کارنگ، رسانه اقتصاد نوآوری ایران
رسانه اقتصاد نوآوری ایران

اگر این اکوسیستم خراب شود / گفت‌و‌گو با امیرمسعود اسکویی‌لر، مدیرعامل ایران‌رایانه

امیرمسعود اسکویی‌لر اعتقاد دارد با روند فعلی، بازار نرم‌افزار کوچک شده و در نهایت از دست خواهد رفت

تولید نرم‌افزار در دنیا سال‌هاست روندی روبه‌رشد داشته و شرکت‌های کوچک و بزرگ بسیاری روی این بازار در حال گسترش سرمایه‌گذاری و فعالیت کرده‌اند. در واقع می‌توان گفت هر صنعتی فارغ از پیشرو یا سنتی بودن آن به صنعت نرم‌افزار وابسته است.

ایران‌رایانه یکی از قدیمی‌ترین شرکت‌های تولیدکننده نرم‌افزار در ایران است که با وجود مشکلات ریز و درشتی که بر سر راه صادرات نرم‌افزار وجود دارد، توانسته پروژه‌هایی را در کشورهای مختلف دنیا اجرا کند و در عمان پایگاهی قوی برای خود بسازد.

امیرمسعود اسکویی‌لر، مدیرعامل ایران‌رایانه در گفت‌و‌گوی پیش رو از مسیری که این شرکت برای صادرات طی کرده، سخن می‌گوید. او که معتقد است پیشرفت اقتصاد دیجیتال و به تبع آن صنعت تولید نرم‌افزار در گرو اینترنت آزاد و ارتباط مداوم با سراسر جهان است، می‌گوید چنانچه فرصت انقلاب صنعتی چهارم را از دست بدهیم، فاصله‌مان با دنیا روبه‌روز بیشتر می‌شود.

ایران‌رایانه از چه سالی کار خود را آغاز کرده و چه مسیری را تا به امروز طی کرده است؟

این شرکت در سال 1364 تأسیس شد. ما پنج نفر فارغ‌التحصیل دانشگاه شریف بودیم که دل‌مان می‌خواست برای خودمان کار کنیم. آن زمان به اندازه امروز شرکت کامپیوتری وجود نداشت که بخواهد کار نرم‌افزاری انجام دهد. از همان ابتدا نیز به دلیل چیزی که یاد گرفته بودیم، اعتقاد داشتیم نرم‌افزار حوزه بسیار مهمی است که پیشرفت می‌کند.

این شرکت نرم‌افزاری در حالی ایجاد شد که بعضی‌ها درس‌مان تمام نشده بود یا حتی سربازی نرفته بودیم. حدود سال 1370 کاملاً نرم‌افزاری شده بودیم و روی سیستم‌های MIS آن زمان و اتوماسیون اداری متمرکز بودیم و در کنار آن کار صادرات نرم‌افزاری نیز انجام می‌دادیم، چون علاقه‌مند بودیم که از همان زمان کار صادراتی را نیز کنار کارهای داخلی‌مان داشته باشیم.

در حال حاضر تمرکز ما روی اتوماسیون اداری است. در واقع آرشیو و مدیریت مستندات و دبیرخانه و چیزهایی از این دست که به اتوماسیون اداری مربوط می‌شود. در کنار این، پروژه‌هایی را هم که بتوانیم از خارج از کشور بگیریم، انجام می‌دهیم. مثلاً در نروژ دوستانی داشتیم که پروژه‌هایی داشتند و از ما خواستند برایشان انجام دهیم.

همچنین در استرالیا و کانادا نیز پروژه‌هایی را انجام داده‌ایم. پروژه‌های فرامرزی‌مان پراکنده بود. مثلاً این‌طور نبود که 10 پروژه در نروژ انجام دهیم و به اعتبار همان پروژه‌های جدید بگیریم. در نتیجه نمی‌توانستیم یک برند معتبر در این کشورها برای خود بسازیم. فقط از هرکدام تجربه‌ای کسب می‌کردیم.

مسیر صادرات نرم‌افزار شرکت شما چگونه طی شد؟ گویا در عمان فعالیت‌های بیشتری دارید؛ چطور توانستید وارد بازار این کشور شوید؟

ما در سال 1998 به دوبی رفتیم تا در آنجا کار کنیم، اما شرایط این کشور بیشتر برای فعالیت‌های بازرگانی مهیا بود تا تولید نرم‌افزار. آنها علاقه‌مند بودند که از کشورهایی مانند آمریکا و انگلیس نرم‌افزار بخرند، زیرا ما هیچ برند نرم‌افزاری در ایران نداشتیم که بخواهیم اعتماد مشتری را جلب کنیم. در بازار رقابت نرم‌افزار هم هندی‌ها از ایرانی‌ها وضعیت بهتری داشتند.

به همین دلیل شرکتی که در دوبی ایجاد کرده بودیم، به سمت خدمات تجارت رفت و عملاً نتوانستیم پروژه‌های نرم‌افزاری اجرایی کنیم. در سال 1393 به عمان رفتیم، زیرا کانالی پیدا کرده بودیم که می‌گفت اینجا به تولیدات نرم‌افزاری نیاز دارند و بازار بسیار خوبی هم دارد. بعد از بررسی‌های اولیه شرکتی تأسیس کردیم و کارمان آغاز شد.

