کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
این جمله «هیچ عشقی با سکوت زنده نمیماند» را سالهاست تکرار میکنیم؛ اولین بار این جمله را در کتاب «هویت» میلان کوندرا خواندم. بار اول برای من یک جمله معمولی بود مانند همه گزارههای پیش از آن. چیزی نبود که در ذهن بماند و ذهن را تحریک کند یا تخیلبرانگیز باشد. جملهای بود مانند هزاران جمله دیگر در کتابهای خوب.
این جمله زمانی برای من جذاب شد که سالها پیش ویژهنامهای شامل تکهها و بریدههایی از آثار خوب جهان را جمع کردم. در این ویژهنامه از همه آنچه شاهکارهای ادبیات میخوانیم تکهای گذاشته بودم؛ بر مبنای این فلسفه که آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید!
به صورت تصادفی تکههایی از کتابها را انتخاب میکردیم؛ تکههایی که مستقلتر از بقیه بخشها باشند و بهتنهایی معنادار. از هویت میلان کوندرا بخشی مربوط به گفتوگویی درون کافه را انتخاب کردیم. دو نفری که با هم درباره دوستی و عشق و محبت صحبت میکردند؛ آخر این بخش این دو به زوجی اشاره میکنند که در سکوت روبهروی هم نشستهاند و چیزی نمیگویند.
این جمله «هیچ عشقی با سکوت زنده نمیماند» برای توصیف این زوج ساکت است و دعوتی است به گفتوگو برای ادامه زندگی.
اگر گفتوگو نباشد، همه چیز میمیرد. ما با گفتوگو جهان را اصلاح میکنیم و مهمتر از آن خودمان را. برای گفتوگو باید هنر گفتوگو را بدانیم و با آرامش و درک متقابل سعی کنیم مسائل بهینهسازی را حل کنیم. این کاری پیچیده و بهغایت دشوار است؛ به گونهای که میتوانم بگویم سختترین کار جهان همین گفتوگو کردن است.
سکوت هیچگاه راه مناسبی برای تغییر نیست و متأسفانه پیشینه تاریخی ما، دعوت به سکوت میکند. ما از تاریخی آمدهایم که میگوید زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد! ما از تاریخی آمدهایم که سکوت هزاران بار ارزشمندتر از حرفزدن است. ما از تاریخی آمدهایم که ما را منع میکند از خطا کردن، از آزمودن و تجربه کردن.
این در حالی است که منطق پیشرفت جهان بر فرصت اشتباهکردن سوار شده است. ما اشتباه میکنیم و میفهمیم راهی که رفتهایم درست نبوده است. اشتباه میکنیم و راه آینده را اصلاح میکنیم. ما اگر خطا نکنیم و اگر اشتباه نکنیم و اگر به همدیگر فرصت خطا کردن ندهیم، میشویم همان گذشتهای که دعوت میکند به سکوت کردن. فرهنگی که میگوید سکوت کن که علم و هنرت پنهان بماند!
فرهنگی که میگوید حرفزدن خوب نیست! ما این بار تاریخی را بر دوش میکشیم. باری سنگین که دعوت میکند به گفتوگو نکردن و خطا نکردن! بنابراین اگر از این زاویه به ماجرا نگاه کنیم، فلان مدیر بانک مرکزی مقصر نیست که ما نگاه امنیتی به حوزههایی مانند رمزارز پیدا کردهایم! فلان مدیر، فلان نهاد مالی و اقتصادی مقصر نیست که اجازه خطا به کسی نمیدهد!
ما نه حق سکوت نکردن را داریم و نه حق خطا کردن؛ ما فقط باید به اندازه حرف بزنیم و دقیقاً همان چیزی را بگوییم که باید بگوییم و همان کاری را انجام دهیم که باید انجام دهیم. چگونه از چنین فرهنگی نوآوری بیرون میآید؟ چگونه از چنین دنیایی زایش رخ میدهد؟
با اینهمه خوشحالم که این دیوار تاریخی ترک خورده است؛ این دیوار بزرگ که حائل بین ما و دنیای بهتر بوده است، دیگر مانند گذشته مقاوم نیست. این دیوار در حال فروریختن است؛ دیواری که مروج دورویی بوده است و فرهنگ ریا و سالوس را تشویق کرده است. خوشحالم که فرهنگ صراحت، حرفزدن، امتحانکردن و تجربهکردن راه خودش را یافته است و در این میان رمزارزها در کنار بسیاری از روندهای تکنولوژی پیشقراولان این تغییر بودهاند.
خوشحالم که بخش کوچکی از جریانی هستم که برای زندگی بهتر تلاش میکنند. خوشحالم که صرفاً تماشاگر نیستیم و به میان میدان آمدهایم؛ میدانم سخت است و حداقل هزینهاش عمری است که میرود. ولی اگر بتوانیم ذرهای شکاف بر این دیوار دورویی و ریا بیندازیم، کار خودمان را کردهایم.
هنوز هم مانند همان زمان که تکههای پراکنده ادبیات ایران و جهان را جمع میکردیم، جملههایی هستند که تکانمان میدهند و زیر لب تکرار میکنیم. هنوز هم تصور میکنیم هیچ عشقی با سکوت زنده نمیماند، هرچند برخی مواقع سکوت هم فریاد میزند!