نوآوران، کنشگران اصلی تحول ایران هستند

دکتر هادی خانیکی در رویداد ۱۰۰ مدیرعامل درباره تاب‌آوری، همبستگی اجتماعی و هویت ایرانی در بحران سخن گفت

هادی خانیکی، استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، در رویداد ۱۰۰ مدیرعامل که به همت کارخانه نوآوری رسانه راه‌کار در تاریخ ۲۲ تیرماه برگزار شد، سخنانی درباره تأثیرات اجتماعی جنگ و بحران ارائه کرد. او با مقایسه تجربیات گذشته و چالش‌های کنونی، بر اهمیت تاب‌آوری، ارتباطات و همبستگی اجتماعی تأکید کرد.

خانیکی جنگ کنونی را «غافلگیرکننده و فراگیر» توصیف کرد که عمدتاً بر پایه فناوری استوار بود. به اعتقاد او اولین ضرورت پیش روی ما، مسئله ارتباطات و زیرساخت‌های ارتباطی است که به‌ویژه برای کارهای نوآورانه اهمیت دارد. کسب‌وکارهایی که برای حیات خود وابسته به اینترنت هستند و از طرف دیگر مردم به اینترنت نیاز دارند تا از وضعیت خود آگاه شوند و بدانند چه سرنوشتی در انتظارشان است.

خانیکی به بلوغ اجتماعی مشاهده‌شده در میان مردم ایران اشاره کرد که در سطوح نخبگان و شهروندان نمود یافت. او گفت: «شگفتی‌ای در جامعه ایران زنده شد که در سطوح نخبگی و شهروندی دیده شد. بلوغی در مردم مشاهده شد که توانستند میان نارضایتی‌ها و رنج‌های خود تمایز قائل شوند.» با وجود نارضایتی‌های گسترده از روش‌های حکمرانی، اقتصاد، سیاست یا سبک زندگی، او به یک «چرخش پارادایمی» در برابر تجاوز خارجی اشاره کرد که به شکل بازگشت به «هویت ایرانی» بروز یافت. او بیان کرد: «یک کلیت فرهنگی و تمدنی شکل گرفته که همان هویت ایرانی است که در برابر تهاجم مغولان یا اعراب خود را تعریف کرد. این هویت ایرانی با صبوری و مدارا، ویژگی‌هایی از ایران را نشان می‌دهد که زبانی متفاوت با پیش از جنگ دارد. با توجه به سن و تجربه‌ام و حضور در جاهای مختلف، هرگز مانند اکنون زبان مدارا و در عین حال نقد و انتظار برای بهبود زندگی را ندیده‌ام. انگار ایرانی تازه‌ای متولد شده که می‌توان آن را به ایران پیش از جنگ ۱۲ روزه و پس از آن تقسیم کرد.»

او در ادامه عنوان کرد: «اما اگر بخواهیم با تغییر موقعیت و پارادایم نگاه کنیم، با شکل‌گیری و بازپروری مفهومی به نام هویت ایرانی مواجه هستیم. این هویت ایرانی بر اساس علایق و گرایش‌های مذهبی، ملی، قومی یا تعلق جهانی تعریف می‌شود. شما که مخاطبتان نسل جدید است، نسلی که مسائل نو مطرح می‌کند، شاید بهتر بتوانید به این پرسش پاسخ دهید. تحولات فناوری و جهانی شدن پیش از این باعث شده بود که هویت جهانی شکل بگیرد، ایرانی‌ای که خود را شهروند جهانی می‌داند و برایش فرقی نمی‌کند کجا باشد، هر کجا که بتواند کار کند، آنجا وطنش باشد ولی این موضوع حالا فرق کرده و موضوع وطن مهم شده است.»

