کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
انتشار کتاب، در زمانهای که مخاطبان آن، در اقتصادی گرفتار تورم افزایشی، به فکر تأمین نیازهای اولیه جهت بقا هستند، بیش از همیشه با خطر شکست مواجه است. چراکه بهناچار رغبت خریدار در بازار نشر، با توجه به امکانات مالی، کم و کمتر میشود.
از طرف دیگر، ناشران نیز با افزایش هزینههای تولید مواجهاند و قیمت تمامشده کتاب بالاتر میرود. این امر احتمالاً به بازار قاچاق کتاب کمک خواهد کرد؛ چیزی که نشر نی، یکی از مطرحترین ناشران عمومی ایران، از منتقدان جدی آن است و از ناشران پیگیر در زمینه مبارزه با این بازار. جعفر همایی، مدیر نشر نی، از وضعیت کار نشر، بازیگران آن و چالشهای پیش روی این صنعت میگوید.
نشر نی، انتشاراتی اسم و رسمدار بین کسانی است که مخاطب بازار کتاب هستند. در وضعیت امروز بازار نشر، شما بر چه اساسی کتاب انتخاب میکنید؟ پسند مخاطب یا نیاز بازار یا همراهی با بازار جهانی کتاب و جریان روز نشر در دنیا؟
بازار نشر ایران، در حوزههای مختلف، چه در بخش تولید محتوای کتاب – ترجمه و تألیف – چه در بخشهای آمادهسازی برای چاپ، تبلیغات و بازاریابی فروش هنوز به مرحلهای نرسیده که به شکل دلخواه قابل برنامهریزی باشد و مثلاً در حوزه ترجمه، کتاب روز دنیا، بهسرعت و خوب ترجمه شود و بعد با تبلیغات مناسب به فروش برسد.
البته برخی ناشرها کارهای عجولانهای از این دست انجام میدهند؛ بازارهای جهانی کتاب را رصد میکنند و کتابهای پرفروش یا کتابهایی را که برنده جوایزی شدهاند، انتخاب میکنند. در این فضای رقابتی که برخی مدام روی دست همدیگر بلند میشوند، میبینید که از یک کتاب، بهسرعت چندین ترجمه به بازار میآید که اغلب ترجمههای خوبی هم نیستند و خوب هم ویراستاری نشدهاند.
این کتابها با تخفیف و روشهای تشویقی دیگر فروش میروند. ما وارد این فضا نمیشویم و قصد نداریم از موقعیتهای اینچنینی و شکار کتابهای پرفروش استفاده کنیم. در برخی حوزهها که اصلاً این روش کار نمیکند. یعنی مترجمی چنان دقیق و حرفهای که کتاب را خوب و سریع ترجمه کند، بسیار کم است.
یک مشکل اساسی دیگر، ممیزی است. وقتی کتاب را نخواندهاید، نمیدانید محتوایش دقیقاً چیست؛ ممکن است گرفتار ممیزی شود یا اصلاً مجوز چاپ نگیرد. همه این دلایل باعث میشود که ما در کارمان این مسیر عجولانه را دنبال نکنیم.
بازیگر اصلی در حوزه صنعت نشر کیست؟ وزارت ارشاد، ناشران، رسانهها، مخاطبان یا…؟
همه این بازیگرها به شکلی حضور دارند و نقشی بازی میکنند، اما این بازی قاعده مشخصی ندارد. برای مثال، یکی از این قواعد در حوزه ترجمه کپیرایت است که ما الزام قانونی برای رعایت آن نداریم. اگر کپیرایت در کشور الزام قانونی داشته باشد و ناشران ناچار باشند آن را جدی بگیرند، هر کتاب را یک ناشر میتواند ترجمه کند.
