کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
رضا جمیلی، مدیر توسعه کسبوکار راهکار / اسبی که کاوازاکی ساخته را دیدهاید؟ یک چهارپای رباتیک و عضلانی که میتواند با سواری بر پشتش، کوهها و دشتها را در نوردد. ترند چند روز گذشته دنیای فناوری و نوآوری که بهمان میگفت احتمالا آینده حملونقل، نه بر چهار چرخ بلکه با بازگشت به ذات و تاریخ خودش، روی پاها سوار و استوار خواهد شد. اما اسب کاوازاکی فعلا فقط یک محصول مفهومی یا همان کانسپت است. محصولی که احتمالا هزار جور دیگر تغییر خواهد کرد و شاید هم پروژهاش شکست بخورد یا توسط شرکتهای دیگر سرانجام به تکامل برسد. چیزی که قطعی است اینکه باید به حد و اندازه و سطحی از کاربرد و پذیرش برسد که در زندگی روزمره بشود واقعا سوارش شد و با آن جابهجایی واقعی را تجربه کرد. اگرچه تا همینجایش هم دیدن تیزر تبلیغاتیاش حسابی هیجانانگیز است…

اما زوزههای یک توله گرگ سفید و دوستداشتنی که ده هزار سال پیش منقرض شده بود خیلی زود هیجان اسب آهنی کاوازاکی را از یادها و دیدگان زدود و تبدیل شد به سرخط خبرهای دنیای فناوری و نوآوری. محصولی زنده از استارتاپ کلوسال بایوساینسز که خیلی خیلی واقعی است! استارتاپی که از ۲۰۲۱ تلاشش احیای گونههای منقرضشده تاریخی از جمله ماموت پشمالوی دشتهای سیبری است و مدیرعاملش هم همین آقای بن لام است که عکسش را گرگبهبغل میبینید. کسبوکاری که یک موش پشمالو هم برای استارت کارش تولید کرد اما کسی زیاد امیدی به کارهایشان نداشت. بماند که این وسط مدافعان اخلاق زیستی هم هرجا دستشان میرسید آن را نواختند و کماکان مینوازند.

بگذریم… بحثم اخلاق نیست؛ موضوعم محصول واقعی است. محصولی که کار میکند، میشود لمسش کرد، میشود آن را نصب کرد و با آن سفارش آنلاین داد، آن را چشید یا خورد، میشود با آن مسئلهای را حل کرد، کسی حاضر است بابتش پولی بدهد، یا محصولی که زوزه میکشد! گمشده بسیاری از استارتاپها و کسبوکارها و آدمهایی که در فضای نوآوری ایران کار میکنند. آنها که در دامگه مفهوم و ایده سالها گیر میکنند و اسیر چیزی که نمیتوانند واقعیاش کنند باقی میمانند و سرانجام ایستاده و البته مدعی و دلخور و از همه متوقع میمیرند! بعد هم سالها غصه و قصه نشدنها و نگذاشتنها را بازگو میکنند. یا یک دسته بدتر و بیادبترشان، قضای حاجت میکنند در کل اکوسیستم و میروند خارجه و میشوند منتور و مرشد گلهای نوشکفته باغ اکوسیستم…
کسبوکار و توسعه نوآوری بیش از اینکه گره خورده باشد به بوم و مدل و تئوریهای دانشگاهی یا پادکستها و درسگفتههای اساتید اینستاگرامی یا ادعاهای کتوکلفت در شبکههای اجتماعی، محصول و خروجی واقعی میخواهد. چیزی در دنیای بیرون باید تغییر کند و به چشم آید. دردی از کسی یا جایی دوا شود. باری از دوش کسی برداشته شود. بشود زوزه آن را شنید. یا دمبه آن را چشید! فقط پاورپوینت و نمودار و لوگو و بعبع نباشد. همین. زیاده عرضی نیست.