کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
دورهای که در آن به سر میبریم، یعنی همین سالهایی که مهمترین دغدغه مردم و بهطور ویژهتر فعالان حوزه فناوری اطلاعات ایران کندی خودخواسته سرعت اینترنت و اختلالها و فیلترینگ گسترده در آن است، از دید برخی کارشناسان یکی از نقاط عطف تاریخی کشور به شمار میرود که چه بسا میتوانستیم در آن (شاید هنوز هم بتوانیم) با تکیه بر استعدادهایی که در این حوزه داشتیم بخش قابل توجهی از عقب افتادگیهای تاریخی فناورانه و اقتصادی کشور را نسبت به کشورهای توسعه یافته جبران کنیم؛ چیزی شبیه آنچه در هند شاهد آن هستیم. اما به نظر میرسد اهمیت این حوزه آنطور که باید درک نشده است و فرصتهای زیادی در این میان از دست رفته و میروند. موج گسترده مهاجرت نیروهای متخصص که حالا دیگر از حالت فردی بیرون آمده و به کسبوکارها نیز رسیده است، تبدیل به مشکلی شده که همه درباره آن صحبت میکنند اما انگار قرار نیست شاهد حرکت و تغییری برای کاهش آن باشیم.
سعید امامی، بنیانگذار پویش توسعه صنعت نرم افزار ایران (تصنا) و بازرس سازمان نظام صنفی رایانهای تهران یکی از پیشکسوتان حوزه برنامهنویسی است که دغدغه ایران و آینده آن را دارد. او با ۵۱ سال سابقه کار در صنعت فناوری اطلاعات، معتقد است میتوان با آموزش در زمینه فناوری اطلاعات و حوزه نرمافزار نزدیک به یک میلیون شغل ایجاد کرد. او باور دارد باید به مهاجرت به چشم فرصتی نگاه کرد که میتواند برای کشور ارزآوری داشته باشد، اگر آنها که میروند همچنان عرق وطن داشته باشند و قلبشان برای این خاک بتپد. او همچنین نقدهایی جدی به سیستم صنفی حوزه فناوری اطلاعات دارد. در ادامه گفتوگوی کارنگ با او را میخوانید.
شما پیش از این در گفتوگوهایتان روی تمرکز بر بخش نرمافزار تأکید داشتهاید؛ دلیل این تأکید چیست؟
با مرور تاریخ گذشته ایران و شاید بهخاطر وجود جاده ابریشم، تحلیلگران قدیمی معتقد بودند ایرانیها افراد باهوش و تجار بهتری هستند.
سالهای گذشته هم شاهد بودیم که بهخاطر ایجاد رانتهای متعدد، همانند چندنرخی شدن ارز، بنزین و انرژی ارزان و غیره جامعه بیشتر به سمت تجارت متکی بر رانت و دلالی رفته تا تولید.
به نظر من در فضای سازمان نظام صنفی نیز افراد هوشمند با بهرهگیری از رانتهایی همانند وام کمبهره یا ارز دولتی و امثال آن، بیشتر توانستهاند ثروتآفرینی کنند تا با تولید نرمافزار.
وجود انواع رانت در اقتصاد ایران، تجارت ما را هم فاسد کرده است. کشور ما مردم باهوشی دارد؛ هرچند به دلیل مهاجرت، هوش ملی کشورمان در حال کاهش است. به همین دلیل افراد باهوش در صنعت فاوا نیز برای درآمدزایی بیشتر تجارت را انتخاب میکنند. صنعت نرمافزار از نظر من در میانه تجارت و تولید قرار دارد. جنس این صنعت تولید نرمافزار است و اگر درست حمایت شود میتواند بهخوبی برای کشور ثروتآفرینی کند.
تولید نرمافزار از کسبوکارهایی است که سرمایه اولیه کمی لازم دارد اما میتواند درآمدزایی زیادی به همراه داشته باشد.
نکته مهم این است که دنیا هم بهسرعت در حال حرکت به سمت ثروتآفرینی با فناوری اطلاعات است. الان وقتی به شرکتهای برتر و افراد ثروتمند در جهان نگاه میکنید اکثر آنها در این حوزه کار میکنند.
