کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
چرخهای دوزندگی به همان اندازه که امروز وسیلهای معمولی هستند، در نیمه دوم قرن هجدهم پدیدهای انقلابی بودند. انقلاب صنعتی و تلاش گسترده برای ماشینیکردن کارهای دشواری که تقاضای زیادی برای آنها بود، موضوع دوختودوز را هم در فهرست کارهایی قرار داده بود که به نظر میرسید بهتر است با ماشین انجام شود و دستگاهی که گفته میشود «توماس سنت» انگلیسی در سال 1790 ساخت، همین نیاز را پاسخ میگفت.
چرخهای دوزندگی نخستین بار نه با هدف تولید پوشاک، بلکه برای دوخت محصولات چرمی و بادبان کشتی به کار گرفته شد. آنچه توماس سنت ساخت، گرچه وسیلهای کاربردی و پیشرفته در زمان خودش بود، اما نیاز به بهینهسازی بسیاری داشت که در سالهای پس از آن به وسیله دیگران دنبال شد. اما شیوه کار توماس سنت در ایجاد ساختاری که بتواند دو رشته نخ را از زیر و روی آنچه باید دوخته شود، در هم تنیده و قفل کند، مبنای کار سازندگان پس از وی قرار گرفت.
«سینگر» وارد میشود
نزدیک به دو دهه پس از عرضه نخستین ماشین دوزندگی، نمونه دیگری از آن در سال 1804 توسط دو همکار به نامهای «توماس استون» و «جمیز هندرسون» انگلیسی و تقریباً همزمان با «جان دانکن» اسکاتلندی برای گلدوزی عرضه شد. چند سال پس از آن یک خیاط اتریشی به نام «جوزف مادرسپرگر» کار روی ماشین دوخت خود را آغاز و نخستین نسخه آن را در سال 1814 عرضه کرد و با دریافت حمایت مالی از دولت اتریش نسخههای دیگری را تا سال 1839 تولید کرد که روش دوخت زنجیرهای را مانند آنچه در بافت رخ میدهد، تقلید میکرد.
نخستین کاربری دگرگونساز در این زمینه را یک دوزنده فرانسوی به نام «بارتلومی تیمونیه» انجام داد. او با استفاده از روش دوخت زنجیرهای که «سنت» پایهگذاری کرده بود، دستگاهی کاربردی ساخت و گواهی اختراع خود را با همکاری یک مهندس معدن آلمانی در سال 1830 به ثبت رساند و نخستین شرکت تولید لباس با استفاده از چرخ دوزندگی را در همان سال ایجاد کرد تا برای ارتش فرانسه لباس بدوزد.
در همین سالها مخترعانی در آمریکا نیز وارد رقابت شدند و بهسازیهایی در شیوه کار دستگاه ایجاد کردند و نخستین گواهی اختراع در این زمینه در سال 1832 ثبت شد. در همین زمان بارتلومی نتوانست به کار مرکز تولید پوشاک خود ادامه دهد و کارگرانی که نگران مشاغل خود بودند، موجب تعطیلی کارخانه شدند.
تا اینکه در سال 1844 نسخه پیشرفتهتری از یک ماشین دوخت توسط «جان فیشر» مخترع انگلیسی ساخته شد و چندی پس از آن در سال 1851 «ایزاک مریت سینگر» نمونهای بسیار شبیه به آن را وارد بازار کرد. در این میان سینگر توانست دستگاه خود را زودتر از فیشر به ثبت برساند و از مزایای قانونی آن بهرهمند شود.
جنگ ماشینها
سینگر با ترکیب تعدادی از ابتکارات سایرین توانست نسخه خود از چرخ دوزندگی را تهیه و عرضه کند و در این مسیر درگیر دعوای حقوقی با مخترع دیگری به نام «هووی» شد و طبق حکم دادگاه مجبور شد در برابر هر دستگاه ساختهشده مبلغ 1.5 دلار به هووی بپردازد.