خانیکی به دیدگاه روان‌شناسان درباره تروما اشاره کرد: «روان‌پزشکان می‌گویند در تروما و فاجعه‌هایی مانند آنچه ما تجربه کردیم، سه اتفاق بزرگ رخ می‌دهد: نگرانی از آینده، اضطراب تنهایی فردی یا جمعی، و از دست دادن تسلط بر محیط.» او راهکارهایی پیشنهاد کرد: «برای نگرانی از آینده، باید روال عادی زندگی حفظ شود. برای احساس تنهایی، باید به تسلی اجتماعی روی آورد. این تسلی فقط برای گذر نیست، بلکه نیرویی بازسازی‌کننده است. باید به فکر دیگران باشیم. یک تماس ساده که حال کسی را بپرسد، می‌تواند حال او را بهبود بخشد. برای از دست دادن تسلط بر محیط، باید اقدامات را به کارهای کوچک‌تر تقسیم کرد. این اقدامات نه‌تنها از فروپاشی جلوگیری می‌کند، بلکه منابع جدیدی خلق می‌کند. در اسطوره‌ها، ققنوس از خاکستر برمی‌خیزد. نشانه‌های مقاومت ما، مانند سیمرغ، از کارهای کوچک شکل می‌گیرد که حال ما را بهتر می‌کند و نشان می‌دهد از شرایط بد می‌توان به شرایط خوب رسید.» خانیکی در پایان خطاب به مدیران حاضر در رویداد 100CEOs تأکید کرد: «شما که تجربه دارید و نوآورانه عمل می‌کنید، کنشگران اصلی این مسیر هستید.» در حاشیه این رویداد یک مصاحبه تکمیلی هم با این چهره علوم اجتماعی کشور انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

یکی از ایده‌های محوری شمار برای تاب‌آوری و عبور از بحران‌ها، ایده «پنجره شکسته» است. این ایده چه می‌گوید و کسب‌وکارها چگونه می‌توانند از آن برای کنشگری در شرایط دشوار استفاده کنند؟

ایده پنجره شکسته و دیگر نظریه‌های مشابه که عمدتاً از تجربه‌های عبور از شرایط دشوار و مواجهه با بحران‌ها سرچشمه می‌گیرند، بر این واقعیت استوارند که رفع کاستی‌ها، ناتوانی‌ها یا ناکارآمدی‌ها به‌صورت جهشی و ناگهانی ممکن نیست. در عوض، باید نشانه‌هایی از بهبود شناسایی شوند و بر اساس آن‌ها موقعیت‌های جدیدی خلق شود.

برای مثال وقتی پنجره‌ای در قطار راه‌آهن شکسته می‌شود و به‌موقع تعمیر نشود پنجره‌های بیشتری شکسته خواهد شد، زیرا این تصور ایجاد می‌شود که قطار از حرکت بازمانده و دیگر تحت نظارت نیست. اما اگر آن پنجره به‌موقع تعمیر شود، در واقع موقعیت جدیدی با بازیگران متفاوت ایجاد می‌شود که می‌تواند از تخریب بیشتر جلوگیری کند.

برای عبور از شرایط سخت نباید مسائل متعددی را انباشت کرد تا روزی به‌صورت یکجا به آن‌ها پرداخته شود. این رویکرد مانند تجربه‌ای است که همه ما داشته‌ایم؛ مثلاً وقتی تکالیف شب عید را جمع می‌کنیم و به شب آخر موکول می‌کنیم، نمی‌توانیم آن‌ها را انجام دهیم. اما اگر به‌تدریج و به‌صورت خردخرد به آن‌ها بپردازیم، می‌توانیم بار کار را کاهش دهیم و به‌مرور شاهد پیشرفت باشیم.

نقش این تغییر پارادایم در تحول کسب‌وکارها چیست و انسان در این فرایند چه جایگاهی دارد؟

فروبستگی‌هایی که امروز در برابر ما قرار دارند، نتیجه چارچوب‌های قدیمی در بینش، روش‌ها و حتی ساختارها هستند. در جهانی که با سرعت در حال تحول است، این روندها با ساختارهای پیشین سازگار نیستند. برای مثال، اگر به نظام آموزشی نگاه کنیم، مدرسه قدیم تک‌مرجعی بود؛ معلم یا مدرسه تنها مرجع دانش بودند و دیگران، از والدین گرفته تا دانش‌آموزان، صرفاً فرمانبردارانی بودند که باید نظر آن مرجع را اجرا می‌کردند. اما مدرسه امروزی چندمرجعی است. دانش‌آموز دیگر فقط از معلم نمی‌آموزد، بلکه از شبکه‌های اجتماعی، منابع دانش متنوع و ارتباطات مختلف، اطلاعات و مهارت کسب می‌کند. فناوری اطلاعات و ارتباطات زمین بازی را به‌کلی تغییر داده و بازیگران جدیدی را طلب می‌کند که ممکن است به ثروت یا قدرت پیشین وابسته نباشند. انسان به‌عنوان مخاطب اصلی در فرایند توسعه، موجودی تغییرپذیر بوده که همواره در پی کشف و شکوفایی است. حتی اگر این انسان یک بیمار یا فردی فرومانده باشد، به اعتبار کشف زوایای وجودی خود و تحولاتی که می‌تواند در درونش ایجاد کند، پا به میدان می‌گذارد. مفهوم تغییر پارادایم که از حوزه ارتباطات تا کسب‌وکار و حکمرانی مطرح می‌شود به این معناست که فروبستگی‌ها در چارچوب‌های قدیمی رخ می‌دهند، اما جامعه جهانی شرایط جدیدی را می‌طلبد که با ساختارهای کهنه همخوانی ندارد.