امروز پژوهشگران و دانشمندان نمیتوانند به اختراعات بزرگی مانند ادیسون و پاستور دست پیدا کنند. علم با قدمهای کوچک ولی مستمر و بهسرعت به جلو میرود و روند فناوری در این حوزه هم به شکلی است که باید قدم به قدم پیشرفت کرد. خوشبختانه در ایران امکان این قدمهای کوچک ولی قوی و مؤثر وجود دارد، اما متأسفانه با محدودیتهایی مانند کند کردن اینترنت جلوی این رشد گرفته میشود یا سرعتش کم میشود. نتیجه این اتفاقها در کشور این میشود که افراد بااستعدادی که توان تولید نرمافزارهای بهروز و اثربخش را دارند و میتوانند یک استارتاپ راه بیندازند، سرخورده میشوند و مهاجرت میکنند. اگر این مهاجران دلسرد هم شده باشند، عرق ملی آنها ضعیف میشود و این دغدغه بیشتری ایجاد میکند.
خوشبختانه ایرانیهای خارج از کشور همچنان ظرفیت بالایی دارند؛ به این معنی که عشق به ایران همچنان در میان آنها قوی است.
از این ظرفیت چطور میتوان استفاده کرد؟
من طرحی داشتم با عنوان ایجاد یک میلیون شغل در حوزه فناوری اطلاعات و ایده آن از اینجا به ذهنم رسید که یکی از ایرانیهای خارج از کشور در سازمان مدیریت صنعتی سمینار داشت. وقتی با او صحبت کردم گفت که تلاش میکند سالی یک بار به ایران بیاید. از او پرسیدم آیا حاضر است سالی یک هفته رایگان برای ایران کار کند و او جواب مثبت داد. این ایده به ذهنم رسید که اگر هر ایرانی خارج از کشور که توانمند است، سالی یک هفته به کشورش خدمت کند میتوان از این ظرفیت برای آموزش و توانمندسازی نیروی کار بهخوبی بهره برد. این ایده را با بسیاری از ایرانیهای خارج از کشور که در حوزهای متخصص بودند در میان گذاشتم و همه از آن استقبال کردند. این ایده چند سال پیش در مقالهای با عنوان «یک هفته برای ایران» در مجله گزارش کامپیوتر منتشر شد.
بزرگترین تهدید فعلی کشور ما رفتن استعدادها و کوچک شدن ظرفیتهای حوزه فناوری اطلاعات و بهویژه نرمافزار در کشور است که مسئلهای جدی است و به نظرم از تهدید آب و انرژی هستهای و خطر جنگ بزرگتر است. مدام درباره این قضیه صحبت میشود اما کسی کاری برای آن نمیکند.
چه راهکاری برای این مسئله میتوان در نظر گرفت؟
من زمانی درست یا غلط به دانشجوهایم توصیه میکردم که بروند، اما اینکه دانشجو برود با اینکه استعداد برود خیلی فرق دارد. اگر دانشجوها در داخل ایران بمانند، اما سر کار نروند، نتیجهاش میشود چند میلیون بیکاری که در جامعه شاهد آن هستیم. اینکه دانشجوها بروند و خود را در بستر رشد قرار دهند، اتفاق بدی نیست. من سال گذشته به آقای آقامیری هم این نکته را گفتم که اگر میخواهید مشکل نیروی کار را حل کنید باید برنامهای بریزید تا پنج میلیون نیروی ماهر و آزادکار تربیت شود؛ به شکلی که بتوانند با حقوق پنج هزار دلار به کشورهای اطراف ایران یا کشورهای غربی بروند. یادمان باشد استعدادها میروند و نیاز به تربیت ما ندارند. اگر ما روی پنج میلیون نیروی مستعد و علاقهمند به توانمند شدن در حوزه فناوری اطلاعات کار کنیم، حتی اگر پیش از ورود به بازار کار از کشور بروند، هم فضای بیکاری را کم کردهایم و هم اگر برای مثال یک میلیون نیروی کار به کشورهای دیگر بفرستیم و آنها ماهانه مقداری پول برای خانوادههایشان بفرستند، برای کشور ارزآوری هم خواهد داشت؛ برخی از این افراد نیز در خارج از کشور سرمایهای جمع میکنند و برمیگردند و در ایران یک استارتاپ راهاندازی میکنند. من به دانشجویان میگفتم به این شرط بروید که عرق ملیتان از دست نرود.
