کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
تنوع بازار کار و گسترده شدن ابعاد مدیریتی و اجرایی یک کسبوکار نیاز به آموزشهای بیشتر در این حوزه را تقویت کرده است. به همین دلیل تقریباً نزدیک به یک دهه است که پلتفرمهای مختلف میزبان بلاگرهای حوزه آموزش شدهاند و این افراد تلاش میکنند که با ارائه آموزش اصولی به صاحبان ایده یا کسانی که کسبوکار خود را راه انداختهاند، مسیرشان را هموارتر کنند.
به همین ترتیب که بازار آموزش کسبوکار داغتر میشود و حجم محتوای تولیدی روزبهروز افزایش مییابد، باید توجه داشت که آیا این صنعت نوپا، مسیر درستی را طی میکند یا خیر و آیا فعالان این حوزه از صلاحیت آموزشی لازم برخوردار هستند و محتوای مناسبی تولید میکنند که برای مخاطبان قابلیت استفاده داشته باشد؟
برای آشنایی بیشتر با وضعیت بلاگری حوزه آموزش کسبوکار با امیرحسام حیدریان، مؤسس حسورک که در همین زمینه فعالیت میکند، گفتوگو کردیم و از چالشها و مسیر آینده این حوزه پرسیدیم.
وضعیت بلاگری آموزش کسبوکار چگونه است؟
آموزش کسبوکار را در ابتدا باید به دو قسمت تقسیم کنیم؛ بخش اول کسانی هستند که صرفاً بحث انگیزشی میکنند و کارشان انگیزهبخشی برای کسب درآمد است و بخش دوم آموزشهای مربوط به حوزه کسب درآمد است. حوزه مربوط به انگیزشی رونق خوبی دارد و افراد زیادی هستند که در آن فعالیت میکنند و عمده این فعالیتها هم بیشتر به سمت رؤیافروشی میرود، اما حوزهای که به تخصصهای مربوط به آموزش برمیگردد خیلی اوضاع خوبی ندارد.
به عقیده من این مسئله دو دلیل مهم دارد؛ ابتدا اینکه مردم تمایل و انگیزه کمتری برای یادگیری و آموزش دارند و از سمت دیگر کسانی که آموزش میدهند به سبک و سیاق قدیم کار میکنند و درصدد بهروز نگهداشتن خودشان نیستند و نمیخواهند بپذیرند که ذهنها مثل گذشته آماده و پذیرای آموزش و تعلیم نیست و باید سبک خود را عوض کنند و مقداری تفریح را هم در سبک آموزشی جدید بگنجانند. به این دو علت این سمت بازار یعنی آموزش تخصصی، ضعیف عمل میکند.
بخش اول بازار که به گفته شما رؤیافروشان یا کسانی که صرفاً میخواهند انگیزه بدهند هستند، چه آسیبی به بخش دوم وارد میکنند؟ بهعبارت دیگر آموزش اصولی و حرفهای حوزه کسبوکار چه لطمهای از فعالیت افراد غیرمتخصص میبیند؟
بهنظر من کسانی که انگیزه خالی و بدون پشتوانه دانش میدهند، به دو طریق به بخش حرفهای بازار لطمه میزنند. ابتدا اینکه باعث میشوند بسیاری از سرمایههای انسانی و نیروهای متخصص وارد بازار شوند و بعد از شکستهای اولیه ناامید شوند و از کار دست بکشند و بعداً هم نتوانند عملکرد خوبی داشته باشند و از طرف دیگر کسانی که به سبک قدیمی آموزش میدهند، باعث میشوند اندک انگیزه باقیمانده مردم هم از بین برود و دیگر نخواهند در کسبوکار خود آموزش ببینند.
این مسئله باعث میشود که هم دچار کمبود نیروی متخصص بشویم و هم انگیزه ایجاد کسبوکار را از دست بدهیم. در نتیجه با اقتصاد بد و مریض روبهرو میشویم و بعد از مدتی میبینیم که دیگر چیزی بهنام کسبوکار پویا وجود ندارد.
