کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
میان حرکتهای ما، بین تمام وسایلی که چیدهایم و استفاده میکنیم، فضاهایی هست که پر نشده و در انتظار است تا خاطراتمان را با یک مکش قوی در خود جای دهد؛ فضای کوچک کنار صندلی و باریکهای از نور که تا قلب فرش کشیده شده، کتابی که در انتظار خواندن است و چای داغی که میتوان نام کتاب را از پشت بخار آن تماشا کرد.
فضاهایی که میتواند گرهبهگره خاطره شود و شاید به واسطه سرعت و شلوغی زندگی صنعتی کمتر به آن توجه میکنیم. برند انگار، درست برای همین فضاهاست. محصولاتی که هر فردی میتواند کاربردی برای آن تصور کند، انگار که میز، انگار که جایی برای گذاشتن کتاب باشد.
نگار حسینزاده، خالق برند انگار، متولد ۱۳۶۷ و فارغالتحصیل طراحی صنعتی است، ساکن اصفهان است و میگوید از همان بچگی دل در گرو هنر داشت و با ولعی عجیب نقاشی میکشید. البته خیلی داستان مشخصی برای برند خودش نمیداند. میگوید همیشه با هنر عجین بوده و بهمرور هویت برندش شکل گرفته است.
در هنرستان گرافیک خوانده، اما همان زمان هم احساس میکرد کار در سطح دوبعدی برایش راضیکننده نیست و نیاز به خلق بیشتری دارد. به همین خاطر سراغ طراحی صنعتی رفت. گستردگی این رشته در ابتدای کار باعث شده بود نداند دقیقاً میخواهد چه کاری کند.
میگوید در کشورهای دیگر رشتههایی بهصورت جزئیتر روی بحث مد، فشن یا طراحی کفش کار میکنند، اما در ایران طراحی صنعتی خیلی کلی است و این مسئله دانشجویان را قدری گیج میکند.
خالق برند انگار در نهایت به سمت طراحی مبلمان رفت. میگوید این به معنای طراحی مبل نیست، بلکه منظور طراحی تمامی لوازم و ادواتی است که در جایی مثل نشیمن به آن نیاز داریم؛ چیزهایی مثل آینه و لوستر یا انواع میز. دلیل گرایش او به سمت این نوع طراحی، نوع ارتباط حسی است که میتوان با آن برقرار کرد.
او میگوید: «شاید نتوان گفت که عاشق اتویی هستیم که استفاده میکنیم. اما آن تکصندلی که وقتی خسته هستیم، روی آن مینشینیم و استراحت میکنیم، حس علاقهمندی در ما ایجاد میکند. این بخش فرنیچر است که برای من جذاب و هیجانانگیز است.»
از اینجا به بعد، مسیر او مشخص شد؛ هرچند ابتدا شفاف نبود و انگار در مه حرکت میکرد. او میگوید سالهایی که کارش را شروع کرد، چیزی تحت عنوان برند یا شبیه فعالیتهای این روزها وجود نداشت و مسیر موفقیت کارآفرینان اینقدر در معرض دید نبود.
مثل حالا نبود که شبکههای اجتماعی باعث شدهاند هویت برند معنای متفاوتی داشته باشد. حسینزاده سالهای متعددی اتود میزد، ولی همه بیهدف بود و انگار دنبال ساخت آن هم نبود. میگوید فاصله میان فارغالتحصیلی تا راهافتادن صفحه اینستاگرامیاش، درست همان زمانی بود که برندها چندان هویت نداشتند و اینستاگرام هم نبود تا رونقی برای صفحات اینچنینی باشد.
اولین جرقهای که به او کمک کرد تا قدری هویت برند انگار را شکل دهد، شورومهای هنری بود. نگار با دیدن این شورومها احساس کرد میتواند جایی برای عرضه کارهایش داشته باشد. از اینجا به بعد، دید دیگری روی کارهایش داشت و با این فکر تولید میکرد که میتواند آن را عرضه کند تا دیده شوند. بازخوردهای اولیه کارهایش را از همانجا گرفت و قدری به نگار کمک کند تا بداند مخاطبی دارد که کارهای او را میپسندد. در نتیجه امید بیشتری گرفت و صفحه انگار همینجا پا گرفت.