چطور میتوان یک میلیون فرصت شغلی در حوزه فناوری اطلاعات ایجاد کرد؟
ایجاد یک میلیون شغل اصلاً پوپولیستی نیست. ما بیش از هزار شهر داریم. اگر در هر فصل و در هر شهر حدود ۳۰ نفر را تربیت کنیم که هر کدام بتوانند استخدام شوند یا کسبوکاری ایجاد کنند، طی چند سال به آمار یک میلیون میرسیم. آیا آموزش دادن به افراد مفید است؟ بله. آیا بستر چنین آموزشی را داریم؟ بله.
همه دورههایی که ما نیاز داریم در پلتفرمهای اینترنتی مانند کورسرا وجود دارد، ولی حتی بچههای ما از وجود چنین دورههایی خبر ندارند. ما این ظرفیت را داریم که در حوزه فناوری اطلاعات رتبه اول منطقه شویم و راهحلش هم این است که بستر و نقشه راه را پیش روی جوانانمان بگذاریم و از مهاجرت آنها هم نترسیم. فرار انسانها بد است، اما مهاجرت هدفمند که طرف عرق ایرانیاش را از دست ندهد بد نیست.
شما سال گذشته یادداشتهایی در کارنگ درباره انتخابات نظام صنفی و ظرفیتهای این نهاد صنفی نوشتید، این ظرفیتها چیست و چه چالشهایی وجود دارد که از این ظرفیتها استفاده نمیشود؟
مزیت نسبی کشور ما سختافزار نیست بلکه نرمافزار است و مهمتر از نرمافزار مزیت نسبی کشور مغزافزار است؛ یعنی نیروی انسانی. این یعنی اگر ما شرکت نرمافزاری هم نداشته باشیم و فریلنسر پرورش دهیم، باز هم میتوانیم به رشد اقتصادی مملکت کمک کنیم. به این دلیل است که من همیشه گفتهام شاید ما بتوانیم بهترین موتور خودروی دنیا را طراحی کنیم اما نمیتوانیم آن موتور را تولید کنیم. این ویژگی به همان فضایی برمیگردد که گفتم جنس فرهنگ ما در تاریخ بیشتر تجاری و هوشمندانه بوده تا بیل زدن و کار کردن. در نگاه تجارت هم میتوانیم محصولاتی تولید کنیم که مغزافزاری هستند و بهتر فروش میروند. ما از این مزیت برعکس استفاده کردهایم. برای مثال، در زمینه سختافزار بهطور طبیعی وقتی میخواهید جنسی را بخرید، چون ملموس است، وقتی دلار گران می شود، فروشنده ۱۰ درصد بیشتر از افزایش قیمت دلار روی قیمت سرور یا سختافزار وارداتی خود میگذارد و آن را میفروشد. بعد مشتری که پول ندارد میآید و از شرکتهای نرمافزاری تخفیف میخواهد. یعنی دلار که بالا میرود قیمت سختافزار افزایش مییابد و قیمت نرمافزار کم میشود. این یک فاجعه ملی است. سازمان نظام صنفی رایانهای ابتدا با تشکل اکثریتی شرکتهای نرمافزاری و بر اساس قانون حمایت از مالکیت معنوی نرمافزار شکل گرفت ولی بهتدریج وزن حضور شرکتهای نرمافزاری در هیئتمدیره آن کمرنگتر شد.
مشکل شرکتهای نرمافزاری چیست؟ نیروهای مستعد آنها در حال رفتناند و کسی کاری در این زمینه انجام نمیدهد. مشکل آنها این است که حقوق کارکنان را باید سالی دو بار اضافه کنند و اگر حقوقها را بالا نبرند نیرو میرود. در این زمینه هم صنف هیچ ایده و راه مشخصی برای کمک به شرکتهای نرمافزاری ارائه نمیدهد.
