کارنگ، رسانه اقتصاد نوآوری ایران
رسانه اقتصاد نوآوری ایران

زندگی یک بازی است، در هر شرایطی بهترین بازی را ارائه کنید

در گفت‌و‌گو با روزبه ترابی معاون امور مهندسی تپسل مطرح شد

روزبه ترابی، VPE (VICE PRESIDENT IN ENGINEER) آژانس تبلیغاتی تپسل می‌گوید: «آینده هوش مصنوعی را بازار تعیین می‌کند، نه دانشگاه. اگر بتوان تحلیل دقیقی از مسیر بیزینس ترسیم کرد، می‌توان فهمید که آینده هوش مصنوعی هم چه می‌شود.»

آژانس تبلیغاتی «تپسل» که در حوزه هوش مصنوعی هم فعالیت دارد، به جذب متخصصان برای فعالیت‌های خود روی آورده است. یکی از متخصصانی که اخیرا به تیم تپسل پیوسته، روزبه ترابی، استاد پیشین دانشگاه تهران است.

او مدتی در دانشگاه تدریس کرد، سپس اندوخته‌های خود از فضای آکادمیک را به صنعت بانکداری برد و در آنجا مشغول به کار شد. حدود 10 سال مدیرعامل شرکت داده‌کاوان هوشمند توسن بود. پس از آن، مجموعه جدید هوش مصنوعی دلفین را ایجاد کرد و مدیرعامل این شرکت شد.

ترابی درباره اینکه چطور به دنیای دیجیتال مارکتینگ وارد شد و به تیم تپسل پیوست، می‌گوید: «محصولات و خدماتی که می‌خواستیم ارائه دهیم، مخاطبان بسیاری دارد، دیجیتال مارکتینگ می‌توانست پلی باشد میان ما و مخاطبان. ترجیح من این است که محصول به جای یک نفر یا یک گروه به دست عموم برسد و از آن استفاده کنند.»

آنچه در ادامه می‌خوانید، مسیری است که روزبه ترابی از دانشگاه تا دیجیتال مارکتینگ طی کرده است.

سال 76 از دانشگاه تهران مدرک دکتری گرفتم. همان سال در مرکز تحقیقات فیزیک و ریاضیات محقق پست دکتری شدم، جاییکه در سال‌های قبل از آن در هسته‌های تحقیقاتی کار کرده بودم. در دوران تحصیلم در مقطع کارشناسی ارشد، در رشته علوم کامپیوتر دانشگاه تهران تدریس می‌کردم که مقطع دکتری و پست دکتری هم ادامه پیدا کرد. پس از آن عضو هیأت علمی دانشگاه تهران شدم، اما پس از حدود یک سال و نیم به دلیل ادامه تحصیل همسرم به انگلستان رفتم. تصورم بر این بود که چون عضو هیات علمی هستم باز هم به دانشگاه برمی‌گردم. اما وقتی برگشتیم، شرایط تغییر کرده بود. بعد از سال 88 بود و زمان ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد. فرهاد رهبر هم رئیس دانشگاه تهران بود. دوباره گزینش شدم و این بار نشد که به دانشگاه برگردم. اما با یک اتفاق ساده سر از شرکت «توسن» آوردم. از طریق یکی از دوستان وارد این شرکت شدم. می‌توان گفت همه زندگی کاری من از سال 88 به بعد در حوزه پرداخت، بانک و موارد این چنینی گذشت.

در توسن، تکنولوژی روز که به درد بانک می‌خورد، داده‌کاوی بود. گروه داده‌کاوی توسن که تازه تشکیل شده بود و من هم به تازگی به آن پیوسته بودم، بعد از چند ماه شرکت داده‌کاوان هوشمند توسن تشکیل شد. از ابتدای تشکیل این شرکت آنجا حضور داشتم. پس از مدتی هم مدیرعامل آنجا شدم. تا زمان شروع همه‌گیری کرونا در همین سمت آنجا مشغول به کار بودم. بنا به نیاز روز و تصمیم هلدینگ توسن، شرکت هوش مصنوعی دلفین را با همراهی تعدادی از همکاران در داده‌کاوان تأسیس کردیم و مدیرعامل آن شرکت شدم. بعد از آن هم به تیم تپسل پیوستم.