اکوسیستم نوآوری به معنای شکل‌گیری منظومه‌هایی است که پیش‌تر دیده نمی‌شدند. کارآفرینانی که شاید ده سال پیش از نظر اقتصادی ورشکسته بودند یا هیچ سازمان و تشکیلاتی نداشتند، از نقاط کوچکی شروع کردند که در گذشته مورد توجه قرار نمی‌گرفت. مثلاً برخی از آن‌ها کار خود را از صندوق عقب ماشین یا زیر پله‌ها آغاز کردند و با استفاده از شبکه‌ها و ارتباطات به موفقیت رسیدند.

نمونه فرهنگی این موضوع، فعالیت علی دهباشی با مجله بخارا است. دفتر بخارا شبکه‌هاست، کشف ضرورت‌هاست و اتصال افرادی است که در جزیره‌های پراکنده به سر می‌برند. این کار از بسیاری دستگاه‌های عریض و طویل دولتی مؤثرتر است. در گذشته، برای شروع یک کسب‌وکار، نیاز به سرمایه‌گذاری کلان برای اجاره دفتر بزرگ یا تشکیل سازمانی پیچیده بود، اما امروز این نیازها تغییر کرده است. اکوسیستم نوآوری، خیال‌پردازی یا آرزواندیشی نیست، بلکه واقعیتی است که از تشخیص روندهای فرساینده و استفاده از عوامل پارادایمی جدید شکل می‌گیرد.

اکوسیستم نوآوری چگونه می‌تواند به تاب‌آوری کسب‌وکارها کمک کند؟

این اکوسیستم از تشخیص به‌موقع روندهای فرساینده و پرهیز از جبری کردن آن‌ها شکل می‌گیرد. این کار با ایجاد شبکه‌های جدید و تفکر شبکه‌ای ممکن می‌شود. باید به حوزه‌ها یا بخش‌هایی توجه کرد که پیش‌تر نادیده گرفته می‌شدند، حتی اگر در کنار ما باشند. این روندها باید به‌صورت نهادی و ساختاری دربیایند نه اینکه صرفاً به ذوق و سلیقه فردی یا تحولات بزرگ بیرونی وابسته باشند. برای مثال، اگر در گذشته کسی می‌خواست کسب‌وکاری راه‌اندازی کند، باید سرمایه کلانی صرف اجاره دفتر یا ایجاد سازمانی بزرگ می‌کرد. اما امروز کارآفرینان می‌توانند از فضاهای غیرمتعارف مانند پارک‌های علم و فناوری یا حتی زیر پله‌ها استفاده کنند. این تغییرات نشان‌دهنده تحول در زمین بازی است که بازیگران جدیدی را می‌طلبد. این بازیگران به ثروت یا قدرت پیشین وابسته نیستند و با خلاقیت و استفاده از فرصت‌های کوچک به موفقیت برسند.

کسب‌وکارها چگونه می‌توانند در شرایط بحرانی تاب‌آوری خود را حفظ کنند؟

ایران در طول تاریخ معاصر، به‌ویژه در ۱۰۰ تا ۲۰۰ سال اخیر، بارها در معرض تهدیدها و تهاجم‌هایی قرار گرفته که می‌توانست نقطه پایان یک کشور، حکومت یا فعالیت‌های آن باشد اما چنین اتفاقی رخ نداده است. نمونه اخیر آن، جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی است که ناگهانی و غافلگیرکننده بود و ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را هدف قرار داد. تاب‌آوری از طریق فرو نپاشیدن انسان، جامعه، سازمان‌ها و نظام اجتماعی شکل می‌گیرد. بازگشت به محرک‌های درونی و سائق‌های فرهنگی، مانند زبان و اندیشه فردوسی، به تاب‌آوری کمک کرده است. فردوسی زبان تاب‌آوری و افق‌گشایی برای آینده است.

در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، زیرساخت‌های اقتصادی، نیروی انسانی، شهرها و حتی روستاها آسیب دیدند اما نوعی پایداری و تاب‌آوری شکل گرفت. در همه‌گیری کرونا ناگهان همه‌چیز تعطیل شد؛ مدارس، کسب‌وکارها، حمل‌ونقل و دانشگاه‌ها. برای جامعه‌ای که تجربه زیستن در چنین شرایطی را نداشت این یک غافلگیری بزرگ بود. اما دیدیم که خانه‌ها به محل آموزش و کسب‌وکار تبدیل شدند.