در هیئتمدیره قبلی مطرح کردم که ما باید در بودجه صنف بخشی را برای انجام طرحهای تحولی بگذاریم. یعنی صنف برای اینکه بتواند بازار را بزرگ کند باید به بحثهایی مانند بازارسنجی، آموزش و غیره بپردازد. ما از این کارها در صنف انجام نمیدهیم. بیشتر بودجه صنف صرف پرداخت حقوق به کارکنان دبیرخانه میشود. اکثر اقدامات مهم صنفی را نیز اعضای هیئتمدیره و کمیسیونها بهصورت داوطلبانه انجام میدهند.
اگر صنف را تعطیل کنیم و حقوقی به کارکنان دبیرخانه ندهیم اتفاق خاصی حداقل برای صنعت نرمافزار نمیافتد. ما باید پول بگیریم تا بخش کوچکی از آن را هزینه حقوق کارکنان دبیرخانه کرده و بخش بزرگی را صرف توسعه صنعت کنیم. به این دلایل فکر میکنم صنف نتوانسته آن حرکت قوی را که صنعت نرمافزار از آن انتظار دارد، انجام دهد. در دورههای اول که صنف کوچکتر بود مشکلاتی مانند بیمه و مالیات و شهرداری را داشتیم که این مسائل را صنف بهتدریج حل کرد. فعلاً آن بخش هم کمرنگ شده و زور صنف خیلی به آن مسائل نمیرسد. ما مشاور حقوقی، بیمه و مالیات داریم که از ما حقوق میگیرند. این افراد یک روز در هفته هم آنجا نشستهاند و من نوعی که میروم به من مشورتی میدهند، اما میگویند اگر مشورت بیشتری میخواهی به دفتر ما بیا و قرارداد ببند و پول بده تا آن را انجام دهیم. من بارها به دوستان گفتهام کافی است بروید چهار، پنج شرکتی را که میتوانند مفاصاحساب بیمه بگیرند به اینجا بیاورید و به آنها در سمت مشاور هم حقوق ندهید بلکه برایشان یک پلتفرم درست کنید و بگویید ما در صنف هزار شرکت داریم که دغدغه بیمه دارند، اما میخواهیم شما به شکل تخصصی در ازای دریافت هزینه از شرکتها برایشان مفاصاحساب بیمه نرمافزاری بگیرید. نصر میتواند از این شرکتهای ارائهدهنده خدمات پورسانت هم دریافت کند و روی کارشان نظارت داشته باشد. شبیه این کار را میتوانیم برای مشاورهای حقوقی، منابع انسانی و غیره داشته باشیم.
مشکل چیست که این ایدهها در سازمان نصر عملی نمیشود؟ در یادداشتهایتان توصیه کرده بودید که نصر باید عملکردی سیستمی و فرایندگرا داشته باشد.
با نگاه سیستمی و تفکر فرایندگرا، باید اهداف مشخص و قابل اندازهگیری داشته باشیم و برای رسیدن به این اهداف، راهبردهایی از قبل تعریفشده باشد و برای کنترل تحقق اثربخش این اهداف و راهبردها، شاخصهایی باشد و تلاش کنیم آنها را بهبود دهیم، اما در صنف چنین اهداف، راهبردها و شاخصهای ارزیابی عملکرد وجود ندارد. در طرح توسعه صنعت نرمافزار ایران (تصنا) سه هدف اصلی تعریف کردیم و گفتیم میخواهیم بازار را بزرگ کنیم و برای آن شاخص بگذاریم. باید همان ابتدا تعریف کنیم که اندازه بازار صنعت نرمافزار ایران چقدر است و در سه سال آینده چقدر باید افزایش یابد. اگر هم این اندازه بازار را نداریم باید از هیئتمدیره در قالب یک طرح بخواهیم پروژهای تعریف کند تا کار بازارسنجی را انجام دهد. بعد ببینیم برای اینکه بازار این صنعت بزرگ شود چه پروژههایی میتوانیم داشته باشیم.
