کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
انتشارات ققنوس، در سال ۱۳۵۶، با انتشار کتابهایی چون «توراندخت» برتولت برشت با ترجمه رضا کرمرضایی و شازده احتجاب هوشنگ گلشیری پا گرفت. در این حدود ۵۰ سال، ققنوس یکی از ناشران مورد اعتماد اهل کتاب بوده است.
انتشاراتی که ظاهراً از یک کتابفروشی کوچک در مهرآباد جنوبی متولد شده است، امروز اعتقاد دارد که گرچه حرکت به سمت کتابفروشیهای بزرگ و چندمنظوره ناگزیر است، اما حیف میشود که جای کتابفروشهای کتابشناس را فروشندههایی بگیرند که فقط فروشندهاند و با دنیای کتاب ناآشنا.
امیر حسینزادگان، مؤسس و مدیر انتشارات ققنوس، کار این انتشاراتی را نه در همراهی کورکورانه با بازارهای جهانی، بلکه معرفی نویسندگان مطرحی میداند که در جهان شناختهشده، اما در ایران مهجورند.
در حال حاضر عدهای معتقدند برای اینکه کتابفروشیها سر پا بمانند، باید به فروش اشیای تزئینی در کنار کتاب روی آورد. انتشاراتیهایی که توان مالی نسبتاً خوبی داشتهاند هم کتابفروشیهای اینچنینی تأسیس کردهاند تا درآمدهای خود را بالا ببرند. چه روشهای دیگری برای افزایش درآمد در این حوزه وجود دارد؟
بله، کتابفروشی هم مانند بسیاری از مشاغل دیگر هویت متفاوتی پیدا کرده و صرفاً نمیتواند با فروش کتاب به شکل سنتی در مقابل رقیبان فروش کتاب آنلاین خود باقی بماند و اگر بخواهیم از این موقعیت فرصتی بسازیم، باید کتابفروشیها هم تغییر کنند و به شکل پاتوقهای فرهنگی دربیایند و در کنار کتاب، به عرضه کالاهای فرهنگی دیگر هم اقدام کنند.
کتابفروشیهای بزرگ در کنار امکاناتی چون کافه و گالری و برگزاری نشستها و مراسمهای مختلف فرهنگی، میتوانند اقشار مختلف مخاطب را به خود جلب کنند. هر چند شرایط اقتصادی امروز برای ایجاد این فضاها مساعد نیست، ولی وجود و ضرورت آنها احساس میشود. هرچند نباید فراموش کنیم کتابفروشیهای قدیم حال و هوای فرهنگی خاصی داشتند.
یکی دیگر از اتفاقاتی که در صنعت نشر افتاده، ظهور کتابهای صوتی و الکترونیک است. این مدل از کتاب و شرکتهایی مانند طاقچه و فیدیبو که عرضهکننده آنها هستند، چقدر میتوانند به رونق اقتصاد انتشاراتیها کمک کنند یا به آن ضربه بزنند؟ مزایا و معایب کتابهای صوتی و الکترونیک چیست؟
صوتی و الکترونیکی شدن کتابها کمک کرده که کتاب مخاطب خود را به شکلهای مختلف پیدا کند و بزرگترین مزیت وجود این نوع کتابها، علاقهمند کردن بخشی از مخاطبان بهخصوص جوانان است که علاقهمند به استفاده از کامپیوتر یا گوشی موبایل خود هستند و میتوانند در فرصتهای مختلف مثل مترو یا فضاهای دیگر کتاب را مطالعه کنند و حتی مخاطبانی که علاقهمند هستند میتوانند به جای خواندن، کتاب را بشنوند.
فیدیبو و طاقچه و مؤسسات دیگر تولید کتاب الکترونیکی هم با عرضه تخصصی و مناسب این کتابها میتوانند امنیت کتاب و همچنین اعتماد خواننده را جلب کنند. همچنین مؤسسات تولید کتاب صوتی با تولید باکیفیت کتابهای صوتی، مخاطب خاص خود را راضی نگه میدارند و این امکان را میدهند که افراد به مطالعه علاقهمند شوند.
هر چند با تمام این مزایا هستند کسانی که همچنان علاقهمند کتاب به شکل فیزیکی هستند و دوست دارند کتاب را لمس کنند و بخوانند و حتی هستند کسانی که با بوی کاغذ و کتاب سرمست میشوند.
با گسترش ارتباطات جهانی، فاصله عرضه یک کتاب به زبان اصلی و ترجمه نسخه فارسی آن بسیار کم شده است. مثلاً کتاب میشل اوباما با فاصله کمی از عرضه جهانی آن، در ایران نیز به شکل ترجمهشده یافت میشد. از آنجا که به شکل جهانی روی این کتابها تبلیغ میشود، آیا میتوان گفت چنین کتابهایی هزینه تبلیغات پایینتری برای ناشرانش دارند؟ آیا رفتن به سوی ترجمه کتابهای اینچنینی، به رونق کسبوکار نشر منجر میشود و نقاط قوت و ضعف آن چیست؟
کتابهایی هستند از نویسندگان شناختهشده یا شخصیتهای مهم که از قبل مخاطب با آنها آشناست و به محض ترجمه و انتشار، بازار خود را دارد. در نهایت در ایران به علت عدم وجود کپی رایت با مسابقه ترجمه و انتشار آنها روبهرو هستیم که ممکن است به تعدد ترجمهها و در نهایت مسابقه انتشار این کتابها منجر شود و در این رقابت بر سر زمان، کیفیت ترجمه و ویرایش آثار پایین میآید. علاوه بر این آسیب، یکی از مهمترین اهداف ناشر معرفی نویسنده و آثاری است که در جهان منتشر میشود و انتشارات ققنوس طی سالها تلاش کرده وارد این مسابقه نشود و هم و غم خود را به نویسندگان ناشناختهای اختصاص دهد که قلم توانمندی دارند و به نظر ناشر باید به جامعه فرهنگی ایران معرفی شوند؛ مانند مارگارت اتوود، الیف شافاک، بندیکت ولس، رومن پوئرتولاس، مازن معروف و… .