غیر از این مشکل، یعنی وجود افراد غیرمتخصص چه مشکلات دیگری پیش روی آموزش اصولی کسبوکار قرار دارد؟
مهمترین مشکلی که میتوانم به آن اشاره کنم، ارتباط کم افراد فعال در حوزه آموزش با بدنه بازار است. یعنی افراد یکسری دانش کسب کردهاند، آموزشهایی دیدهاند و با شیوه تولید محتوا و فعالیت در شبکههای اجتماعی هم آشنا شدهاند و این موارد را باهم ترکیب کردهاند و در نهایت محصولی را بهوجود آوردهاند که دلچسب است. اما آیا این محصول میتواند اثربخش باشد؟
میتواند نتیجهای را هم حاصل بکند؟ خیر! به این خاطر که تعالیمی که این افراد ارائه میدهند، همان متن کتابهایی است که در آکادمیها آموزش داده میشود و آنها فقط این محتوای آماده و از پیش تولیدشده را کمی تغییر ظاهری میدهند و خوشگلتر میکنند و بهدست مخاطب میرسانند. به همین خاطر است که وقتی مخاطب این آموزشها را میبیند و بعد متوجه میشود که نمیتواند آنها را به مرحله عمل برساند، با خود میگوید که دانستن این موضوع با ندانستن آن هیچ فرقی ندارد، چون هیچ سودی برای من نداشته است.
پس بهنظر شما یکی از مشکلات مهم، عدم تجربه فضای کاری آموزشدهندههاست. از طرف دیگر میشود این مشکل را نوعی شرط لازم برای ورود به این بازار هم دانست. دیگر چه شرایطی لازم است که افراد علاقهمند به آموزش باید در زمان ورود به این بازار به آن توجه کنند؟
در این مورد ما با دو مورد روبهرو هستیم. اول از همه اینکه باید کاری کنیم که عرصه برای کسانی که میخواهند وارد این فضا شوند بازتر شود، چراکه حضور آنها در این فضا خالی است و دومین موضوع این است که ما بتوانیم به فراهم کردن شیوههای خروج برخی افراد هم فکر کنیم. یعنی عدهای را فیلتر کنیم که حضور آنها باعث نشود که مخاطبان یا صاحبان ایده برای شروع کاری ناامید شوند.
مثلاً ما الان پلتفرمهای بسیاری را داریم که به بحث آموزش آنلاین کمک میکنند، اما هیچگونه نظارتی بر کیفیت کار وجود ندارد. یعنی نهاد یا نیروهایی وجود ندارند که بر محتوای این آموزشها نظارت داشته باشد که آیا فرد آموزشدهنده محتوایی را که ارائه میدهد، خودش تولید کرده یا صرفاً از جایی کپی کرده است یا اینکه اصلاً فرد آموزشدهنده چه سابقهای دارد و آیا صلاحیت تدریس دارد یا خیر؟
خیلی از افراد پکیجهایی را حتی برای یک درس خاص میخرند و هزینه زیادی هم میکنند و اتفاقاً ممکن است از چند مدرس هم بخرند، ولی در نهایت میبینند که چیزی یاد نگرفتهاند. دلیل این موضوع این است که هیچ نظارتی وجود ندارد.
از طرف دیگر مدرسهایی که باتجربه و باسواد هستند، عرصه آموزش آنلاین را مختص جوانها میدانند، بنابراین تمایلی برای ورود به این فضا نشان نمیدهند. به نظر من متولیان و کسانی که خودشان تدریس میکنند، میتوانند دست این افراد را بگیرند و آنها را وارد این عرصه کنند تا فضا غنیتر شود.
آموزشدهندهها در مسیر حرفهای خود معمولاً چه اشتباهاتی دارند یا چه خطاهایی مرتکب میشوند؟
خوشبینی و بدبینی بلایی است که خیلی از آموزشدهندهها درگیر آن هستند. بهنظرم ما هنر شفافاندیشیدن و یا اصولی اندیشیدن را نداریم و بههمین جهت معتقدم در کنار بحث مالی و حرفهای، باید بحث روانشناسی هم به همان اندازه لحاظ شود.
شما حسورک را از چه سالی و با چه رویکردی شروع کردید؟
همانطور که از اسم حسورک مشخص است، کاملاً یک کسبوکار حسی و دلی بود. یعنی زمانی که با دانشجوها و هنرآموزان خودمان صحبت میکردیم، بهدنبال یکسری کانالها و راههای ارتباطی بودیم که بتوانیم تعداد آموزشها را بیشتر کنیم و کار خود را گسترش دهیم.
