کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
این چند روز به حدی در شبکههای اجتماعی مطلب در مورد کوروشکمپانی و فرار کردن مدیر این مجموعه دیدم و شنیدم که باعث شد این یادداشت را بنویسم که مسئولیت ما نسبت به کوروشکمپانی چیست.
اولینباری که با کوروشکمپانی آشنا شدم مربوط به بیلبوردی در اتوبان همت، نرسیده به مرزداران بود. تبلیغی که اگر خاطرم باشد در ابتدا بحث فروش موبایل نبود، بلکه بیشتر عکس فردی معمولی بود که موبایل به دست داشت و تبلیغ تعمیرات موبایل میکرد. بیلبوردی ثابت که شاید ماهها در آنجا بود و جالب اینکه تبلیغات آن از جنس دیگری بود؛ چندان خوشرنگ و لعاب نبود یا از بازیگر ویژهای یا عکاسی خاصی برخوردار نبود.
با اولین برخورد شما حس میکردید یک فرد خودساخته مغازه کوچک تعمیرات موبایل دارد و تمام پول خود را جمع کرده تا با تبلیغاتی ساده مردم را جذب مغازه خود کند.
اما واقعیت آن است که تمام آنچه از کوروشکمپانی میدانیم نیست. حتی زمانی که مطرح شد کوروشکمپانی که موبایل ارزان به مردم میدهد، همان فردی است که در بیلبورد ساده و نهچندان خوشرنگ و لعاب اتوبان همت است باورم نشد.
حتی وقتی تبلیغات کوروشکمپانی بهشدت بالا گرفت و سلبریتیها به این کمپانی رفتند و ویدئو ضبط میکردند تا مردم را برای خرید از این شرکت دعوت کنند باز هم باورم نمیشد این همان فردی است که تکبیلبورد اتوبان همت، نرسیده به مرزداران را مدتهاست در اختیار دارد.
اولینبار کوروشکمپانی برایم زمانی جدیتر شد که در بین استوریها دیدم علیرضا بیرانوند، دروازهبان شماره یک تیم ملی کشورمان در این شرکت حضور پیدا کرده است. استوری بهرنگ علوی بهشدت نمایان بود. اکبر عبدی در این شرکت حاضر شد و حتی بعد از حواشی صادق بوقی در رشت، شاهد حضور او در کوروشکمپانی برای تبلیغات بودیم. شاید در نگاه اول تصور معمول این بود که این هم یک موج زودگذر در بین بسیاری از کسبوکارهای این تیپی است که یک موجی ایجاد میکنند و بعد از گردونه خارج میشوند. اما داستان کوروشکمپانی نهتنها تا حد زیادی فراتر از یک موج زودگذر شد، بلکه اکنون شاهد یک کلاهبرداری چندصدمیلیاردی هستیم که ابعاد آن اصلاً کوچک نیست و حالا به نظر میرسد صاحب این کمپانی متواری شده است.
در این بین یک سؤال مطرح میشود؛ در شرایطی که این افراد و سلبریتیهای متعدد برای حضور مردم و خرید از این کمپانی دعوت میکردند، حالا مسئولیت آنها در قبال فرار کوروشکمپانی چیست؟ آیا میتوان گفت برای یک تبلیغ بود و تمام؟
سری به آرشیو راه پرداخت زدم. در اردیبهشت 1401 گزارشی با عنوان رؤیافروشی شاخهای اینستاگرامی منتشر کردیم، چراکه یک خطر جدیتر از یک سیگنالفروشی بود. در همان زمان ملیکا شریفینیا بهعنوان بازیگر، تبلیغ یک شتکوین را کرد که بسیار نگرانکننده بود. اما اکنون نه «بیت بدی» چندان وجود خارجی دارد و نه ملیکا شریفینیا دیگر مسئولیت تبلیغ خود را گردن میگیرد.
اخیراً شاهد آن بودیم در پرونده افتیایکس سلبریتیهایی که اقدام به تبلیغ این صرافی رمزارزی کردند مشمول جریمه شدند؛ نکتهای که به نظر میرسد افراد باید مسئولیت کار خود را بپذیرند.
نکته دیگر اما در بعد تبلیغات محیطی است. اگر بپذیریم که تبلیغات محیطی یک برند به عهده شهرداری تهران است، آیا اکنون شهرداری مسئولیت اقدام خود برای تبلیغ چنین برندی را میپذیرد؟
موضوع دیگری که در این بین وجود دارد بحث اینمادی است که به کوروشکمپانی اعطا شده است. آیا اکنون مرکز توسعه تجارت الکترونیکی به اندازه لازم مسئولیت خود را بهعنوان نهاد صدور نماد اعتماد میپذیرد؟ چراکه در پی چالشهایی که اینماد اجباری در پی داشت اکنون میتواند آزمون مهمی باشد که تا چه حد نماد توان آن را دارد که از حقوق کاربران صیانت کند.
اما در این بین رسانه نیز باید نقش خود را بپذیرد. شاید رسانههای راهکار در گذشته در خصوص اینگونه پروژهها هشدارهای لازم را داده بودند اما وقتی مشاهده میکنیم مردم به راحتی پول خود را اینگونه در اختیار پروژهها قرار میدهند، نشان میدهد کماکان نیاز به اطلاعرسانی بیشتر داریم.
اما این را نباید فراموش کرد که این خود مردم هستند که باید صحتسنجی پروژهها را برعهده بگیرند. شاید در بحث قمار اولین مسئول کسی است که به سمت آن میرود. در بحث کوروشکمپانی مردم نیز با پول خود قمار کردند؛ به امید اینکه آیفون 50 میلیون تومانی را ارزانتر از قیمت اصلی آن خریداری کنند. پروژههای پانزی اینگونه عمل میکنند که شما را به آیندهای رؤیایی حواله میدهند و باید خاطرمان باشد در طول سالیان اخیر تا چه اندازه در دام اینگونه پروژهها افتادیم؛ به امید اینکه یکی از آنها موفق باشد و سود کلان از آن ببریم.
اما در آخر مردم چرا به سمت چنین پروژههایی میروند و این پروژههای کلاهبرداری موفق میشوند؟ واقعیت آن است که شرایط تحریمی و اقتصاد تورمی این فضا را بیش از همیشه باز میگذارد که هم مردم برای حفظ ارزش پول و فرار از تورم وارد چنین پروژههایی شوند و از طرف دیگر این فضا بستر مناسبی برای کلاهبرداران فراهم کرده است. پافشاریهای بیهوده روی برخی مقررات، خریداران را مجبور کرده به شیوههای عجیب برای تأمین کالاهایی همچون گوشی موبایل دست بزنند.
پس اگر چنین اتفاقی در این فضا رخ میدهد هر بخش به نوبه خود مسئولیتی دارد و باید مسئولیت خود را به گردن بگیرد تا شاهد این حجم از کلاهبرداریهای اینچنینی به صورت آزادانه نباشیم.
کسانی که کلاهبرداری ده ها میلیاردی انجام می دهند آقازاه ها و نور چشمی های نظام هستند که می توانند چنین حجمی از پول را به سادگی از کشور خارج کنند ولی مردم عادی برای خرید یک خودرو دست دوم از خارج باید از صد جور موانع قانونی عبور کنند