کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
یادداشتی از رضا قربانی/ طی یک ماه گذشته شرایط کشور بسامان نبوده است؛ بسیاری از ما اعتراض داریم و از کانالهای رسمی هم اعتراضمان را بیان کردهایم. در یک ماه گذشته در کنار اعتراضها، ناآرامیهایی رخ داده که بر اصل اعتراضها سایه انداخته است؛ متأسفانه به دلایل متعدد با هر اعتراضی بهسرعت تندرویها شروع میشوند، ولی نباید به این بهانه بر اعتراضها سرپوش گذاشت.
از آن سو رسانههای فارسیزبان ماهوارهای هم با استفاده از فضای ایجادشده تلاش میکنند ذهنیت مخاطبان خود را بهشدت تحت تأثیر قرار دهند که یک فروپاشی در حال انجام است. در این شرایط مبهم که ابتکار عمل هم در دست رسانههایی مانند صداوسیما نیست، صحبت از کسبوکارها و اقتصاد دیجیتال به یک تابو تبدیل شده است. به طرز غریبی کسبوکارهای شاخص اقتصاد دیجیتال در یک ماه گذشته مرغ عزا و عروسی شدهاند و گاهی مورد حمله اینطرفیها قرار میگیرند و گاهی مورد حمله آنطرفیها!
تا همین جایی هم که اکوسیستم نوآوری ایران ایستاده، مدیون هزینههایی است که بسیاری از کسبوکارها و فعالان اقتصاد دیجیتال ایران دادهاند. جالب اینجاست که کسبوکارهای شناختهشده استارتاپی و اقتصاد دیجیتال ایران در هفتههای قبل آماج حملات رسانههای اصولگرا بودند و امروز این کسبوکارها توسط رسانههای فارسیزبان ماهوارهای مورد حمله قرار میگیرند. تا پیش از این برخی رسانههای اصولگرا به کسبوکارها حمله میکردند که وقتی در ایران فعالیت میکنند، چرا در برابر اعتراضات موضع نمیگیرند و متهم شده بودند که از اغتشاش دفاع میکنند! حالا هم آنطرفیها میگویند کسبوکارهای شاخص اقتصاد دیجیتال ایران به حکومت کمک میکنند! عجیب است که کسبوکارهای اقتصاد دیجیتال بدون اینکه ادعایی در حوزههای سیاسی داشته باشند، از تمام رفتارهایشان برداشت سیاسی میشود و هر کسی هم برداشت خودش را دارد.
از هر طرف متهم!
در آنِ واحد به این کسبوکارها از سوی رسانههای منتسب به اصولگرایان انگ عدم همراهی با حاکمیت زده میشود و از آن سو برخی به کسبوکارهای فعال و شناختهشده انگ همراهی با حاکمیت میزنند! در این شرایط نکته اسفبار این است که حتی افرادی هم که این اکوسیستم و فعالان آن را میشناسند، حرفهای عجیبوغریب میزنند یا در بهترین حالت سکوت میکنند و کمتر کسی به میدان میآید که از کسبوکارهای موفق ایرانی حمایت کند. هر دو گروهی که به کسبوکارها حمله میکنند، معتقد به یک قانون نانوشته هستند؛ طبق این قانون نانوشته کسی در ایران موفق نمیشود، مگر اینکه دستش با حاکمیت در یک کاسه باشد! عجیب است که رسانههای اصولگرا، کسبوکارهای موفق در ایران را وامدار حاکمیت میدانند؛ از آن سو آن طرف آبیها هم دقیقاً به همین شکل فکر میکنند. هر دو گروه هم سر این طرز فکر توافق کامل دارند.
استارتاپ دکمه ندارد!
در این میان کسی احوال کارآفرینان ایرانی را نمیپرسد. کسی نمیپرسد آن زمان که برخی شبنامه منتشر میکردند، حاکمیت کجا بود؟ گویی آن زمان را که کسبوکارها تهدید میشدند و به دفتر آنها حمله میشد، فراموش کردهایم؟ کسی از کارآفرینان یادی نمیکند که این روزها چگونه هفت خوان بیمه و مالیات را پشت سر میگذارند؟ یا چگونه بر موانع رگولاتوری غلبه کردند و میکنند؟ یا مثلاً چگونه توانستند منابع انسانی خلاق و نوآور را در کنار خود حفظ کنند؟
از نظر این دو گروه ساختن کسبوکار صرفاً پول میخواهد و پارتی. از نظر این دو گروه هر گونه تعاملی با حاکمیت و رگولاتوری برای تغییر قوانین و مقررات و اصلاح آنها به معنای این است که کسبوکار و حاکمیت دستشان توی یک کاسه است!
