کارنگ، رسانه اقتصاد نوآوری ایران
رسانه اقتصاد نوآوری ایران

اتحادیه کارکرد سابق خود را از دست داده است

رضا زرنوخی معتقد است اینکه منافع اتحادیه پشت کسب‌وکارهاست، زیر علامت سؤال است؛به این دلیل که منشأ شکل‌گیری اتحادیه الگوبرداری از اتاق اصناف بوده است و اتاق اصناف کسب‌وکارهای خردی هستند که سازمانی پشتشان نیست که تیم حقوقی و روابط‌عمومی داشته باشد که چالش‌هایشان را حل کند. این شرکت‌هایی که بزرگ شده‌اند و هویت دارند دیگر نیازی به اتحادیه ندارند، می‌دانند که باید با کجا صحبت کنند و مسائل خود را چگونه حل کنند

انتخابات اتحادیه کسب‌وکارهای مجازی هفته گذشته با حضور حداقلی اعضای این اتحادیه پس از حدود ۳ سال وقفه برگزار شد. انتخاباتی که فارغ از نتیجه آن نشان داد که دیگر اتحادیه کسب‌وکارهای مجازی از اهمیت گذشته برای کسب‌وکارهای این حوزه برخوردار نیست. به گفته بسیاری که در این عرصه حضور دارند زمانی که اتحادیه شکل گرفت، شاید نهادی نبود که بتواند نمایندگی این حوزه را برعهده داشته باشد اما امروز عملاً کسب‌وکارهای اقتصاد دیجیتال کشور بدون نیاز به اتحادیه در طول چندسال گذشته با تمام سختی‌ها به فعالیت خود ادامه دادند. حالا پس از برگزاری انتخابات با حداقل حضور اعضای اتحادیه این سؤال مطرح می‌شود که آیا اتحادیه کارکرد خود را از دست داده است؟ میثم سلیمانی مدیر محتوای راه‌کار در گفت‌وگو با رضا زرنوخی، رئیس صندوق توسعه تکنولوژی ایران به موضوع انتخابات اتحادیه کسب‌وکارهای مجازی پرداخته که در ادامه می‌خوانید.

باتوجه‌به انتخابات اخیر و میزان مشارکتی که اعضای آن در رأی‌گیری داشتند، جایگاه اتحادیه در سه سال اخیر کجاست و آیا بودونبود آن برای اکوسیستم تفاوتی ایجاد می‌کند؟

در چند سال اخیر دولت در حاکمیت اتحادیه دخالت کرد و ما حتی در حضور نماینده دولت هم فعالیت و دستاورد جدی از این اتحادیه ندیدیم. نه فعالیت رسانه‌ای به این شکل که در جایی رویداد برگزار کنند داشتند نه مقررات جدیدی گذاشتند؛ بیشتر با سازمان‌های دولتی و رگولاتور هماهنگ بودند. اتفاق دیگر اکوسیستم این بود که انجمن صنفی‌ها و تشکیلات دیگری هم ایجاد شدند و اتحاد اولیه‌ای که لازم است تا بازیگران پشت یک صنف قرار بگیرند شکسته شد. انجمن کسب‌وکارهای اینترنتی اتاق بازرگانی، انجمن تجارت الکترونیک، نظام صنفی و بقیه انجمن‌های مشابه از بین هفت هزار عضوی که در نهایت باید دور هم جمع می‌شدند، یارگیری کردند و این موضوع باعث شد اهمیت اتحادیه خیلی کم شود و اعضا جدی‌اش نگیرند. علاوه بر این ما در این چند سال خروجی ملموسی از اتحادیه نداشتیم یا مثلاً جایی موضع‌گیری مثبت یا منفی دررابطه‌با چالش‌های  اکوسیستم نداشته است. به نظر من هویت این اتحادیه قبل از انتخابات ضعیف شده بود و وقتی به انتخابات نزدیک شدیم، طی چند روز تعداد معدودی از فعالان اکوسیستم دور هم جمع شدند و لیست‌هایی را برای انتخابات منتشر کردند. با مرور روند تبلیغات متوجه شدم که هیچ شبکه‌ای از فعالان اکوسیستم پشت هیچ گروهی نبود. صرفاً گفته بودند بیایید این انتخابات را برگزار کنیم و کسی جدی نگرفته بود.

