کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
یکی از نقاط اشتراک رسانهها با سیاستگذاران عرصههای مختلف در یک پرسش ساده نهفته است: مهمترین مسئله این روزهای مردم و کشور چیست؟ پرسشی که یک متغیر مهم به نام بازه زمانی، پاسخهای آن را تعریف میکند. البته برای رسانهها متغیر دیگری به نام مخاطبان تخصصی یا اختصاصیشان هم جهت و غلظت هر یک از گزینههای مستتر در پاسخها را مشخص میسازد.
بهعبارتی رسانهها مدام از خود میپرسند اولویت یا به قول اساتید علوم ارتباطات Agenda روز چیست و چطور باید مسئله روز مردم و جامعه را تشخیص دهند و برای آن و در مورد آن بنویسند و محتوا تولید و ابعاد مختلفش را بررسی کنند. برای سیاستگذاران هم با عینکی دیگر این پرسش مدام تکرار میشود بهخصوص در بزنگاههایی که رای مردم و مسئله آنها بیش از روزها و ماههای دیگر اهمیت پیدا میکند.
این روزها که آخرین برگهای تقویم بهار 1400 را ورق میزنیم این پرسش به یک منازعه جدی در شبکههای اجتماعی، در میان متخصصان رسانهای و البته برای سیاستگذاران اقتصادی و اجتماعی بدل شده است. این را که مردم به چه میاندیشند و مسئلهشان چیست، هرکس تلاش دارد از زاویه منافع خود، کسبوکار یا گرایش سیاسی و اقتصادیاش پاسخ دهد و بر پاسخهای خود هم ابرام بورزد.
برای ما که راهی تازه برگزیدهایم در اقتصاد نوآوری کشور، و رسانهای اختصاصی برای این بخش از اقتصاد و زندگی مردم به راه انداختهایم این پرسش حالا یک چالش کلیدی است. آنهم در این روزها که تکاپوها بیشتر شده و هر نقد و نظری در میان باشد، یک گزاره مسجل است: دوباره تغییر در راه است؛ اگرچه سمت و سوی این تغییر ناپیدا و مبهم باشد اما واضح است که دوره دیگری در زندگی ایرانیها شروع خواهد شد که بسیاری جنبههای زندگیشان از جمله اقتصاد آنها را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
پس پاسخ دادن به این سوال هرچقدر ناقص و هرچقدر با تردید و عدم اطمینان، بخشی از رسالت حرفهای رسانههاست در این روزها. اینکه سمت و سوی نوآوری و اقتصاد آن به کدام سو باید باشد و چه باید کنیم و مردم و ذینفعان نوآوری چه میخواهند و چه باید بخواهند یک پرسش جدی است که فارغ از رویکردهایمان به تحولات سیاسی پیشرو باید پاسخ داده شود.
اما پاسخ به این سوال در حوزه نوآوری با یک پارادوکس همراه است. ما سالهاست که میکوشیم بگوییم با یک اقتصاد خودبسنده و قائمبه ظرفیتهای خود میتوانیم و باید در مسیر توسعه گام برداریم و از سوی دیگر پی بردهایم بدون اتصال به اقتصاد جهانی دچار توقفهایی میشویم که ضربات سهمگینی را به پیکره اقتصاد ازجمله کسب وکارهای نوآور وارد میسازد.
هنوز چشماندازمان از نوآوری ایرانی و ایران نوآور، در «سندهای چشماندازی» خلاصه شده که بیش از اینکه راهگشای رشد و توسعه بخش خصوصی واقعی باشد، دلخوشکنکهایی است برای مدیرانی که «دورهای» میآیند و میروند و پسندشان سند و آییننامه و بیانیههایی است که متغیر زمان در آنها حداکثری تعریف شده است.
روزگاری در آمریکا، رالف والدو امرسون فیلسوف و نویسنده برجسته قرن نوزدهم با جسارت صحبت از تفکر آمریکایی کرد و بر این موضع پا فشرد که باید سنت فکری و گفتمانی و ادبی آمریکا را از آنسوی اقیانوس اطلس یعنی اروپایی که مبدا مهاجرت آمریکاییها بود جدا کرد.
او اصرار ورزید که سنت فکری آمریکایی بنا گذاشته شود و نترسند از اینکه راهی را بروند که بعدها با عنوان پرطمطراق اصالت فردی آمریکایی شناخته و تا جایی معتبر شد که حتی میراث اقتصادی و دستاوردهای صنعتی فعلی آمریکا را هم تا حد زیادی نتیجه گسست از اروپا قلمداد میکنند.
ما در اقتصاد نوآوری نیازمند چنین تفکری هستیم. رسیدن به یک اصالت ایرانی در عین تنیدگی با جامعه جهانی و استفاده از دستاوردهای جهان مشمولش. شاید وقت آن رسیده باشد که در یک تصمیم سهل و ممتنع هم پیوند اقتصاد ایران به اقتصاد جهانی را آسانتر از همیشه تعریف کنیم و هم سنت فکری تازهای فارغ از شعارها و چشماندازهای دولتی در بخش خصوصی ترسیم کنیم، آنهم نه روی کاغذ و شعار بلکه در استراتژیها و جاهطلبیهای کسبوکاری.
چشماندازی که گام اول آن تزریق نوآوری و سرمایهگذاری خارجی به بخشهای مختلف اقتصادی کشور از جمله صنعت و تولید است که سالهاست نوسازی و بازسازی نشدهاند.
تلاش ما در کارنگ ترویج گفتمانی چنین است. خوب هم میدانیم که از یک سو سهل است شعار خود بودن و رجوع به خویشتن خویش بدهیم و از سوی دیگر میدانیم که چارهای جز با پیوند خوردن به جامعه جهانی که سرمایه/نوآوری/فناوری را سالهاست در ید خود دارد، نداریم.
ما اعتقاد داریم میانبر دیگری برای رفتن به سمت یک اقتصاد نوآور و زایا وجود ندارد و سندها و چشماندازهای ده-بیستساله و فانتزی دولتهایی که میآیند و میروند هم نمیتواند این واقعیت را مخدوش کند. این فرمول سهل و ممتنع و ترکیب برنده آینده است. یا به آن خوشامد میگوییم یا بر روشها و راهها و شعارهای گذشته کماکان تعصب میورزیم و بازی بزرگ آینده را پیشپیش واگذار میکنیم.