از نظر این دو گروه چیزی به نام پشتکار، ایستادگی، صبر، تابآوری و هزاران فاکتور مدیریتی مورد نیاز برای ساختن یک کسبوکار موفق معنایی ندارد. خروجی همین طرز تفکر میشود این فکر خام که صرفاً با وام و دستور میتوان اینستاگرام و واتساپ ساخت.
گویی برای ساختن صرفاً پول لازم است و اراده حاکمیت. این دو، عامدانه نقش کارآفرین را نادیده میگیرند، چون این به نفعشان است و دستگاه تحلیلی آنها نیازی به کارآفرین نمیبیند. نتیجه این طرز تفکر میشود حیف و میلکردن بیتالمال در ایران برای ساختن مشابه اینستاگرام و واتساپ که خروجیاش کسبوکارهایی است که به جنازه متحرک تبدیل شدهاند.
در واقعیت کسبوکارهای موفق ایرانی حاصل تلاش کارآفرینانی هستند که یکتنه به جنگ مشکلات رفتند و مانند هر کارآفرین دیگری از دل تهدیدها فرصتها را دیدهاند و آن را به یک فرصت کسبوکاری تبدیل کردند. کارآفرینان هزاران ایده داشتند و دارند، ولی این ایدههای آنها نیست که مهم بوده، بلکه ایستادگی و پشتکاری که داشتند اهمیت دارد.
همین امروز هم که برخی بر سر کسبوکارهای موفق ایرانی منت میگذارند یا فحش میدهند، هنوز انواع بهانهگیریها بر سر راه فعالیت آنها وجود دارد؛ از حوزه فینتک و رمزارزها بگیر تا حوزه VODها و نقشههای آنلاین. هیچ حوزهای نیست که بدون مانعتراشی کار کند و از وزارت بهداشت و بانک مرکزی گرفته تا وزارتخانههایی مانند صمت و نیرو، هر کدام بهنوعی تلاش میکنند مانعی بر سر راه کسبوکارها بتراشند.
صفرویکهای خطرناک
برخی از آنهایی هم که امروز آن سوی آب نشستهاند، ممکن است ایدههایی داشتهاند که نتوانستهاند آن را به نتیجه برسانند. این گروه حاکمیت را مسئول میدانند که از آنها حمایت نکرده است. از نظر آنها اگر نتوانستهاند یا کسی نتوانسته، به این دلیل بوده که حاکمیت از آنها حمایت نکرده، وگرنه اگر آنها هم حمایت حاکمیت را داشتند، میتوانستند در ایران بهتر از دیجیکالا و اسنپ را بسازند.
این طرز فکر همهچیز را خلاصهشده در دولت میبیند و نقش اراده فردی را نادیده میگیرد. این میشود که فلان کارآفرین ایرانی که در کانادا فعالیت میکند، ایدههایی برای ایران فردا میدهد که کاملاً روی آب است و بدون توجه به مشکلات کار اقتصادی در ایران. گویی کسی در ایران به ایدههای مشعشع آنها فکر نکرده و گویی این فقط حاکمیت است که مانع یا دلیل موفقبودن یک کسبوکار میشود.
با این نگاه اشتباه، پروژهای از مدتها پیش کلید خورده که من نام «پروژه شرمندهسازی» را برای آن انتخاب کردهام. طراحان این پروژه و افرادی که خواسته یا ناخواسته در خدمت این طرح قرار میگیرند، این خط فکری را دنبال میکنند که کسی در ایران موفق نمیشود، مگر اینکه حاکمیت بخواهد.
این طرز فکر میگوید کسی که در ایران کار میکند، حتماً به چیزی اعتراض ندارد. منطق فکری این گروه هم این است که بقیه یا با آنها هستند، یا علیه آنها. در چهارچوب فکری این گروه یک فرد باید تمام و کمال حامی حکومت باشد و از همهچیز حکومت دفاع کند یا در مقابل حکومت باشد و هر روز با آن مبارزه کند.
از نظر این دو گروه هیچ راه دیگری وجود ندارد و اگر کسی حرفی بزند که موافق نظر آنها نباشد، بلافاصله انگهایی مانند «وسطباز» را به آنها میچسبانند. این دو گروه چه در داخل و چه در خارج از ایران، در بسیاری موضوعات به هم شبیهاند و روششان مشابه هم است و از شیوه برچسبزنی استفاده میکنند و دشمن تفکر و تنوع هستند. این دو گروه اعتقادی به تنوع ندارند؛ چیزی که بسیاری از ما برای آن تلاش میکنیم.