چالشهای یک طراح
خالق برند انگار درباره یکی از چالشهای مهم کارش میگوید: «اگر بخواهم هویت خودم را در یک کلمه بگویم، طراح هستم. دوست دارم با این نام هویت بگیرم و شناخته شوم، اما «طراح» در فرهنگ ما شناختهشده نیست. وقتی میگویم طراح مبلمان هستم، میگویند یعنی دقیقاً چه کاری میکنی؟
من از فرهنگی غنی مثل ایران انتظار بیشتری دارم تا عنوان طراح بیشتر از اینها جا افتاده باشد. حتی حق و حقوقی هم بهعنوان طراح برایمان قائل نیستند. کاری که اغلب برندها میکنند، جستوجوی طرح و کپی آنهاست. در حالی که طراحی خیلی کار حرفهای است. برندها باید طرح مورد نظر خود را به جای کپیکردن، به یک طراح بسپارند.» حسینزاده میگوید برخی طراحان بهدلیل نبود کار در زمینه طراحی، بهناچار سراغ طراحی داخلی یا کارهای متفرقه میروند. حتی برندهای خوب مبلمان هم اسمی از طراحشان نمیآورند.
تلاشی که او بهمنظور برندکردن عنوان «طراح» برای خود دارد، بیشتر به این خاطر است که بتواند نشان دهد پشت تمام طرحها، یک فکر طراحگونه وجود دارد؛ در بسیاری مواقع طرح اولیه کارها را در اینستاگرام میگذارد تا مخاطب مسیر خلق طرح نهایی را بهوضوح مشاهده کند و به این باور برسد که پشت هر طرح، سالهای متوالی تلاش پنهان است.
چالشهای اینستاگرام
برند انگار در اینستاگرام شکل گرفته و رشد کرده است. حسینزاده معتقد است که شکلگرفتن هویت برند با اینستاگرام، حس مجازی و غیرواقعیبودن را میدهد. خودش هم بهدنبال این است که به برندش هویت واقعیتری بدهد. میگوید به واسطه طرحهایی مثل صیانت، هر لحظه ممکن است این همه کسبوکار اینستاگرامی از بین برود. به نظرش برندها باید یک آیندهگری و جایگزینی برای اینستاگرام داشته باشند تا در صورت لزوم به سمت آن بروند.
نامگذاری
نام برند انگار شباهتی با اسم نگار دارد، اما بخش مهمتر این اسم به واسطه قطعینبودن کاربرد محصولات این برند است. محصولاتی که نمیتوان به قطعیت گفت که چه اسمی دارند: میز، هولدر، جاکتابی یا چیز دیگر. هرکس میتواند بگوید این محصول انگار میز است و فرد دیگری میگوید انگار میتواند جاکتابی هم باشد. این مرز نامشخص را مخاطب مشخص میکند. در حقیقت کاربر محصول، هویت آن را مشخص میکند.
تفکر اصلی پشت برند انگار تنها کاربرد و استفاده آن نیست و قصد دارد چیزی فراتر از این مسئله باشد. ایجاد یک ارتباط عاطفی با محصول و پیوند انسان با اشیایی که با کلی فکر ساخته شده، هویت برند انگار است. خالق برند انگار دوست دارد در شکلگیری یک لحظه خاص از روز به مخاطب کمک کند و محصولاتی برای همین لحظات بسازد. میخواهد محصولات از کاربرد صرفاً فیزیکی به حسی و عاطفی ارتقا پیدا کنند.
یک تیم پنجنفره
شروع فعالیتهای این برند، با خود نگار بود؛ طراحی میکرد و پیگیر کار ساخت محصولات بود. کارهای انگار از امدیاف و دارای روکش چوب است. حسینزاده میگوید امدیاف بیشتر در زمینه کابینتسازی استفاده میشود و به همین خاطر در ابتدای کار برای پیدا کردن کسی که طرحهای او را با تمرکز و دقت انجام دهد، با مشکل روبهرو بود. بهمرور توانست نجار و رنگکار خودش را داشته باشد و تیم انگار شکل گرفت. کل تیم انگار با احتساب خود او و همسرش، پنج نفر هستند.
حسینزاده از نقش پررنگ همسرش در همراهی و همدلی میگوید. همسر نگار هم طراحی صنعتی خوانده و شاید به واسطه همین، بهتر کار را درک میکند و همراه است. میگوید خیلی مواقع ناامید شده و کار را کنار گذاشته بود. سالهای زیادی بود که کارهایش نتیجه نمیداد و از تلاشکردن خسته میشد، اما همسرش همراهی و دوباره او را تشویق به ادامه مسیر میکرد.
پله بعدی برند
داشتن یک محیط مختص تولید و فروش، ایده بعدی برند انگار است. جایی که مخاطب روند تولید را ببیند و بتواند خرید کند. هویت برند انگار هم بر اساس همین ایجاد حس در مخاطب و روایت یک قصه از خلق محصول است که با پله بعدی، بهتر از قبل شکل میگیرد. برند انگار مانند برخی محصولاتش است که برای برخی فضاهای خالی طراحی شده؛ تلاش میکند فضای خالی میان انسان و هویت بهظاهر بیجان را پر کند.
بسیار عاااالی….چقدر از توضیحی که درمورد اسم انگار داده بودید کیف کردم….بسیارهنرمندانه و جذاب….موفق و پیروز باشید دراین راه🤩