شاید بد نباشد بدانید که شرکت داده‌کاوان هوشمند اولین شرکتی بود که شرکت مادر توسن تشکیل داد. در واقع تشکیل این شرکت ضرورت داشت؛ چراکه کاری که باید انجام می‌شد در فرایندهای معمول توسن قابل انجام نبود. ما روی داده بانکی تمرکز کردیم. آن زمان هم موضوع انبار داده بانکی هم بحث روز بود. می‌توان گفت اولین انبار داده بانکی را داده‌کاوان درست کرد. از میان محصولاتی که روی آن انبار داده ایجاد شد، سامانه مبارزه با پول‌شویی، بیشترین نصب را داشت. پس از مدتی هم هلدینگ توسن تصمیم به تشکیل یک شرکت هوش مصنوعی گرفت و من هم مدیرعامل آن شدم و این مصادف با دوران کرونا بود. مشتری‌های توسن بانک‌‌ها بودند، اما من آن زمان تصمیم گرفتم که محصول ما فقط برای بانک‌ها نباشد.

در واقع شخصاً از B2B خسته بودم. من آدم بیزینس نیستم، فکر می‌کردم که این محصولات کاربردهای زیادی دارد و چرا باید خودمان را به بانک محدود کنیم؟

فروش سرویس، موضوع دیگری بود که آن زمان ترند بود که با فضای بانک فاصله داشت. ما می‌خواستیم وارد این حوزه شویم. اگر آمازون می‌تواند بزرگ‌ترین سرویس‌ها را بفروشد، چرا ما باید برای هر سرویسی بحث و چانه‌زنی داشته باشیم! علاقه گروه ما تولید و فروش سرویس بود.

البته این قبل از چت‌جی‌پی‌تی‌ بود و آن زمان بحث هوش مصنوعی به فراگیری الان نبود. در واقع ذات سرویسی که می‌خواستیم ارائه دهیم این بود که می‌توانست عمومی باشد.

ما بعد از اینکه تصمیم گرفتیم که سرویسی عمومی تولید کنیم و فقط برای بانک‌ها نباشد، بازار و توانایی‌های خود را بررسی کردیم. به این نتیجه رسیدیم که بخشی که جای آن خالی مانده، تکست فارسی است. آن زمان کار زیادی روی تکست فارسی نشده بود. شاید اشتباه ما این بود که خودمان را تکنولوژی پرووایدر پوزیشن کردیم.

محصول را اینگونه طراحی کردیم: AI Power search as a servise که بعدها نام تجاری آن «اورکا» شد. تمام نرم‌افزارها، تمامی وب‌سایت‌ها به سرچ نیاز دارند. جستجو مسئله تمامی سازمان‌هاست. هر استارتاپی که می‌خواهد شروع به کار کند نیاز به جست‌وجو دارد. به نظر می‌رسید که این محصول بازار وسیعی دارد و ما سعی کردیم چنین سرویسی درست کنیم. ازآنجاکه تمرکز ما روی متن فارسی بود، به دنبال آن چت‌بات هم تولید کردیم.

بله در واقع از پنج سال قبل. با سفارش هلدینگ، «صداگرد» را تولید کردیم. نحوه کار این محصول اینگونه است که فرد در سرچ بار چند کلمه از پادکستی که شنیده را وارد می‌کند و می‌تواند پادکست، اپیزود و زمان پخش آن کلمات را پیدا کند. این مسیری بود که ما طی کردیم. اما از نظر بیزینسی موفق نبودیم؛ چراکه مارکتینگ بلد نبودیم.

از قبل می‌دانستیم که می‌خواهم از فضایی که مخاطبان آن فقط بانک‌ها هستند، به جایی برویم که مخاطبان بیشتری دارد. یعنی دلفین نیاز داشت که محصولات خود را به دست مصرف‌کنندگان برساند. به صورت اتفاقی ما با دوستان تپسل آشنا شدیم و پروژه‌ای از سوی آنها دریافت کردیم.