هیئتمدیره نصر فاقد اهداف، راهبردهای رسیدن به آنها و شاخصهای ارزیابی عملکرد است. نصر اگر میخواهد کار صنفی اثربخش کند، باید شاخص ارزیابی عملکرد داشته باشد.
مسئله اصلیتر این است که دغدغهها و نیازهای صنفی رستههای سختافزاری و نرمافزاری و خدماتی اصلاً شبیه هم نیست و گاه با هم تضاد منافع دارند. یکی از نقدهای جدی من به هیئتمدیره فعلی این است که رستههایی را که تازه شکل گرفته بودند، منحل کردند.
دلیل حذف این رستهها چه بود؟
دلخوری شخصی یکی از دوستان از رستهها باعث این اتفاق شد؛ کاریزمای هیئتمدیره ما بسیار ضعیف است. ما در نصر کاریزمای فردی داریم و کاریزمای جمعی نداریم. همیشه میگویم اگر بتوانیم صنعت نرمافزار را از کل فناوری اطلاعات جدا کنیم، این برای صنعت نرمافزار سکوی پرتاب ما میشود.
ما در حوزه نرمافزار و کسبوکارهای مبتنی بر فناوری اطلاعات، استعداد، توان و زیرساختهای مناسبی داریم. اگر در کشور دنبال پیاده کردن شعار سال هستیم و میخواهیم با توسعه و تحول تولید، رشد اقتصادی مناسبی داشته باشیم، باید باور کنیم که هیچ واحد تولیدی و شرکتی نمیتواند بدون استفاده اثربخش از فناوری اطلاعات توسعه پایدار باید. البته توجه کنید که برای تحقق اقتصاد دیجیتال نیز نمیتوان برای همه صنایع یک نسخه واحد پیچید و هر بخش صنعت نسخه خاص خود را میخواهد. اگر به نصر مأموریت داده شده که سند راهبردی اقتصاد دیجیتال را بنویسد، باید صد سند پایه برای هر بخش صنعت نوشته شود تا از ترکیب و تجمیع آنها بتوان سند نهایی را تهیه کرد.
در این زمینه تاکنون چه کاری انجام شده است؟
فعلاً هیچکاری انجام نشده و در بودجه امسال نیز هیچ سهمی برای نوشتن سند اقتصاد دیجیتال پیشبینی نشده است. از افرادی که میتوانند این سند را بنویسند هم حمایتی نمیکنند. در هیئتمدیره قبلی مطرح شده بود که کسی را استخدام کنیم تا این سند را برای ما بنویسد. اگر قرار بود فردی بیاید و این سند را بنویسد که سراغ نصر نمیآمدند؛ خود دولت پول دارد و میتواند هزار نفر از این افراد را استخدام کند. نصر باید یک موج برای اقتصاد دیجیتال ایجاد کند که در این موج فقط دو سه نفر یا دو سه شرکت دخیل نباشند و رانت ایجاد نشود.
سعید امامی با این دغدغهمندی، چند ماه پیش بهعنوان بازرس انتخاب شده و دوره پیشین هم این مسئولیت را به عهده داشته است، چه اتفاقی افتاد که تصمیم به کنارهگیری گرفتید؟
من از صنعت کنارهگیری نکردم و روی تصنا (توسعه صنعت نرمافزار ایران) وقت میگذارم. الان هم به دنبال ثبت آن به شکل سهامی خاص هستم. فکر میکنم اگر صد تا دویست شرکت نرمافزاری در شرکتی که همه سهامدار هستند، دور هم جمع شوند و آن شرکت عضو سازمان نصر و اتاق ایران هم باشد، شاید صدایش بهتر شنیده شود.
از سویی من وارد هفتادسالگی شدهام و با توجه به اینکه از هجدهسالگی در حوزه فناوری اطلاعات مشغول به کار هستم، ۵۱ سال است که در این زمینه فعالم. در این سن نمیتوان انتظار داشت که برای کارهای صنفی و داوطلبانه، هم بازرس بود و هم رئيس کمیسیون نرمافزار کشور و هم تصنا را زنده کرد.
