کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
با توجه به اینکه شخصا بنیانگذار کسبوکاری نیستم، فکر میکنم بهتر باشد از تجربهام در لایههای مدیریتی بگویم. تجربه مشارکت زنان در قرن بیستم در امور اقتصادی، اجتماعی، علمی و حوزههای دیگر، خیلی از پژوهشگران را به این سمت هدایت کرد که چون روشهای معمول برای گرفتن حقوق زنان به بنبست میخورد و تبعیضها ساختار پیچیدهای داشتند، ایدههایی مانند ایده 50 ـ 50 مطرح شد. به این معنا که چون ساختار اقتصاد سنتی و مردسالارانه است، پس بهتر است به این ساختار اعتماد نکنیم و الزام کنیم که 50 درصد فرصت به زنان داده شود یا مثلا در حوزههای دانشگاهی سهمیهبندی کنیم که این ساختار سنتی را کنار بگذاریم و نام این ایده را ایده تبعیض مثبت گذاشتند.
در این ایده تبعیض مثبت به جامعه زنان گفته میشد باید به آن متوسل شوید تا بتوانید تبعیض را از بین ببرید و نمیشود به شایستهسالاری اعتماد کرد. این هم کار سختتری محسوب میشود، زیرا نیازمند قانونگذاری و الزام است. اما تجربه شخصی من در این اکوسیستم میگوید الزاما یکسری از تبعیضها را بدون در نظر گرفتن این اجبار پنجاه ـ پنجاهی یا سهمیهبندی این اکوسیستم را حل کرده یا تلاش میکند حل کند، بدون اینکه از این ساختار آگاهی داشته باشد و بخواهد این الزام را اجرا کند.
برای مثال میتوانم این موضوع را در سه قالب عنوان کنم؛ اینکه این کسبوکارها چون شاخصهای دارند که سرمایه اولیه کمتری نیاز دارند و خلاقیت و نوآوری محور اصلی آنهاست، پس آن تبعیض ناشی از ثروت در آن کمتر میشود، بنابراین یکی از تبعیضها اینجا کمرنگتر میشود یا به علت اینکه این محیطِ کسبوکار، این نوع کسبوکارها امکان بیشتری را برای حضور اجتماعی زنان فراهم میکنند، بنابراین در اینجا باز یک مقدار تبعیض جنسیتی کمرنگتر است.
سومین شاخصی که دوست دارم به آن اشاره کنم این است که ماهیت این نوع کسبوکارها، به گونهای است که شما میبینید افراد در سنینِ پایین مدیریتِ در سطح بالا را تجربه میکنند، یعنی این امکان تجربه را دارند و عموما شما میبینید که افرادی با 35، 40 سال سن، چندین سال تجربه مدیریتی دارند، بنابراین در اینجا تبعیض سنی هم کمتر میشود. خبر خوب این است که با بررسی این شاخصها و کمرنگ شدن این تبعیضها که مالی، جنسی و سنی بود، ما در آینده با نسلی از مدیران ارشد مواجه هستیم که تربیت شدند و همچنان در حال شکلگیری هستند.
ما در دیجیکالا یک تحقیق آماری انجام دادیم و دریافتیم در لایههای مدیریتی در شرکتهایی مانند اسپاتیفای، علیبابا یا آمازون با درصد مشارکت 38 و 34 درصد زنان روبهرو هستیم که تقریبا میشود گفت اینها صدرنشینهای این جدول هستند. اما شرکتهای مهمی مانند گوگل و مایکروسافت در محدوده 25درصد هستند.
خوشبختانه دیجیکالا هم در همین بازه است، یعنی 26 درصد سهم مشارکتی زنان را دارد و این در حالی است که زنان 16 درصد از کل جمعیت شاغلان را دارند و من گمان میکنم تمام شرکتهای نوآور در ایران آمار خوبی در این زمینه دارند. از این 16 درصد نیروی کار زن، 26 درصد مدیر هستند.
یعنی کسبوکارهای نوآور با اینکه سهم کمتری از مشارکت زنان دارند، اما در لایههای مدیریتی سهم بیشتری میگیرند. به نظرم باید همچنان همراه باشیم تا باور مدیران زن را در سطوح تصمیمگیری تقویت کنیم و بدانیم که میتوان این سقف شیشهای را شکست.