کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
ده سال انتهایی قرن خورشیدی گذشته را میتوان یکی از طلاییترین دورههای تبلور نوآوری در اقتصاد کشور دانست. دورهای که در آن کسبوکارهایی شکل گرفتند که ذاتا بذر آنها در زمین نوآوری کاشته شده بود.
کسبوکارهایی که مابهازا و نمونههای مشابهی تا آن موقع نداشتند و مفاهیم و الگوها و عادتها و در نهایت فرهنگی را به وجود آوردند که برای ادبیات اقتصادی ایران جدید بود.
دهه 90، دههای بود که اقتصاد ایران به مفهوم سرمایهگذاری خطرپذیر خو کرد، کلمه بنیانگذار جای رئیس و مدیرعامل را گرفت و مقیاسپذیری به یکی از مزیتهای رقابتی کسبوکارها بدل شد. دههای که نوآوری نه در آزمایشگاهها و پژوهشهای کتابخانهای که در فرایندهای روزمره شرکتها و تیمهایی نمود پیدا کرد که جاهطلبی کسبوکاری را جایگزین محافظهکاری سنتی بازار و کارخانهداری کرده بودند و ابایی نداشتند که با جیب خالی رؤیاهای بزرگ ببافند.
دورهای که میتوان تابلوی آن را به نام استارتاپها بالا برد و آنچه را که این روزها از محصولات و خدمات این کسبوکارها در زندگی ایرانیها دیده میشود، حاصل موجی دانست که در این ده سال شروع شد، اوج گرفت و به بلوغ رسید. اگرچه حالا کمی در حال تعدیل است.
اما حالا که این ده سال تمام شده و پا به دوره تازهای از اقتصاد و احتمالا سیاست در ایران خواهیم گذاشت، شاید بد نباشد نگاهی بیندازیم به راهی که طی شده و به دور از هاله جذابیتها و ستایشهایی که ذکر آن رفت، به مهمترین خطاها و کجراهههایی که این اکوسیستم نوآوری درگیر آن شده بپردازیم. به اینکه برای ادامه دادن این مسیر از چه اشتباههایی باید پرهیز کرد، کجا را باید منطقیتر و اصولیتر رفت و کجا باید توقف کرد و به فکر مسیری دیگر بود.
استارتاپ به خودی خود مقدس نیست
یکی از بذرهای بدی که در این سالها کاشته شد، تقدیس واژه و مفهوم استارتاپ بود. تا جایی که اگر کسی یک بقالی هم راه میاندخت و برای آن لندینگپیجی بالا میآورد، در رویدادهای کسبوکاری با یک کارتویزیت زیبا به دنبال جذب سرمایه و اسکیلآپ کردن (مقیاسپذیری) بود.
یک فرهنگ بد بنا گذاشته شد که در آن چیدن ویترین استارتاپی بیش از به پا کردن یک خدمت یا محصول کاربردی جذابیت داشت. بسیاری نامها و تیمها آمدند، بیآنکه مشخص شود ارزشافزودهشان چیست. از اینرو باید در دهه پیش رو بار دیگر از مفهوم کسبوکار انگزدایی کرد و به محصولات و خدمات واقعی شأنیت بخشید و نترسید از اینکه استارتاپ نبود، اما چیزی برای فروش و عرضه داشت.
دولتی شدن نوآوری
شکی نیست که بخش زیادی از اقتصاد کشور در دست دولتیها و شبهدولتیهاست. اما افتادن مفاهیم ارزشمند حوزه نوآوری به دست آنها یک خطر بزرگ و شاید بزرگتر از بودن منابع مالی دست آنهاست. بسیاری از نهادها و سازمانهای دولتی که منابع زیادی در انبان خود داشتند و در اکوسیستم نوآوری خرج کردند، نهتنها خود را سرمایهگذار نوآوری میدانستند، بلکه اصولا تعریف عموما نادرستی از اقتصاد نوآوری هم ارائه میکردند.
راهبری نادرستی که تیمها و جوانهای نوآور زیادی را به وادی شکست و یأس رهنمون کرد. الگویی که از آن کسبوکار بالغی خارج نشد و در عوض عدهای بدهکار بانکی و مقروض سر برآوردند که همهچیز را به پای اوضاع بد کشور نوشتند!
شاید دولت آینده باید از همین حالا تمرین پرهیزکاری استارتاپی و نوآوری کند و هوس خود را در این زمینه به عکس گرفتن با تیمها و آدمهای واقعی این فضا محدود سازد و به فکر چهرهسازی، جریانسازی، الگوسازی و رهنمون دادن نیفتد. اگرچه توقع زیادی است، اما باید امید آن را داشت.
مجوز شتابدهنده ندهید
یکی از بانیان محدود شدن اکوسیستم نوآوری به تعدادی سایت و پلتفرم خردهفروشی، شتابدهندههایی بودند که تنها اسم آمازون و دیجیکالا به گوششان خورده بود. شتابدهندههایی که مثل قارچ رشد کردند، بدون اینکه معلوم شود خروجی آنها در این ده سال چه بوده. اگر با فرهنگ پلاگانپلی یا وای کامبینیتور مقایسه کنید، عملا خروجی شتابدهنده ایرانی نزدیک به صفر بوده.
یعنی با اینکه بیشتر تیمهای نوآور جایی دور از شتابدهندهها پا گرفته و رشد کردند، اما مجوزها و مزایایی که برای راهاندازی شتابدهنده تعریف شد، شرکتها و افراد زیادی را یکشبه تبدیل به شتابدهندههای بدون خروجی کرد.
مراکزی که معدود کسبوکارهایی هم که به سمت آنها رفتند، بیش از رشد و فروش و بلوغ، درگیر دعواهای حقوقی و مشاورههای نادرست شدند. به همین دلایل باید از این مجوز و مزایای آن هم یک اعتبارزدایی اساسی شود.