در کل از نظر من هویت اتحادیه زیر سؤال رفته است و مهم‌ترین بخش این قضیه این بود که دولت در شکستن اقتدار یک اتحادیه و چند شاخه شدن صنف در اکوسیستم دامن زد.

الان اگر قانون اتحادیه صنوف قدرتمند باشد، این اتحادیه می‌تواند جایگاه خود را داشته باشد که قاعدتاً بخشی از اعضا را در قواره اتحادیه صنفی مثل کفاشان یا چیزهایی شبیه به این خواهد آورد. ساختار بالادست اتحادیه‌ها، سازمان محور نیستند و بیشتر کسب‌وکارهای کوچک و خرد هستند. به نظر من بخشی از کسب‌وکارهای خرد که در اینستاگرام یک پیج دارند و اعضای تیمشان دو نفر یا سه نفرند، ذیل این اتحادیه قرار می‌گیرند؛ ولی صنفی که بخواهد اعضایی داشته باشند که چند صد نفر پرسنل داشته باشند با قواره ایجاد این اتحادیه همخوانی ندارد و ماهیتاً به هم نمی‌خورند. اعضایی که سازمان‌های بزرگ و چالش‌های بزرگ دارند با یک سری کسب‌وکار که خرده‌فروش هستند چالش‌های متفاوتی دارند.

تعداد افرادی که در سراسر کشور در این انتخابات شرکت کردند کمتر از پانصد نفر است؛ این مشارکت چه پیامی برای ما دارد؟ آیا ممکن است منجر به انحلال اتحادیه شود؟

انحلال اتحادیه روال قانونی خاص خودش را دارد؛ اما اگر نتواند انسجام اتحادیه را حفظ کند قاعدتاً منحل می‌شود. نکته دیگری که وجود دارد، به دلیل مسائل سیاسی و اجتماعی کشور انجمن‌های صنفی و هر شیوه حضوری که مبتنی بر انتخابات بوده است در کشور ضعیف شده است و کسی اهمیت نمی‌دهد که ما اگر دور هم جمع شویم و به یک رأی واحد برسیم کار پیش می‌رود؛ زیرا یک تغییر یا یک دخالت دولتی تمام این تلاش‌ها را از بین می‌برد.  

نکته بعدی این است که وقتی اکوسیستم در رکود است، این امکان وجود دارد که از این هفت هزار نفر، برخی فعالیت واقعی در اقتصاد واقعی ندارند و وقتی کسی فعالیت ندارد دغدغه این را ندارد که از موجودیت خودش دفاع کند و منافع خود را حفظ کند. از نظر من تعداد هفت هزار عضو را باید زیر سؤال برد. آیا هفت هزار عضو فعال برای اینکه کسی سخنگوی آنها باشد وجود دارد؟ ممکن است که این تعداد کمتر از نصف شده باشد.

تورم اعضای اتحادیه یک پاشنه آشیل برای انتخابات است. این تورم چه ضربه‌ای به اتحادیه زد؟

در وهله اول کیفیت اعضایی که کسب‌وکارهای پایدار دارند و توازن تعریف ما از یک فعالیت مستمر اقتصادی را بر هم زده است. دوماً بازی حدنصاب را به هم زده است و اعضایی که هیجانی عضو شده‌اند عضو پایدار نیستند. وقتی عضوگیری کمَی انجام می‌شود، الزاماً اعضای پایداری نیستند و پیوسته فعالیت نمی‌کنند. از نظر من دسترسی به قسمتی از این هفت هزار نفر دیگر وجود ندارد و بسیاری از این اعضا به‌وسیله ارتباطات و دیگر جوانب عضو شده‌اند. این پراکندگی نشان می‌دهد اتحادیه به آن قدرتمندی‌ای که ما فکر می‌کنیم وجود نداشته است.

به نظر من ائتلاف‌ها با بستر ذهنی دوران استارتاپی شکل گرفتند و افرادی که فکر می‌کردند شناخته شده‌اند و موج حمایت ایجاد می‌کنند، تلاش کردند توجهات را به این انتخابات جلب کنند؛ اما به نظر می‌رسد خیلی از افراد دیگر، شناختی ندارند. نظر شما در این مورد چیست؟

در دوره‌های ابتدایی اکوسیستم هیجانی وجود داشت که دیگر وجود ندارد. بخشی از اعضای اولیه اکوسیستم در این دوره درگیر روابط پیچیده اکوسیستم نبودند و درک نکردند که دیگر آن فضا فروکش کرده است.