نکته دوم اینکه تعریف بازرس در سازمانهایی که در آن سرمایهگذاری انجام میشود این است که سهامدار جزء به بازرس رأی میدهد که آنجا حواسش باشد حقی ضایع نشود و پولی خورده نشود.
اما در نصر کل اگر گردش مالی و پولی را که در سازمان نصر از جمعآوری حق عضویت و اسپانسر و غیره جمع میشود حساب کنید پول زیادی نیست و اعضای هیئتمدیره قطعاً هیچکدام به دنبال این نیستند که از صندوق نظام صنفی پولی را برای خود بردارند؛ بنابراین در تمامی سازمانهای مردمنهاد مثل نصر نقش بازرس متفاوت است. بازرس سه مأموریت دارد: نظارت بر فعالیتهای مالی، نظارت بر اجرای درست فرایندها و نظارت بر رعایت الزامات قانونی. برای مثال از بعد مأموریت مالی من سال گذشته برخی اسناد را قانونمند کردم. دنبال این نبودیم که ببینیم پولی جابهجا شده یا نه، ولی براساس وظیفه بررسی شد که این پول درست هزینه شده، اتلاف شده، رانت بوده یا نه و آیا همان جایی که باید هرینه شده یا نه؟ برای تشخیص این مسئله بازرس به بودجه عملیاتی نیاز دارد. ما در مجمع گذشته بودجه سال قبل را بعد از 9 ماه تصویب کردیم که البته ایراد ماهوی داشت. من در همان زمان به خزانهدار محترم گوشزد کردم که بودجه طرحهای تحولی برای خرید کامپیوتر نیست و برای انعقاد قراردادهای پژوهشی مانند بازارسنجی است. به این دلایل نصر به بودجهریزی عملیاتی نیاز دارد که نداریم.
سازمان برای مشکلات کسبوکارها با بیمه، مالیات، وزارت کار و غیره چه راهکاری میتواند داشته باشد؟
من یک طرح کوچک دارم که صددرصد شدنی است، ولی بدون بودجه رانتی به کمک دولت نیاز دارد. ما بهراحتی میتوانیم در وضعیت فعلی با اداره کار، مالیات و تأمین اجتماعی صحبت کنیم و مزایایی برای مشاغل حوزه فناوری اطلاعات به اسم حق فناورانه تعریف کنیم تا براساس آن تا دوبرابر پایه حقوق و دستمزد طی دو یا چهار سال آینده از مالیات و بیمه معاف شوند. این طرح در درجه اول به نفع دولت است چون کمک میکند شرکتهای نرمافزاری در وضعیتی که نیروهای انسانیشان را از دست میدهند، جان بگیرند. مشکل این است که اگر بخواهیم به کسی شصت میلیون حقوق بدهیم باید 30 درصد آن را به بیمه هم بدهیم و حقوق شصتمیلیونی، هشتاد میلیون میشود. اما اگر بگویند که تا بیست میلیون از مالیات معاف است و 30 درصد را فقط برای 10 میلیون بپردازید، هم در پرداختها 30 درصد صرفهجویی میشود و هم افزایش دستمزد راحتتر میشود.
دوم به نفع بیمه است، چون الان اکثر فیشهای حقوقی واقعی نیست و با حداقل دستمزد رد میشود، از طرفی کسبوکارها میگویند نیروهای بااستعداد که حقوقشان پنجاه میلیون است مهاجرت میکنند. بیمه میگوید پس چرا این حقوق در فهرست بیمه نیست؟ ادامه این وضع تا ابد ممکن نیست و باید شفافسازی شود. با این طرح، شرکتها حقوق کارمند را درست رد میکنند و بیست میلیون حقوق با بیمه میدهند و چهل میلیون هم مزایای معاف از بیمه مالیات میدهند. بیمه هم اطلاعات درست میگیرد و اعداد آماری و GDP درست میشود. علاوهبر شفاف شدن همهچیز بیمه و مالیات هم درآمد بالاتری خواهند داشت، چون برای استفاده از معافیت شرکتها حقوق بالاتری را اعلام خواهند کرد و دفترهای مالیاتی را یکی میکنند تا از مزایا استفاده کنند. این قضیه به چه کسی نیاز دارد؟ رئیس سازمان که لابی خوبی دارد، میتواند پشت این طرح بایستد. آیا سازمان نظام صنفی تاکنون به دنبال چنین طرحهایی بوده است؟ نه.