پس از مدتی تپسل تصمیم گرفت به جای داشتن یک محصول، کل تیم ما را داشته باشد. برای تپسل جذب این تیم فنی مهم بود و انسجام آن و کارهایی که در هوش مصنوعی انجام داده بود، اهمیت داشت.

از سمت خودم، هم نظرم این بود که می‌توانیم کارهایی انجام دهیم که مخاطبان بسیار داشته باشند. برای همین به تپسل آمدم. احساس شخصی من این بود که باید جایی باشم که وسعت بیشتری داشته باشد. ضمن آنکه همیشه ضعف مارکتینگ همراه گروه ما بود. مجموع چنین شرایطی موجب شد که به تپسل بپیوندم.

نه، دیر هم شده، اما المان‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد جای درستی ایستاده‌ایم. تقریباً هر بیزینسی در دنیای مدرن بدون تبلیغات کاری از پیش نمی‌برد. از سوی دیگر، دیجیتال مارکتینگ حوزه رو به رشد و سریعی است. در کنار اینها اگر روش‌های هوشمند نباشد، بسیاری از تلاش‌ها و انرژی‌ها هدر می‌رود. جایی که این حجم از داده و نیاز وجود دارد، می‌توان کارهای بسیاری انجام داد.

این مسیری که طی کردم هم از اتفاقات زندگی است. از نظر من، زندگی هم یک بازی است. همه مشکلات زندگی را هم محدودیت‌های بازی می‌بینم. سعی می‌کنم در همان محدوده و با همان محدودیت‌ها بازی کنم و به نتیجه‌ برسم.

هنوز هم بیشترین کاری که دوست دارم انجام دهم، تدریس است. حتی با وجود مشغله فراوان، ترم پیش نظریه بازی‌ها را در دانشگاه شریف درس دادم. من بازی‌های فکری مثل شطرنج را دوست دارم. من یاد دادن را دوست دارم و دوست دارم همین بازی که خودم انجام می‌دهم را به دیگران یاد دهم.

به جز دو اگری که شما گفتید، اگر آن روز من مانند امروز فکر می‌کردم، بله به تپسل می‌آمدم.

این دقیقاً همان موضوعی است که اشاره کردم. هوش مصنوعی اینجا کار می‌کند. واقعیت این است که پیام را باید به دست کسی که می‌خواهد برسانیم، نه کسی که نمی‌خواهد. این کار بزرگ و نامحدودی است و می‌توان سال‌ها روی آن کار کرد. شاید تجربه‌های بسیاری هم در این مسیر باشد که به شکست منجر شود. هر کاری در این حوزه اگر شکست خورد، باید دوباره کار دیگری را شروع و امتحان کرد.

جایی که خودم را می‌بینم، ایده دادن است. من نگاه کلی به ماجرا دارم. مدل را بیرون از گود و با یک نگاه کلی بررسی می‌کنم و این می‌تواند به طرح یک ایده نو و خوب کمک کند. کنار گروهی که بازار را بلد هستند، این ایده‌ها می‌تواند اثرگذار باشد.

پارادایم اصلی در هوش مصنوعی که کمتر به آن اشاره می‌شود، این است که پیشران اصلی آن از دانشگاه به بیزینس آمده است. هوش مصنوعی از موضوع علمی به موضوع تجاری تبدیل شده است. یعنی اینکه چطور از طریق آن کسب درآمد کرد. بنابرین، آینده آن را هم بازار تعیین می‌کند نه دانشگاه. اگر بتوان تحلیل دقیقی از مسیر کسب‌وکار و بازار ترسیم کرد، می‌توان فهمید که آینده هوش مصنوعی هم چه می‌شود.

زندگی یک بازی است. سعی کنید در هر شرایطی که هستید، بهترین بازی را ارائه دهید.

لینک کوتاه: https://karangweekly.ir/kjg3
منبع تپسل
نظر شما درباره موضوع

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.