قبلاً جوامعی داشتیم که اعضا را خارج از اتحادیه‌های رسمی دور هم جمع می‌کرد؛ ولی حالا وقتی اتحادیه نمی‌تواند فراخوانی بدهد که مثلاً دو هزار نفر از اعضای مارکت پلیس برای دفاع از منافع خود دور هم جمع شوند به این معناست که دیگر ارتباط قبلی وجود ندارد.

افرادی هم که با هم ائتلاف تشکیل دادند این واقعیت را درک نکردند؛ زیرا حس می‌کردند که ارتباطات نتورک و شبکه اجتماعی شخصی‌شان می‌تواند افراد را دور هم جمع کند. حتی من در زیر صنف‌ها هم ندیدم کسی به‌طورجدی این کار را بکند؛ مثلاً انجمن شتاب‌دهنده‌ها و فضای کار اشتراکی ایران رابطه‌ای با افراد داشتند اما نگفتند که این تیم خروجی من بوده است و حمایت کنند.

حتی من در بیانیه‌های یکی از ائتلاف‌ها دیدم که صحبت از ۴ درصد بود. اگر این عدد درست باشد؛ یعنی در کل ۲۸۰ نفر ۳۰۰ نفر شرکت کرده‌اند. حتی اگر درصدی از میزان رأی‌ها به ائتلاف‌ها هم داشتیم می‌تواند در تحلیل به ما کمک کند که حتی اگر به حدنصاب می‌رسید شاید افراد ناشناخته‌ای برگزیده می‌شدند که اعضای باسابقه‌تر به این اتفاق اعتراض می‌کردند و بعدازاین انتخابات کلاً این اتحادیه را رها می‌کردند. این اتفاقات در اتحادیه‌های دیگر مثل اتاق بازرگانی افتاده است که بعد از انتخابات ریزش جدی در فعالان دغدغه‌مند داشته‌ایم که رفته‌اند دنبال راه‌حل و اتحادیه‌های جدید.

به نظر شما اتحادیه دقیقاً دغدغه چه کسانی است؟ در دوره‌ای که اتهام به اتحادیه وارد شده بود که این اتحادیه دغدغه‌های شخصی یک سری افراد را دنبال می‌کند، الان هم انگار ادامه دادن این اتحادیه صرفاً دغدغه شخصی یک سری افراد است، نظر شما در این باره چیست؟

به‌طورکلی انجمن‌های صنفی به شکل سنتی در تمام دنیا در حال ضعیف‌شدن‌اند. در ایران هم همین اتفاق می‌افتد؛ ولی افرادی هستند که به دنبال پوزیشن سخنگو در اکوسیستم هستند که الزاماً ربطی به کسب‌وکاری که پشت آنهاست ندارد. مثل مجلس که نماینده‌ای پزشک بوده و برای گسترش سرمایه اجتماعی یا سلف برندینگ به مجلس آمده، حرفه اصلی او قربانی این اتفاق شده و حالا در سطح ملی هم اتفاقی را رقم نمی‌زند و بعد از چهار سال برند منفی هم پیدا می‌کند؛ بنابراین این پوزیشن‌ها برای افرادی هویت شخصی ایجاد می‌کند نه هویت صنفی.

از نظر من اینکه منافع اتحادیه پشت کسب‌وکارهاست، زیر علامت سؤال است. به این دلیل که منشأ شکل‌گیری اتحادیه الگوبرداری از اتاق اصناف بوده است و اتاق اصناف کسب‌وکارهای خردی هستند که سازمانی پشتشان نیست که تیم حقوقی و روابط‌عمومی داشته باشد که چالش‌هایشان را حل کند. این شرکت‌هایی که بزرگ شده‌اند و هویت دارند دیگر نیازی به اتحادیه ندارند، می‌دانند که باید با کجا صحبت کنند و مسائل خود را چگونه حل کنند. اتحادیه می‌تواند در حد توییت حمایت کند؛ ولی در سطح رگولاتوری، وقتی می‌خواهد درگاه پرداخت بگیرد، می‌خواهد مجوز واردات بگیرد یا وارد بورس شود اتحادیه هیچ نقشی نمی‌تواند ایفا کند. پس وقتی سطح فعالیت اقتصادی بالاتر می‌رود، کسب‌وکارها مسیر خود را پیدا می‌کنند و مسائل خود را توسط دپارتمان‌های خودشان حل می‌کنند. حالا این وسط یک عده در این سطح نیستند و می‌خواهند از اسم این اتحادیه استفاده کنند.