تبلیغات کتاب چه مراحل و روشهایی دارد؟
فکر میکنم اگر تبلیغ را به مفهوم اطلاعرسانی در نظر بگیریم، یکی از مهمترین وظایف ناشر باشد. هر چند بهترین تبلیغ برای کتاب، خوانندگان آن هستند. اما برای یافتن مخاطب کتاب باید اطلاعرسانی دقیق و درست انجام شود و بعد از آن کتاب سیر طبیعی خود را طی میکند.
مثلاً شما کتابی را میخوانید و از آن خوشتان میآید، به دوستان یا خانوادهتان معرفی میکنید. حالا زمانی که کسی که کتاب را معرفی میکند، بین مخاطبان شناختهشده باشد و بهخصوص در موضوع کتاب صاحبنظر باشد، دیگران بیشتر به او اعتماد میکنند و کتاب را میخوانند.
برگزاری جلسات مختلف رونمایی و نقد و بررسی یا جشن امضا هم بیشتر فرصتی است که مخاطب با نویسنده یا مترجم کتاب آشنا شود و به نظر میرسد که نوعی قدردانی از پدیدآورنده است.
در صنعت نشر چه بخشی از همه اثرگذارتر است و نبض صنعت را در دست دارد؟ ناشر، کتابفروش، توزیعکننده، وزارت ارشاد یا…؟ چه کسی نقش اصلی را بر عهده گرفته است؟
همانطور که گفتید، در صنعت نشر همه اعضای آن به همدیگر گره خوردهاند. نویسنده محتوایی تولید میکند و ناشر بعد از بررسی و پذیرش و طی مراحل تولید، محتوا را تبدیل به کتاب میکند، در تیراژی این کتاب چاپ میشود و به پخش کتاب سپرده میشود.
پخش کتابها را به کتابفروشها تحویل میدهد و در نهایت به دست مخاطب میرسد. همه اینها زمانی اتفاق میافتد که ارشاد مجوز کتاب را صادر کند. این چرخه صنعت نشر است که اگر هر جزء آن دچار اختلال شود، کل چرخه دچار مشکل میشود.
مشکل اصلی صنعت نشر را چه میدانید؟ برخی به محدودیتهای وزارت ارشاد اشاره دارند، عدهای دست روی قیمت کاغذ و چاپ میگذارند و برخی دیگر نیز سرانه مطالعه پایین را مشکل اصلی میدانند.
مشکلات صنعت نشر در بخشهای مختلف نشر و پخش و کتابفروشی وجود دارد، اما چیزی که به شکل عام کل جامعه و بهخصوص صنعت نحیف نشر را دچار کرده، مشکل اقتصادی و بالارفتن بیرویه هزینهها در بخش تولید و عرضه است که عرصه را برای نشر کتاب بسیار تنگ کرده است و از طرفی سرانه مطالعه هم با درآمد مردم ارتباط مستقیم دارد. راهحلی که به نظر میرسد حداقل حمایت دولت و تهیه کتابهای جدید برای کتابخانههاست که میتواند در سرانه مطالعه تأثیرگذار باشد.
رسانهها را در حل چالشهای صنعت نشر و تبلیغات کتابها اثرگذار میدانید؟
قطعاً رسانهها میتوانند یاریدهنده باشند؛ چه در انعکاس مشکلات و چه در اطلاعرسانی انتشار کتابها و تأثیرات مثبت این حرکت فرهنگی واجب، رسانهها را میتوان دید. به طور مثال تقاضا برای کتابهایی که در برنامههای پرمخاطب صداوسیما مثل «کتابباز» مطرح شدند، افزایش داشت. اما متأسفانه این برنامهها مقطعی هستند و معمولاً هم بر عناوین خاصی تمرکز دارند.
در حالی که سرانه مطالعه در کشور پایین است، میبینیم برخی از کتابها با چاپهای متعدد مواجه میشوند و سودآوری بسیاری دارند. به نظر شما علاقه مخاطب ایرانی در حال حاضر در چه حوزههایی است و جذب چه کتابهایی میشود؟
به نظر میرسد مخاطب ما، امروزه به دنبال آموختن است و یادگیریای که بتواند از طریق آن تغییرات مثبتی در زندگیاش چه در زندگی شخصی و چه در حوزه کاری ایجاد کند؛ از این نظر کتابهای روانشناسی مخاطبان خوبی دارند و همچنین کتابهای موفقیت و انگیزشی. اما پرفروشترینهای ما در سال گذشته از هر چهار حیطه رمان، تاریخ، فلسفه و ادبیات داستانی بودند.