سنگ‌های پیش پای زنان متخصص

هر‌کدام از ما دختران و زنان بسیاری را می‌شناسیم که تحصیلات عالی دارند و در کسب‌و‌کارهای خوبی وارد می‌شوند. برخی از آنان در کسب‌وکارهای نوآور و استارتاپ‌ها مشغول به کارند و تأثیرات مهمی در رشد کسب‌وکار دارند. اما وقتی به رده‌های بالای سازمان می‌رسیم، تعداد زنان به شکل محسوسی کم می‌شود.مطالعات فراوانی با گستره جهانی یا اکوسیستمی در دنیا انجام شده است که به بررسی دلایل این اتفاق می‌پردازد.

استانداردهای بالاتر از حد نیاز
به دلیل وجود کلیشه‌های جنسیتی، زنان فکر می‌کنند برای برابری، نه‌تنها باید مانند مردان بشوند، بلکه لازم است چندین پله بهتر از مردان باشند. این استانداردسازی درونی زنان، در حقیقت به طور سیستماتیک زمین بازی را برای آنان چالشی‌تر از مردان می‌کند.

مذموم دانستن جاه‌طلبی
هرچقدر مردان جاه‌طلبی و بلندپروازی و ریسک‌های بزرگ را نشانه قدرت و موفقیت می‌دانند، زنان این احساسات را از ته دل دوست ندارند و با این اندیشه خود سدی بر سر راه خودشان قرار می‌دهند.

بی‌اعتمادی به توانایی‌های خود
زنان اعتماد کمتری به خصوصیات منحصربه‌فرد خود دارند، به دلیل اینکه باید به صورت درونی و محیطی برای اثبات خودشان بجنگند و این امر به صورت طبیعی اعتماد کردن به توانایی خود را سخت‌تر می‌کند. این اتفاق رشد کردن در مسیر شغلی را برای زنان دشوارتر می‌سازد.

نداشتن اتحادهای بلندمدت زنان برای رسیدن به اهداف خود کمتر از مردان اتحادهای طولانی ایجاد می‌کنند. بسیاری از مردان همزمان با دلخوری‌های فردی و احساسات بد، پای قراردادهای نانوشته بلندمدت بر پایه منفعت می‌مانند و با هم متحد می‌شوند، اما زنان کمتر از احساسات منفی شخصی خود می‌گذرند و در حقیقت برای رسیدن به مناصب بالای سازمان مجبورند مسیر پیچیده‌تری را طی کنند.

ارزیابی نادقیق از خود
زنان در مواجهه با کلیشه‌های جنسیتی به صورت درونی، در ارزیابی دقیق توانایی‌های خود به مشکل برمی‌خورند و این باعث می‌شود در مسیر رشد شغلی، تندروی‌ها و کندروی‌ها را تجربه کنند.