آدم‌ها دل‌نگران، تیم‌ها در شوک

مهسا نجاتی، دبیر تحریریه کارنگ / در روزهایی که سایه جنگ، نه به‌عنوان یک روایت دوردست، بلکه به‌عنوان یک واقعیت ملموس، روی زندگی ما افتاده، سؤال‌هایی از جنس بقا و معنا دوباره خودشان را بالا می‌کشند. برای ما که در اکوسیستم فناوری، نوآوری، فین‌تک و استارتاپ‌ها تنفس می‌کنیم، این سؤال‌ها حالا دیگر فقط فلسفی نیستند؛ عملی، روزمره و حتی اضطراری شده‌اند. کار کردن در شرایط عادی، خودش یک چالش دائمی است. اما حالا در جایی ایستاده‌ایم که صداهای اطرافمان عوض شده: صدای نوتیفیکیشن‌ها با صدای آژیر قاطی شده و تقویم کاری‌مان دیگر با جلسات و ددلاین‌ها پر نمی‌شود، بلکه با بی‌خبری، اضطراب و حتی ترس.

 جنگ ایران و اسرائیل، چه بخواهیم و چه نخواهیم، وارد زندگی حرفه‌ای ما شده است. با اینکه اکنون ظاهراً جنگ به پایان رسیده و کسب‌وکارها در تلاش‌اند که به حالت عادی بازگردند، در این مدت نه فقط به شکل تیتر خبرگزاری‌ها، این وضعیت بلکه به‌صورت اختلال در جلسات تیمی، غیبت‌های غیرمنتظره و پیام‌هایی از دوستان قدیمی که دنبال راهی برای رفتن از کشور هستند روی ما تأثیر گذاشته است.

 در روزهای اخیر، حرف‌هایی که از مدیران منابع انسانی و بنیان‌گذاران شنیده‌ام، یک درد مشترک دارد: تیم‌ها در شوک‌اند. آدم‌ها دل‌نگران‌اند. بعضی، حتی اگر مانده‌اند، ذهنشان جای دیگری است. در این میان، انتظار بهره‌وری، رشد و حرکت روبه‌جلو، گاهی شبیه شوخی به‌نظر می‌رسد. اما شوخی نیست. مسئله امروز ماست.

 سازمان‌ها در چنین شرایطی باید یک سؤال بزرگ را از خودشان بپرسند: چه معنایی برای آدم‌هایشان دارند؟ آیا صرفاً منبع درآمد هستند؟ یا می‌توانند پناهگاهی باشند برای حس تعلق و ثبات روانی در جهانی که مدام در حال لرزیدن است؟

 هم‌زمان، ما با موجی از مهاجرت مواجهیم. اگر روزی مهاجرت یک تصمیم شخصی بود، امروز برای بسیاری به یک واکنش دفاعی تبدیل شده است. نماندن، برای بعضی‌ها دیگر انتخاب نیست؛ تنها راه باقی‌مانده است. نگران‌کننده‌تر از خود مهاجرت، سرعت و ناگهانی بودن تصمیم‌هاست. آدم‌هایی که تا دیروز از «ساختن» می‌گفتند، امروز فقط می‌خواهند «نجات پیدا کنند». این نشانه بحران است. بحرانی که اگر به آن توجه نکنیم، چیزی از اکوسیستم ما باقی نمی‌ماند جز پوسته‌ای بی‌جان.

 از سوی دیگر، همه نرفته‌اند. هنوز کسانی هستند که باوجود همه ترس‌ها و تردیدها، در جلسات حضور پیدا می‌کنند، برای حل باگ‌ها وقت می‌گذارند و برای توسعه محصول فکر می‌کنند. شاید آن‌ها همان سرمایه پنهانی ما باشند که باید بیشتر از همیشه قدرشان را بدانیم. چون اگر این سرمایه انسانی آسیب ببیند، اگر اعتماد و آرامش از بین برود، نه تیمی می‌ماند، نه کسب‌وکاری، نه آینده‌ای.

 در روزگار جنگ، چتر سازمان‌ها باید گسترده‌تر باشد. باید بتوانند فراتر از کار و KPI، گوش شنوای اضطراب‌ها باشند، پناه روانی کارکنان شوند و اگر می‌توانند، حداقلی از امنیت شغلی و انسانی فراهم کنند. شاید حالا زمان آن است که معنای «برند کارفرمایی» را از نو بنویسیم.

نمایش لینک کوتاه
کپی لینک کوتاه: https://karangweekly.ir/reo8 کپی شد

مطلب قبلی

مطلب بعدی

مطالب پیشنهادی

ارسال یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شماره جدید هفته‌نامه کارنگ​

پربازدید‌ترین

جدید‌ترین