال کنیم که گاه از روی عمد صورت گرفتهاند و گاه نتیجه یک سهلانگاری سهوی بودهاند. در آخرین کمپین تبلیغاتی اسنپ هم میتوانستیم بیتوجهی به هکسره را ببینیم و در کمپین اخیر فرخنده هم شاهد تکرار بیاعتنایی به قواعد نگارش فارسی بودیم. همچنین در تبلیغات بیژن نیز نوع دیگری از این اشتباهنویسی مشاهده شده بود.
آنچه در بیلبورد مای توجه را جلب میکند، تنها یک اشتباه نگارشی و نادیده گرفتن قواعد هکسره نیست. موضوع مهم دیگر، وام گرفتن از ادبیات و واژههایی است که محتوایی بیارزش یا حتی ضد ارزش را در ذهن تداعی میکند. آیا مای با طنازی اخیرش، مایل است خود را در ذهن مخاطبان آن فایل صوتی بنشاند؟
شاید مجریان این تابلو تبلیغاتی که در طراحیاش هیچ ردی از طنازی دیده نمیشود، توجه چندانی به محتوایی که این عبارت از دلش بیرون آمده بود نکرده بودند؛ اما تردیدی نیست که در تبلیغات محیطی نمیتوانیم تنها روی موجهایی از این دست سوار شویم و بیتوجه به محتوایی که در ذهن مخاطب تداعی میشود، پیامهایمان را در سطح شهر رها کنیم.