البته تعدادی از ناشران کپیرایت تعدادی از کتابها را گرفتهاند ولی این رویکرد نادری است. مسئله دیگر ممیزی است که عموماً بیقاعده و سلیقهای است، بنابراین تکلیف شما با کتاب مشخص نیست. نمیدانید کتابی که تصمیم گرفتهاید منتشر کنید، چقدر قرار است ممیزی شود و اصلاً اجازه چاپ میگیرد یا نه.
ابهامات زیادی در این زمینه وجود دارد. بازیگر دیگر، بازار مخاطب است. بازار کتاب گروهی مخاطب خاص دارد؛ کتابخوانهای حرفهای در حوزههای مختلف که پیگیر انتشار کتابها در حوزههای مورد علاقه خود هستند. این گروه، بخشی از مخاطبان را تشکیل میدهند.
گروه دیگر از خریداران کتاب هم، لزوماً کتابخوان نیستند و عموماً تصادفی و به دلایلی که برای ما روشن نیست، کتاب میخرند. یک دسته دیگر از خریداران کتاب هم، در حقیقت مخاطب کتاب نیستند، بلکه بودجه دولتی یا بخش عمومی است که برای خرید کتاب اختصاص پیدا میکند.
این بودجهها که به صورت خرید ادواری برای تجهیز کتابخانهها تخصیص پیدا میکند، روند مشخصی ندارد که بتوان بهعنوان بخشی از تقاضا روی آن حساب کرد. کتابهای دیگری هم هستند که قبل از انتشار فروخته شدهاند. بخش دیگر بازار هم کتابهای درسی و دانشگاهی و کنکور هستند که بازار خودشان را دارند.
در این میان، بلاگرها و پادکستسازها هم نقش ایفا میکنند که گاه در تبلیغ و ترویج کتاب است و گاه نیست. فایل پیدیاف بسیاری از کتابها به فاصله کوتاهی بعد از انتشارشان در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. علاوه بر این، کتابها را میتوان در بازار غیرقانونی کف خیابان هم پیدا کرد.
جدا از قاچاق کتاب و چاپهای غیرقانونی، همچنین شاهدیم که ناشرهایی کتابهای محبوب را به اسم ترجمه مجدد، بازنویسی و منتشر میکنند. بخشی از مخاطبان هم کتابها را از این بازارهای غیرقانونی یا کتابسازها تهیه میکنند. همه در این بازی بیقاعده، در حال بازی هستند.
بازیای که داور استانداردی هم ندارد؛ چه در بحث رسیدگی قضایی، چه ممیزی و چه در رابطه با تخصیص بودجه. اگر جایی از این بازی قانون مشخصی هم وجود داشته باشد، لزوماً مطابق با آن عمل نمیشود.
میگویید بازی در بازار نشر، بیقاعده است. جایی که قانون و قاعده وجود دارد، میتوان بر اساس آنها حرکت کرد و به نتیجه مطلوب رسید، اما در چنین فضایی طبیعتاً کار کردن سخت خواهد بود. بازی کردن در چنین زمینی چه شکلی است؟
صنعت نشر هم یک حوزه اقتصادی است و یک کار تولیدی مثل باقی کارهای تولیدی. مشکل تورم دائمی به ما هم آسیب میزند. تورم در این حوزه از دو جهت عمل میکند. از طرفی ما با جهش قیمت مواد اولیه و هزینههای تولید مواجهایم و از طرف دیگر، تورم وضعیت اقتصادی خانوار را مدام ضعیفتر میکند و قدرت خریدش را کاهش میدهد.
کاهش قدرت خرید نیز باعث میشود مردم کتاب را از سبد خریدشان حذف کنند. متأسفانه این وضعیت تعدادی از ناشرها را از دور خارج میکند و آن بخش بازار قاچاق و غیرقانونی کتاب و ناشرانی که کتابسازی میکنند، مدام بزرگتر میشود. آنها بسیاری از هزینههایی را که ناشر جدی باید بپردازد، ندارند. بنابراین روند تولید در بازار نشر کاهش پیدا میکند.