وقتی حضور در این اتحادیه تبدیل به شغل این افراد شود، خطرناک نیست؟

صددرصد؛ وقتی اعضا دغدغه‌ای برای عوض کردن اعضای هیئت‌مدیره نداشته باشند. اگر بخواهید برای فعالیت‌های صنفی وقت بگذارید باید یا کسب‌وکار خود را واگذار کنید یا رها کنید. وقتی اعضای هیئت‌مدیره‌ای باشد که کسب‌وکار مشخصی نداشته باشد اعضا تمایلی به تغییر او ندارند. به این دلیل شغل می‌شود که ماهیت اصلی مدیریت دارایی یا شرکت وجود ندارد، بیشتر هویت فردی است. پس اینکه تبدیل به شغل می‌شود مربوط به نقشش در اتحادیه نیست، مسئله این است این فرد دغدغه‌ای خارج از دغدغه اتحادیه ندارد و این کار برایش تبدیل می‌شود به یک دغدغه فردی و ارتباطی.

خطر این کار در اینجاست که بازیگران واقعی این اتحادیه از این اتحادیه کنار می‌کشند و کسانی می‌مانند که می‌خواهند دوره‌ای نقشی بگیرند. این مسئله وقتی تبدیل به یک دغدغه صنفی تبدیل می‌شود که چالش‌های واقعی کسب‌وکارهای دیجیتال مطرح شوند و اتحادیه از آنها دفاع کند و بتواند جلو بستن درگاه پرداختشان را بگیرد یا به پروسه طولانی شدن پذیرش بورس یک شرکت وارد شود. وقتی این اتفاق نمی‌افتد با اینکه اتحادیه ضعیف شده است، افراد می‌گویند خب ضعیف باشد؛ چون من مسائلم را خودم حل می‌کنم.

آیا می‌توان گفت نبود اتحادیه تفاوتی در وضعیت کسب‌وکارها ایجاد نمی‌کند؟

آیا اگر اتحادیه نباشد کسب‌وکارها نمی‌توانند فعالیت خود را ادامه دهند؟ کسب‌وکارهای جدید نمی‌توانند تشکیل شوند؟ پس وقتی فعالیت کسب‌وکارها منوط بر این نیست که از تجربه یا پشتیبانی جایی استفاده کنند، انتخابات و دغدغه‌های آنجا برای کسب‌وکارها مهم نیست.

از دید من، اگر بخواهم کسب‌وکار آنلاین راه بیندازم و بخواهم از یک مسیر مشخص پیش بروم؛ وقتی اتحادیه وقتی نقش پشتیبان ایفا نمی‌کند برای من عملاً وجود ندارد حتی با اینکه اسمش موجود است. این اتحادیه هم مثل بسیاری از سندیکاهای اتاق‌های مختلف می‌شود که هر روز هم تعدادشان زیاد می‌شود. اما وقتی تشکیلاتی وجود ندارد، هیچ بافت به‌هم‌پیوسته‌ای تشکیل نمی‌شود.

پس کارکردی که اتحادیه هشت سال پیش برای خودش در نظر گرفته بود، به پایان رسیده است؟

از دید من این کارکرد به پایان رسیده است و اگر اتحادیه واقعی بخواهد شکل بگیرد باید مجموعه‌ای از اصناف کوچک‌تری باشد که روابط روزمره بیشتری با هم دارند و دغدغه‌های مشترک بیشتری دارند. اگر این صنوف کوچک‌تر در تجارت الکترونیکی بپذیرند که تحت اتحادیه قرار بگیرند، این اتحادیه هویت پیدا می‌کند. ولی اگر کسب‌وکارها ببینند که اتحادیه به آنها کمک نمی‌کند وارد لایه‌های بالادستی نمی‌شوند و چالش اصلی اتحادیه درگیری با تعداد خردی از اعضا می‌شود که در نهایت باعث می‌شود کارایی خود را از دست بدهد. وقتی ما می‌خواهیم کار صنفی بکنیم به این معناست که پشت آن فعالیت اقتصادی پایداری وجود دارد که دغدغه ایجاد می‌کند و باعث می‌شود هر دوره رأی بدهیم.