در این دوره تعداد زیادی شرکتهای سازنده سر برآورده بودند که بهدنبال اقامه دعوای حقوقی علیه یکدیگر در دادگاهها بودند که در تاریخ ثبت گواهیهای حق اختراع به جنگ ماشینهای دوزندگی موسوم شد و همین شرایط آنها را به فکر ایجاد تراست سازندگان ماشینهای دوزندگی انداخت که در سال 1856 با حضور سینگر، هووی، ویلر، ویلسون، گروور و بیکر تشکیل شد.
سازندگان ماشینهای دوزندگی بهدرستی میدانستند که این صنعت موجب دگرگونیهای بزرگی خواهد شد. ساخت این ماشینها نهتنها دروازههای تازهای به روی برخی رشتههای صنعتی باز کرد، بلکه تولید پوشاک را از یک وظیفه خانگی یا شغل محدود، در آستانه تبدیلشدن به یک صنعت بزرگ قرار داد.
کارخانجات تولید انبوه پوشاک، صنعت مد و فروشگاههای بزرگ و سراسری عرضه پوشاک آماده نتیجه دگرگونی در ابزار و شیوه دوخت هستند. اسناد و مدارک نشان میدهد تولید لباس برای اعضای خانواده یکی از مشغلههای بزرگ زنان خانهدار بوده و این وضعیت حتی در خانوادههای متوسط که کارگرانی را برای دوخت لباس به کار میگرفتند هم برقرار بوده است.
برآوردها نشان میدهد زمان لازم برای تولید یک دست پیراهن مردانه 10 ساعت و لباس زنانه 14 ساعت بوده است. در همین حال بخش بزرگ نیازهای دوخت و دوز پوشاک افراد توسط زنان در خانه انجام میشد و در شرایط مناسب انتظار میرفت افراد تنها دو دست لباس داشته باشند، یکی برای کار و دیگری برای برنامههای رسمی.
اما ورود ماشینهای دوزندگی بازی را به شکلی بنیادین دگرگون کرد. زمان لازم برای تولید یک پیراهن به 15 دقیقه و زمان دوخت لباس به یک ساعت کاهش یافت. گفته میشود کاهش زمان تأمین نیازهای پوشاک خانواده، به زنان فرصت بیشتری برای اوقات فراغت و تلاش برای کسب تواناییهای جدید و یافتن شغل داد.
خیاطی، کسبوکار میشود
ظهور ماشینهای دوزندگی، صنعت پنبه و تولید پارچه را به حرکت واداشت. پاسخگویی به تقاضای روزافزون برای پارچه به افزایش کشت این محصول در زمینهایی منجر شد که پیش از آن زیر کشت نمیرفت؛ در همین حال برای نخستین بار شیوه خرید لباسهای از پیش دوختهشده مورد توجه قرار گرفت.
با تولید انبوه ماشینهای دوزندگی، افرادی به فکر تولید لباس افتادند و خدمات خیاطی از خانهها خارج شده و به یک کسبوکار تبدیل شد. پس از آن و بهدنبال تلاش برای گسترش کسبوکار، موضوع تولید انبوه لباس در دستورکار افراد نوآور قرار گرفت.
لباس که تا آن زمان یک محصول اختصاصی برای هر فرد بود، به کالایی با قابلیت تولید انبوه تبدیل شد که میتوانست در هر محلی تولید شده و برای مصرف در اختیار مشتری نهایی قرار گیرد. همین ابتکار بود که مد را از حوزه ویژه اشراف به پدیدهای فراگیر تبدیل کرد.
افزایش تولید و همراهشدن مد با آن، نیاز به دگرگونی در شیوههای عرضه را هم ایجاد کرد. فروشگاههای بزرگ و زنجیرهای بخش بزرگ و رو به گسترش خود را به پوشاک اختصاص دادند و تولید پوشاک که تا سالهای پایانی قرن نوزدهم در محدوده خانهها انجام میشد، حتی مرزهای ملی کشورها را پشت سر گذاشت و به پدیدهای فرامرزی تبدیل شد.