در جنگ جهانی اول، ایران با هجوم نظامی، قحطی و وبا مواجه شد اما نظام تعلیم و تربیت در همان زمان شکل گرفت. این‌ها نشان‌دهنده تئوری بقاست که عناصر آن لزوماً از جنس گذشته نیستند. انگیزه زندگی و عادی بودن، خود هسته‌ای برای مقاومت است، زیرا هدف هجوم، متلاشی کردن زندگی است. الگو داشتن هم وجه مثبت دارد و هم منفی. وجه مثبت آن، هدایت ذهن به سوی واقعیت‌هاست اما وجه منفی آن، خطر مشابه‌سازی و همزادپنداری با شرایط دیگر است. با این حال تاریخ ایران نشان می‌دهد که در مقاطع بحرانی جامعه با تکیه بر محرک‌های درونی و فرهنگی توانسته مقاومت کند.

ارتباطات انسانی در شرایط بحرانی چگونه و چقدر باید موردتوجه جامعه و کسب‌وکارها باشد؟

جامعه‌ای که در معرض فاجعه قرار می‌گیرد با بازگشت به خویشتن و تعریف خود در افق‌های بلندتر مقاومت می‌کند. این افق‌ها می‌توانند باور به خداوند، استخراج عناصر فرهنگی یا ایجاد حس همدلی و همبستگی مدنی باشند. در جنگ اخیر افرادی که سال‌ها با یکدیگر ارتباط نداشتند به خانه‌های یکدیگر دعوت شدند یا داروهای کمیاب را با دیگران به اشتراک گذاشتند. این همدلی به همبستگی مدنی منجر می‌شود که در کسب‌وکارها و زندگی اقتصادی نیز اثرگذار است.

ارتباطات انسانی مهم‌ترین عنصر مقاومت در جامعه ترومایی است. این ارتباطات، حس تنهایی را کاهش می‌دهند و افراد را به هم متصل می‌کنند. همبستگی مدنی حتی در حوزه اقتصادی نیز خود را نشان می‌دهد و به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا در شرایط بحرانی دوام بیاورند.

همیشه مسئله حق شهروندی برای دسترسی به اینترنت و نیاز کسب‌وکارها به زیرساخت‌های اینترنتی در شرایط بحرانی به راحتی نادیده گرفته می‌شود چطور باید ضرورت و اهمیت حیاتی این موضوع را تبیین کرد؟

همه این مسائل ذیل فهم مشترک باید قرار بگیرند. برای مثال، اینترنت در شرایط جنگی ممکن است از منظر امنیتی خطر تلقی شود و این دیدگاه شاید کاملاً هم نادرست نباشد. اما امنیت پایدار به زیرساخت‌های ارتباطی وابسته است. این زیرساخت‌ها بخشی از لوازم زندگی و امنیت هستند. به اشتراک گذاشتن فهم درست از مسائل، خطای تصمیم‌گیری را کاهش می‌دهد و کنش مشترک را تقویت می‌کند. وقتی از ساحت‌های مختلف به یک مسئله نگاه شود امکان خطا کمتر و اعتماد و همکاری بین بخش‌های مختلف تقویت می‌شود.

رویدادهایی مانند «رویداد ۱۰۰ مدیرعامل» چه تأثیری بر شبکه‌سازی و آموزش مدیران برای برداشتن قدم‌های کوچک در کسب‌وکارها دارد؟

این رویدادها به دلیل گفت‌وگومحور بودن، تجربه‌ها و امیدها را به اشتراک می‌گذارند. مدیران می‌توانند با برداشتن قدم‌های کوچک به اهداف بزرگ دست یابند. شعار ما این است: بزرگ فکر کنیم، اما از کارهای کوچک شروع کنیم. این‌گونه رویدادها فضایی برای تبادل تجربه‌ها و ایجاد انگیزه فراهم می‌کنند تا مدیران با اقدامات کوچک و تدریجی به نتایج بزرگ برسند.

نمایش لینک کوتاه
کپی لینک کوتاه: https://karangweekly.ir/bu75 کپی شد

مطلب قبلی

مطلب بعدی

مطالب پیشنهادی

ارسال یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شماره جدید هفته‌نامه کارنگ​

پربازدید‌ترین