رسانه اقتصاد نوآوری ایران

شهر در دست سلبریتی‌هاست

از شیر و شامپو و شلوار و شاقول تا جان آدمیزاد هرچه بخواهید روی بیلبوردها پیدا می‌شود اما مشکل اساسی این است که کسی پول خریدشان را ندارد که آن‌هم زیاد مهم نیست! مهم این است که سلبریتی‌ها بی‌پول نمانند…

زمان مطالعه: 2 دقیقه

1

هفته قبل با بچه‌ها بیرون رفته بودیم تا هم به سهم خودمان به آلودگی هوای شهر کمکی کرده باشیم و هم از پوسیدگی بچه‌ها توی خانه جلوگیری کرده باشیم. خلاصه یک شهرگردی مفصل کردیم و متوجه شدیم شهر در دست بچه‌هاست. کدام بچه‌ها؟ عرض می‌کنم.

2

صد متر از خانه بیرون نزده بودیم که چشم‌مان به جمال جادوگر روشن شد که از توی تاریکی یک لبخند شیک تحویل‌مان داده بود و در شهر به ما پیشنهادهایی داده بود. یاد پیشنهاد قبلی‌اش افتادم که آپارتمان می‌فروخت. خب این یکی خرجش کمتر بود. از علی‌جان کریمی رد شدیم و رسیدیم به مهران‌خان مدیری که همین‌طوری نشسته بود و آرم فروشگاه رفاه بغلش چسبیده بود.

حس کردم فروشگاه برای تبلیغ فروش ماست، از طرح چهره بی‌تفاوت ایشان استفاده کرده. باز 200 متر جلوتر کلی فوتبالیست بازنشسته توی چشمم زل زده بودند و از من می‌خواستند که یک برنامه اینترنتی را تماشا کنم. نگاه این عزیزان طوری بود که حس کردم فحش گذاشته‌اند برای هر کسی که تماشا نکند.

هنوز از آنها رد نشده بودم که احمدرضا عابدزاده با یک توپ فوتبال کنار شیر آشپزخانه ایستاده بود و همین‌طوری الکی می‌خندید. با خودم فکر کردم شستن توپ فوتبال توی آشپزخانه کار خوبی نیست و اگر مامانی این صحنه را ببیند، توپ‌شوینده را دمپایی‌مال خواهد کرد.

3

شهر در دست سلبریتی‌هاست. همه‌شان از ما می‌خواهند یک چیزی بخریم. از دمپایی ابری بگیر تا خانه و ویلا. مردم آدم‌های مشهور را دوست دارند و آدم‌های مشهور هم تبلیغات را دوست دارند. مردم پولش را می‌دهند، سلبریتی‌ها هم پولش را می‌گیرند؛ دندان لق ناراضی…

4

ظاهراً همه‌چیز مرتب است، فقط می‌ماند یک مشکل کوچک؛ پول! مردم پول ندارند. البته دارند ها، اتفاقاً نسبت به چند سال قبل خیلی بیشتر پول دارند، اما مجبورند پول‌هایشان را خرج نان شب بکنند. من یکی که شده‌ام میلیونر زاغه‌نشین. تا چند سال قبل سه، چهار میلیون پول را یکجا توی خوابم هم نمی‌دیدم، اما حالا ماهی سه، چهار تومان می‌گیرم و غر هم می‌زنم.

5

دلار که از 10 ‌هزار تومان رد شد، همه زدیم توی سر خودمان. فکر کردیم دیگر از این بدتر نمی‌شود، اما شد. دلار شد 18 هزار تومان و گفتیم بالاتر از سیاهی رنگی نیست. حالا که دلارجان از 30 هزار تومان رد شد، فهمیدیم که ظاهراً بالاتر از سیاهی هم رنگ‌‌بندی‌های متنوعی وجود دارد.
حالا این چه ربطی به کالاهای تبلیغی سلبریتی‌ها دارد؟ نمی‌دانم!

6

من واقعاً از آدم معروف‌های مملکت تشکر می‌کنم که به سهم خودشان به زیبایی شهرم کمک می‌کنند. هم خوش‌تیپ و خوشگل‌اند و هم جلوی در و همسایه و غریبه سرمان را بالا نگه می‌دارند. خب معلوم است یک خارجی وقتی این ‌همه بیلبورد و تبلیغات ببیند، سیاه‌نما به جان عمه‌اش هم قسم بخورد که مردم پول ندارند، حرفش را باور نمی‌کنند. راستی؛ خودمانیم هنوز هیچ‌کدام از تبلیغات به گرد پای کریم‌آقای باقری نرسیده که بدون نشان‌دادن دندانش، تبلیغ خمیر دندان کرد.

7

تمام شهر شد از آگهی فول
ز شیر و شامپو و شلوار و شاقول
اگرچه واقعاً مالی نداریم
خدایی روی بیلبوردیم خرپول

لینک کوتاه: https://karangweekly.ir/oigo
نظر شما درباره موضوع

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.