آن زمان کرونا وجود نداشت و بیشتر دانشجوهای ما از شهرستان میآمدند و زمانی هم که میرفتند، دیگر هیچ راه ارتباطی قوی وجود نداشت. در ابتدا با پلتفرمهایی مثل اینستاگرام و تلگرام شروع کردیم، سپس سایت خود را شکل دادیم و در ادامه برنامه داریم که کارگروههایی شکل بدهیم که در هر کدام از استانها بهصورت جداگانه بتوانند یکسری از آموزشها و مشاورهها را بدهند و به قول معروف برای کشور مفیدتر باشد.
با توجه به روندی که تا امروز طی کردید و در ادامه پیش رو دارید، بهنظر شما حس ورک یا کسبوکارهای مشابه آن قابلیت تبدیل شدن به کسبوکارهای بزرگ و مقیاسپذیر را دارند؟
اگر بخواهیم واقعی به این موضوع نگاه کنیم، بهنظر من عرصه آموزش و مشاوره الان به جایی رسیده که دیگر نباید به بزرگ شدن کار فکر کنیم و باید به تخصصی شدن آن بیندیشیم. ما در کشور لازم داریم که مؤسسات و سازمانهایی که مشاوره آموزش میدهند، بتوانند، به موضوعات با دقت بیشتری نگاه بکنند، چراکه کشتی کسبوکار ایران سوراخ است و دارد از بین میرود.
کاری که ما در حسورک میکنیم این است که مقدمات کسبوکارها و حرفهها را آموزش میدهیم. دقیقاً مانند یک پزشک عمومی. وقتی که حال ما بد است به یک پزشک مراجعه میکنیم و سپس او ما را به سمت یک متخصص هدایت میکند تا به صورت بهتری درمان شویم. حس ورک، همان پزشک عمومی است و معتقدیم که برای درمان یک بیمار به پزشک متخصص نیاز است، نه لزوماً یک بیمارستان بزرگتر.
محتوا و کسبوکار محتوا در شبکههای اجتماعی در چه وضعیتی است و چقدر جای رشد و سرمایهگذاری دارد؟
سرمایه همیشه به سمتی حرکت میکند که بفهمد جای امنی برای آن وجود دارد و در کنار پذیرش ریسک میتواند بازدهی خودش را هم داشته باشد. چون شرایط اینترنت کشور ما متلاطم است و آینده پایداری برای آن متصور نیست و مشکلات دیگری نیز در سمت رگولاتوری و قانونگذاری وجود دارد، باعث میشود سرمایهگذارها دلسرد شوند. افراد میخواهند سرمایهگذاری بکنند اما مشکلاتی از جمله اینماد، رگولاتوری ضعیف و… آنها را به شک میاندازد.
در کشور ما جا برای کار کردن وجود دارد اما به شرطی که امنیت اقتصادی وجود داشته باشد تاافراد بتوانند سرمایه، دانش فنی و زمان خود را در این زمینه صرف کنند. شرایطی که الان در آن قرار داریم، تقریباً ۱۰ درصد پتانسیلی است که جامعه ما دارد.
اگر بخواهیم بهصورت واقعنگرانه شرایط را ببینیم، فکر میکنید آینده آموزش کسبوکار به چه سمتی میرود؟
آموزش کسبوکار روزبهروز در حال گسترش است و این بسیار مطلوب است، چراکه هم شبکهسازی بیشتر میشود و هم گردش مالی بهتری در این بازار اتفاق میافتد؛ اما به همان میزان که کمیت افزایش پیدا میکند، کیفیت هم باید رشد کند. از آنجا که کیفیت ثابت میماند و پایین هم میرود، در آینده باید به یک رنسانس در صنعت آموزش دل ببندیم.
اگر با همین فرمان پیش برویم، دیگر فردا فرق بین دانشجویی که بهتازگی یک مطلب را فرا گرفته با استادی که ارتباط کاملی بین صنعت تولید و صنعت آموزش دارد را تشخیص نمیدهیم و نمیتوانیم بفهمیم کدام استاد است و کدام دانشجو. اینکه هر دانشجویی میتواند یک مدرس شود، بسیار خطرناک است، چراکه در این شرایط فقط بحث تدریس مطرح است و بحث انتقال تجربه در میان نیست.
این در آینده میتواند هم برای صنعت آموزش و هم برای کسبوکارها خطرناک باشد. با این حال از حضور افراد جدید و کاربلد در فضای آموزش کسبوکار استقبال میکنیم و همانطور که اشاره کردم، این اتفاق به نفع مجموعه فعالان این حوزه است.