افزایش قیمتها و مشکلات نشر باعث شده است ناشرها تیراژ کتابها را، یعنی درست جایی که سود ناشر و اهل قلم در آن است، کاهش دهند و بهناچار با تعدد عنوان کتابها خودشان را روی آب نگه دارند.
فروش کتابها بهمرور در حال خروج از دستان کتابفروشیهای کوچک است. فروش آنلاین و فروشگاههای زنجیرهای مثل شهر کتابها رونق بیشتری دارند که ممکن است این اتفاق به حذف کتابفروشیهای محلی و کوچک بینجامد. این اتفاق را چگونه ارزیابی میکنید؟
کتابفروشیهای بزرگ با شهرکتابها آغاز شدند. شهرداری فضاهای بزرگی را با قیمت ارزان به اشخاصی اجاره داد. آنموقع نه آنقدر کتاب بود که پرشان کند و نه اصلاً اداره یک کتابفروشی بزرگ اقتصادی بود. بنابراین این کتابفروشیها روی آوردند به فروش خنزر پنزر.
بخشی لوازمالتحریر بود و بخشی انواع اسباببازیها و بعدها کالاهای چینی که سود بالایی در فروششان بود. کمکم کافه هم به آنها اضافه شد که آن هم سود بالایی دارد. این کتابفروشیهای بزرگ که سود فروش کتاب برایشان اهمیت چندانی ندارد، مدام به بهانههای مختلف تخفیفهای ۲۰-۳۰ درصدی میدهند و این کار کتابفروشیهای مستقلی را که فقط کتاب میفروشند، از دور خارج میکند. این مسئله بهخصوص در شهرستانها بسیار به چشم میآید.
مغازههای بزرگی که در آنها همه چیز پیدا میشود، از جمله کتاب، کتاب را در جنب امور تفریحی عرضه میکنند. در صورتی که کتابفروشیهای کوچک که فقط کتاب میفروشند، بهخصوص در شهرستانها، مروجان اصلی فرهنگ هستند.
در بالای شهر تهران، تعداد زیادی کتابفروشی بزرگ وجود دارد و در مقابل کتابفروشیهای مستقل در محلات دیگر کمکم تعطیل میشوند. کتابفروشهای حرفهای هم هستند که موفقاند و کسبوکار پررونقی دارند، مثل کتابفروشی محمدی در شیراز و پردیس کتاب و کتابفروشی امام در مشهد. کتابفروشیهایی که فقط کتاب میفروشند، فرهنگسازند.
و نظرتان درباره نمایشگاه کتاب؟
برگزاری نمایشگاههای پیدرپی با تخفیفهای ویژه و یارانهای، کتابفروشیهای کوچک را از دور خارج میکند. زمانی سالی یک بار نمایشگاه بینالمللی کتاب برگزار میشد. این نمایشگاه گرچه تا چند ماه تأثیر منفی بر بازار کتاب داشت، اما به هر حال یک همایش فرهنگی خاص بود و توجه جمعیت زیادی را به خود جلب میکرد.
این نمایشگاه در مجموع تأثیر مثبتی بر بازار کتاب داشت. همین نمایشگاه، اگر بنا باشد دائم تکرار شود، هم کارکرد مؤثرش را از دست میدهد و هم تبدیل میشود به معضلی برای حوزههای خصوصی فرهنگی. یک کتابفروشی که سرقفلی خریده یا اجاره میدهد، باید حقوق پرسنلش را بدهد و هزینه آب و برق و مالیات میدهد. مگر روی یک کتاب چقدر درآمد دارد که بخواهد تخفیف هم بدهد؟
وقتی کل هزینه و سود یک کتابفروشی ۲۵ درصد روی هر کتاب است، چطور تخفیفهای بالا که در نمایشگاههای پیدرپی مجازی و حضوری میدهند به خریدار بدهد؟ خریداران عموماً این را نمیدانند و تصور میکنند کتابفروش باید روی هر کتاب تخفیف بدهد.