هیچکس کامل نیست، اما…
بسیاری از ما اعتراض داریم؛ انتقادهایمان را گفتهایم و تلاش کردهایم در عمل چیزی را تغییر دهیم. از نظر من اکوسیستم اقتصاد نوآوری ایران بهترین گواه برای این موضوع است که در همین ایران امروز میتوان فرایندهای غلط را اصلاح کرد، میتوان با انرژی بسیار و پشتکار تغییراتی را در کشور ایجاد کرد که بسیاری میگویند نمیشود.
تصور میکنم همه هم اتفاقنظر داریم که فضای کسبوکار در اروپای غربی، آمریکا و کانادا و حتی بیشتر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا بسیار جلوتر از ایران است. تصور میکنم ایران جزء سختترین کشورها برای انجام کسبوکار است. قاعدتاً خلق یک کسبوکار در بیشتر کشورها سادهتر از ایران است؛ اگر کسی انتخاب کرده در ایران بماند و چیزی را بسازد، دست به انتخاب سختی زده که شایسته تقدیر است.
ولی شاهدیم که دو گروه بهصورت پیوسته بر سر کسانی که انتخاب کردهاند بمانند، میکوبند؛ آنها را مسخره میکنند، تهدید میکنند و به هر شکلی که میتوانند سعی میکنند بیآبرویشان کنند و این بخشی از پروژه شرمندهسازی است که در آینده دامنه آن وسیعتر از امروز خواهد شد.
پروژه شرمندهسازی متأسفانه مانند بسیاری از موضوعات این سالها از خارج از ایران شروع نشده، بلکه ریشههایش را باید در همین ایران جستوجو کرد. کسانی که با انتشار شبنامه به جان کسبوکارهای نوآوری ایرانی افتادند، مسیری را شروع کردند که امروز رسانههای ماهوارهای فارسیزبان پرچمدار آن شدهاند.
باز تأکید میکنم که اگر در این یادداشت حمایتی از کسبوکارهای ایرانی دیده شده، به معنای تأیید صددرصد کسبوکارها نیست که شخص بنده در این سالها بارها کسبوکارهای پیشرو اقتصاد دیجیتال ایران را نقد کردهام. امروز با طرحی هدفمند روبهرو هستیم که تلاش میکند فضا را به حدی تیره و تار کند که اگر کسی انتخاب کرد در ایران و کسبوکارهای ایرانی بماند، مجبور شود هزینه زیادی از نظر روحی پرداخت کند.
چاره چیست؟ چاره کار عصبانیت، انکار و تقابل نیست. جواب «های» هم «هوی» نیست. در میدان رسانه کسی برنده است که ابتکار عمل را در دست دارد، نه کسی که واکنشی رفتار میکند. متأسفانه سالها صداوسیمای ما که با بیتالمال اداره میشود، کسبوکارها را غیرخودی دانسته و فضایی به آنها نداده؛ امروز این کسبوکارها بیسلاح و بیدفاع گرفتار کسانی شدهاند که با استدلالهای سطحی در حال روایتساختن و اذیت و آزار کارآفرینان و فعالان اکوسیستم اقتصاد دیجیتال هستند.
چه باید کرد؟ هر گاه صداوسیما در بین انبوه برنامههای خود فضایی آزاد در اختیار کسبوکارها گذاشت که آنها هم بتوانند درباره خود صحبت کنند، میتوانیم امیدوار باشیم که به سوی بهبود گام برمیداریم؛ وگرنه این رسانهها آنقدر مطالب گمراهکننده خود را تکرار میکنند که ملکه ذهنها شود. آنقدر این فرایند برچسبزنی را ادامه میدهند و راه تفکر را میبندند که مردم با شنیدن نام کارآفرینان حس بدی پیدا کنند.
در پایان به سایر کسبوکارهایی هم که ممکن است تصور کنند این شرایط فقط برای ابرآروان، دیجیکالا، اسنپ و کافهبازار رخ میدهد، این نوید را بدهم که این شتری است که در خانه همه میخوابد.
بسیاری در آن سوی آبها تازه سوراخ دعا را پیدا کردهاند و بهراحتی از این گوشت لخم نمیگذرند. آیا کسی تا دیر نشده کاری میکند یا باید بنشینیم و نظارهگر ویرانشدن ایران توسط ویرانیطلبان باشیم؟ کاری که این دو گروه میکنند، کشتن نقد و اصلاح و کشتن مسیر توسعه و بهبود ایران است. چاره کار هم روشن است. امیدواریم این صدا در میان انبوه هیاهو شنیده شود.
به خاطر همین محافظه کاری تون