نکته دوم شفافسازی در رانت است. بدون تعارف وام رانت است. ما در هیئتمدیره دورههای قبلی به صندوق نوآوری نامهای نوشتیم که اعلام کنند وامها را به چه کسانی دادهاند اما اعلام نکردند. به نظر من شفافسازی یکی از کارهایی است که سازمان نظام صنفی باید دنبال کند.
نکته دیگر اینکه دوستانی که عضو هیئتمدیره بوده و با وزارتخانهها در ارتباط هستند راحتتر به اعداد و اطلاعاتی دسترسی دارند که من به طور غیرمستقیم میشنوم. البته معمولاً صنف هم این اطلاعات را در سایت میگذارد. برای مثال معرفی وامهایی که به طرحهای آموزشی داده میشود ولی هیچگاه نصر به شرکتها برای گرفتن این وامها کمک نمیکند. از طرف برخی شرکتها راه دور زدن دستاندازها را بلدند و باخبر می شویم آقای ایکس یا خانم ایگرگ پنجاه میلیارد برای شرکتش وام گرفته است. ببینید این پنجاه میلیارد وام با سود ۱۸ درصد و یک سال تنفس چقدر رانت دارد. این فرد نیاز ندارد چیزی را توسعه دهد و در این یک سال کسب وکارش را ادامه میدهد؛ زیرا فقط کافی است یک دفتر و تعدادی سختافزار بخرد که اینها هم گران میشوند. بعد از یک سال قسطهایش را میدهد یا نمیدهد. این اطلاعات و دادههای در دسترس میتواند صندلی هیئتمدیره را در نصر قیمتدار کند. من جایی شنیدم که صندلی هیئتمدیره پانصد میلیون یا یک میلیارد است. چرا یک نفر باید یک میلیارد هزینه کند و حق عضویت صد نفر را بپردازد که رأی بدهند؟ تعارف نداریم؛ این اتفاق افتاده است و میافتد. یکی از دلایل شفاف نکردن رانتها در خوشبینانهترین حالت، دسترسی سریعتر و دقیقتر به اطلاعاتی است که افراد میتوانند از آن واسطه از این رانتها استفاده کنند.
آیا ارتباطات صنفی در زمینه گرفتن پروژههای صنفی نیز مؤثر هستند؟
نکته دیگر همین رانتهای قراردادی است. اگر من با شما چایی بخورم، شما پروژه را به من راحتتر میدهید یا به فرد سومی که نمیشناسید؟ آیا لابی به من کمک میکند و اطلاعات غیررسمی به من میدهد یا نه؟ این مسئله منجر به ایجاد دومین دغدغه بزرگ صنعت نرمافزار شده که پروژهها کمکم به سمت برخی شرکتهای خاص میروند. تعدادی از این شرکتها مربوط به خود دولتاند. مثلاً افتا یکی از بحثهای خیلی مهم و جدی است که میشود بررسی کرد و صنعت نرمافزار کشور را نابود میکند. ما نمیگوییم افتا ندهند، ولی راهحل این است که اول باید تمام هکهایی که در مملکت اتفاق افتاده را بررسی کنیم که چه تعداد بهخاطر نداشتن مجوز افتا بوده، چه تعداد مجوز داشتند و هک شدند و چند تا با نرمافزار و چند تا از طریق سازمان مشتری هک شدهاند.
نکته دیگر برخی رانتها در قراردادهاست. برخی رانت در اطلاعات قراردادها و تعدادی رانت در وامها. وظیفه بازرس این است که اینها را گزارش کند، ولی اول هیئتمدیره باید پیگیر این گزارشهای بازرس باشد وگرنه بازرس دوباره یک گزارش مینویسد و فقط اشکال را میگوید. اگر شاخصهای ارزیابی عملکرد موجود باشد، کار بازرس راحت است. هیئتمدیره اول دوره به مجمع اعلام میکند که من میخواهم بازار نرمافزار را که اندازهاش اینقدر است با این سناریوها به اینقدر افزایش دهم و بازرس انجام شدن یا نشدن این شاخص را کنترل و گزارش خواهد کرد.