از نظر من مدل عملیاتی اتحادیه باید بازنگری شود و بیشتر از اینکه اتحادیه‌ای از اعضا باشد تجمعی از کلونی‌ها باشد که در نهایت ۲۰ عدد است. این کلونی‌ها می‌شوند فین‌تک‌ها، لجستیک‌ها، درگاه پرداختی‌ها، واردکنندگان، مونتاژکنندگان و… . به این شکل ظرفیت‌های اتحادیه به کمک این اعضا می‌آید و هر کلونی می‌گوید من ۲۰۰ عضو می‌آورم و در انتخابات مشارکت بالا می‌رود.

اما به نظر می‌رسد که این اتفاق نمی‌افتد و ماهیت اتحادیه تغییر کرده است؛ زیرا دوره رشد اکوسیستم و فضای اقتصاد دیجیتال به شکلی است که کسب‌وکارهایی که بیشتر از ۵ سال دوام آورده‌اند مسیر خود را باز کرده‌اند و می‌توانند به مسیرهای کلاسیک کشور وصل شوند. شاید هم در ابتدای تشکیل این اتحادیه هیجان به شکلی بوده است که هویت اکوسیستم و شعار اثر اقتصاد دیجیتال در اقتصاد کشور را پررنگ کنند. اما اثری که اسنپ روی مشتری گذاشته به این معنی که اقتصاد دیجیتال یعنی تو راحت‌تر تاکسی می‌گیری از عملکرد این اتحادیه قوی‌تر بوده است.

اشاره کردید که نهادهای موازی زیادی مثل نظام صنفی رایانه‌ای، انجمن تجارت الکترونیک تشکیل شده‌اند. آیا این نهادها که گویا قدرت بیشتری هم دارند می‌توانند جایگزین این اتحادیه شوند؟

این صنف‌های موازی هم ممکن است با طی‌کردن دوره بهره‌وری خودشان وارد دوره نزول شوند. به نظر من همین ‌الان هم جایگزین اتحادیه شده‌اند. به دلیل اینکه اعضایی که در هیئت‌رئیسه این مراکز قرار می‌گیرند بالقوه همان‌هایی هستند که می‌توانستند اتحادیه را در دست بگیرند. ولی الان دارند با بدنه قوی‌تری سازمان خود را پیش می‌برند و کسانی که عضو این انجمن‌ها هستند، حاضرند برای گسترش آن هزینه کنند؛ زیرا می‌دانند اگر به یک چالش خیلی کلیدی برخورد کنند، تیمی که انتخاب کردند مشکلشان را حل می‌کند و حتی می‌دانند اگر در لایه‌های نظارتی مشکلی پیش بیاید می‌روند و حتی قانونی را تغییر می‌دهند. ولی می‌توان اتحادیه را ریبرند کرد. اتحادیه اگر بگوید راهبرد استراتژیک‌تر و بلندمدت‌تری دارد، می‌تواند بخشی از مأموریت‌هایی را که صنف یا انجمن دیگر نمی‌تواند انجام بدهد، به‌عهده بگیرد؛ چون به مطالعه یا لابی عمیق‌تری نیاز دارد و اتحادیه می‌تواند همکار استراتژیک انجمن‌های دیگر شود. ولی الان از نظر من اتحادیه مزیت راهبردی ندارد.

به نظر شما نتیجه انتخابات در نهایت چه می‌شود؟

اگر باعجله و رویکرد دفعه قبل که صرفاً می‌خواستند انتخابات برگزار شود، دوره‌های بعد شکل بگیرد به نظر من کماکان به حدنصاب نخواهد رسید. ضمن اینکه شیوه رأی‌گیری حضوری چالش‌برانگیز است؛ زیرا در شرایط فعلی و دغدغه‌های روزمره فعلی حضور پیدا کردن سخت خواهد بود. مگر اینکه رگولاتور انعطاف نشان دهد و مدل رأی‌گیری آنلاین را جایگزین کند؛ اما این هم از نظر من مشکل ریشه‌ای را حل نخواهد کرد.

لینک کوتاه: https://karangweekly.ir/v6n6
نظر شما درباره موضوع

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.