کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
آخر هفته گذشته در بین تیمها و فعالان کسبوکاری بندرعباس در رویداد سکوی پرتاب بودم. رویدادی که تلاش دارد بچههای استارتاپی جنوب را گرد هم جمع کند و تلاشهای آنها را با یک همفکری و همافزایی در مسیری درست قرار دهد.
واقعیت این است که تلاش کردم به دور از الگوی غالب و مرسوم مبتنی بر رؤیاهای استارتاپی از واقعیتهای فعلی اکوسیستم با آنها بگویم؛ از واقعیت تلخ اقتصاد دیجیتال که وضعیت این روزهای زیرساختهای آنلاین از یک سو و اوضاع کلی جامعه و اقتصاد از سوی دیگر آن را تلختر و سختتر هم کرده است.
فارغ از حرفهای سفت و سختی که درباره واقعیت زدیم و شنیدیم، آنچه برای من مثل همیشه امیدبخش بود، انرژی و تکاپویی بود که در این اکوسیستمها یا بهتر بگویم جمعهای شهرستانی جریان دارد. آدمهایی بیحبوبغض که بهدور از تلاشهای سوداگرانه که متاع محبوب هر بازار است، تلاش دارند برای یکدیگر کاری کنند.
فارغ از وضعیت اسفباری که در آن به سر میبریم و هر روز خبرهای فاجعه از مدارس گرفته تا اکوسیستمهای نوآوری بر ما آوار میشوند، همین انرژی و جوانی و تلاش است که ما را زنده نگه میدارد و برای ایران ما امیدبخش و شاید آیندهساز است.
میدانم در سالهای گذشته اشتباهات فاحشی در اکوسیستم استارتاپی داشتهایم. اولین جوالدوز را هم همیشه به خودم میزنم. آنقدر به برخی آدمها و رویکردهایی که صرفاً رؤیافروشی میکردند امکان جولان دادیم که بسیاری از جوانهای معصوم نشسته در شهرستان فکر کردند کسبوکار در این زمین بلاخیز، با لندینگ پیج و محتوا تولید کردن یک معنای واحد دارد!
امروز بسیاری از آسیبهای روانی که به این اکوسیستم وارد شده، ناشی از همان دوره جولاندهی رؤیافروشان است. شاید وقت آن رسیده باشد در کنار همه نقدها و دلخونیهایی که از حاکمیت و سیاستگذاران دولتی داریم، با خودمان هم صادقتر باشیم. بهخصوص با بچههای شهرستان که معمولاً تلاشهای صادقانهشان در اکوسیستم نوآوری همیشه نسبت به تهراننشینها شانس کمتری برای رشد و موفقیت داشته است.
اما این به این معنا نیست که از آن ور بام هم بیفتیم. بسیاری که این روزها ندای پایان کسبوکارهای آنلاین را میدهند و فریاد رفتن و زدن زیر میز سر دادهاند، شاید الگوهای خوبی برای نشان دادن راه آینده نباشند. نباید اجازه دهیم و کاری کنیم چراغهایی که در گوشه و کنار این کشور هنوز بهسختی سوسو میزنند، با تزهای آخرالزمانی خاموش شوند و آنها که در سرآغاز جوانی و بالندگی هستند، از تلاش و تکاپوی خود خجل یا سربهزیر باشند. پیدا کردن نقطه تعادل میان این دو رویکرد هم کاری است سخت. چیزی شبیه راه رفتن روی بند در یک ارتفاع بلند؛ اما نشدنی نیست.