این مسائل باعث شد به کنارهگیری فکر کنید؟
اول اینکه بهعنوان یک فرد ۶۹ساله کمی خستهام و باید برای خودم بیشتر وقت بگذارم. از طرفی چند سالی است که فقط کار داوطلبانه و رایگان کردهام، حالا میخواهم مسیرم را به سمتی ببرم که اگر فعالیتهایم برای من پولی ندارد حداقل برای دیگر شرکتهای نرمافزاری منافع مادی داشته باشد؛ یعنی مدام حرف نزنیم و هیچ نتیجهای نداشته باشد.
نکته آخر هم این است که در هیئتمدیره جدید نصر هم تهران و هم کشور موضوعی دیدم که خیلی اذیتم کرد و آن حرمتشکنی است. متأسفانه این یکی از مسائل زشتNGO هاست. ما دور هم جمع شدیم که با هم حال بهتری داشته باشیم نهاینکه دعوا کنیم، ولی این فضای حرمتشکنی در نصر بهمرور پررنگ و پررنگتر شده است. من آدم ثروتمندی نیستم و در این سن و سال تنها چیزی که برایم مانده آبروست که باید از آن حفاظت کنم؛ به من حق بدهید. پس ترجیح میدهم وارد بحثهایی نشوم که به حاشیه منجر میشود.
درباره تصنا بگویید؛ چه برنامههایی برای آن در نظر دارید؟
یکی از رؤیاهای من در تصنا این است که رویدادی برای نرمافزاریها داشته باشیم. بهترین زمان ثابتش هم تولد واقعی خوارزمی است. اگر بتوانیم، میخواهیم این کار را با تصنا جلو ببریم و شرکتهای نرمافزاری این امکان را داشته باشند که اسپانسر شوند. بهتر است این رویداد فقط یک همایش علمی باشد یا به شکل میزگرد که در آن متخصصان حوزه به سؤالات مطرحشده پاسخ دهند.
همچنین دنبال این هستیم که هر چهارشنبه یک سمینار رایگان آموزشی داشته باشیم. زیبایی این ماجرا میتواند این باشد که این برنامهها برای افغانستان و تاجیکستان نیز بهصورت زنده پخش شود. ما برای پخش زنده این جلسات به دنبال یک اسپانسر جدی میگردیم. وقتی که این جلسات در یوتیوب و غیره پخش شوند، یک ریبرندینگ قوی برای اسپانسر هم هستند.
در پایان اگر نکتهای مدنظر دارید، بفرمایید.
بحث فریلنسری بسیار مهم است، ولی اگر هر فریلنسری تکی کار کند، بازار بینالمللی فریلنسری در ایران نابود میشود. فریلنسرها باید مدیریت شوند. برای مثال برای مدیریت این کار میتوان شرکتی تأسیس کرد و فردی را که توان مدیریتی دارد، مأمور کرد تا مدیریت پنجاه فریلنسر را به عهده گیرد و با شرکتی خارجی قرارداد ببندد. این شرکت حقوق فریلنسرها را ریالی به حسابشان واریز میکند. فریلنسرها خوب حقوق میگیرند و از سویی با مدیریتی که وجود دارد کار را خراب نمیکنند. ما میتوانیم محیط کار مجازی مدیریتشده برای فریلنسرها و پروژههای خارج از کشور درست کنیم. اروپا اعلام کرده که سالی یک میلیون نیروی کار به این شکل لازم دارد. مثلاً امارات گفته که صد هزار نیروی هوش مصنوعی میخواهد و هرچند به دلایل سیاسی اعلام کرده ایرانی نمیخواهد، ولی همه ایرانیها میروند و آنها میپذیرند؛ پس ضروری است که همه روی این مسئله متمرکز شویم.