بازار عمان برای ما بسیار خوب بود، زیرا فضایی قابل رقابت وجود داشت. به‌طوری که برای گرفتن یک پروژه IBM هم سر همان میز نشسته بود و با ما رقابت می‌کرد. بسیاری از امور اجرایی را خود عمانی‌ها انجام می‌دهند و مثل دوبی نیست که خارجی‌ها اداره‌اش کنند.

در نتیجه وقتی می‌خواهید پروژه‌ای انجام دهید، شما با عمانی‌ها طرف هستید و سر یک میز می‌نشینید و مذاکره می‌کنید. به‌علاوه اینکه عمانی‌ها به ایرانی‌ها علاقه‌ای تاریخی دارند. حتی به چند مورد برخورد کردم که با ایرانی‌ها خوب هستند ولی با هندی‌ها کمتر. در حالی که هندی‌ها بومی‌های قدیمی هستند و همسایه محسوب می‌شوند و یک اقیانوس هند بین‌شان فاصله انداخته است.

به هر جهت به نظر می‌رسید که فضا برای همکاری با عمانی‌ها آماده است.

به خاطر دارم که یک بار به دیوان یا همان وزارت دربار رفتیم. آن زمان سلطان قابوس هنوز در قید حیات بود. مدیر آی‌تی دیوان در جلسه حاضر شد و گفت ما دو قسمت هستیم که می‌خواهیم ادغام شویم. یکی از قسمت‌ها از فایل‌نت IBM استفاده می‌کند. فایل‌نت سیستم بسیار بزرگ و کاملی است.

همان کاری را که ما انجام می‌دهیم، به شکلی مفصل‌تر و کامل‌تر انجام می‌دهد. این شخص گفت ما توقع داریم شما همان قابلیت‌ها و ویژگی‌ها را داشته باشید و حالا به ما بگویید که چه چیزهای بیشتری می‌توانید ارائه دهید؟ ما ویژگی‌های فایل‌نت را نداشتیم.

به او جواب دادم که فایل‌نت بسیار انتخاب خوب و کاملی است و در دنیا رتبه یک را دارد، اما به درد شما نمی‌خورد؛ زیرا بسیاری از قابلیت‌ها را استفاده نمی‌کنید و نیازی به آنها ندارید. مضاف بر اینها، اگر بخواهید کسی از سمت فایل‌نت به عمان بیاید، مکاتبات فراوان می‌خواهد و در زمان خاصی به اینجا می‌آید.

هزینه‌ای که به شما تحمیل می‌شود نیز زیاد است. آنها لایسنس را سالانه تمدید می‌کنند، اما قراردادی که ما با شما می‌بندیم و لایسنسی که ارائه می‌دهیم، مادام‌العمر است. ما فقط با شما قرارداد پشتیبانی و نگهداری می‌بندیم. آنها نرم‌افزار خود را بر مبنای نیاز شما تغییر نمی‌دهند و می‌گویند ما Best Practice دنیا هستیم و شما خودتان را با ما تغییر دهید، در حالی که ما محدودیتی نداریم و هر تغییری که شما بخواهید، بر مبنای نیازها و خواسته‌هایتان انجام می‌دهیم. خیلی از این مسئله خوشش آمده بود، چون می‌دانستم مشکل آنها چیست. منظورم از این خاطره این بود که با وجود اینکه خارجی بودیم و رقیبی چون IBM داشتیم، توانستیم چنین قراری بگذاریم.

اگر بازار نابود شود، جایگزین کردن آن به این سادگی‌ها نیست، زیرا فقط مسئله آدم‌ها نیستند، بلکه شبکه‌ای است که ظرف این سال‌ها به وجود آمده

نکته‌ای در مورد عمانی‌ها وجود دارد که نمی‌توانم بگویم خوب است یا بد؛ کسانی که در عمان مسئولیتی دارند، لزوماً دانش و آگاهی کاملی در آن حوزه ندارند، اما اگر بتوانید با آنها دوست شوید، به شما اعتماد می‌کنند و از شما خرید می‌کنند. در صورتی که کارتان را به‌درستی انجام دهید و اعتمادشان را خراب نکنید، این رابطه ادامه پیدا می‌کند و از شما خدمات بیشتری می‌گیرند.

در حالی که در نروژ کسی که سر جلسه حاضر می‌شود، کاملاً سر وقت می‌آید و همین را از شما هم انتظار دارد. او قیمت بازار و سابقه کار شما را می‌داند و اطلاعاتی را که ارائه داده‌اید، به‌دقت مطالعه کرده است. می‌داند می‌خواهد با شما قرارداد ببندد یا نه. جلسه درباره شرایط قرارداد است و سر موقع هم جلسه تمام می‌شود و در همان بازه زمانی قرارداد می‌بندید یا نمی‌بندید. آنها کاملاً به کاری که انجام می‌دهند و بازارشان مسلط هستند، ولی در عمان و سایر کشورهای عربی این‌طور نیست. همین برای ما فرصتی ایجاد می‌کند تا بتوانیم ارتباط برقرار کنیم.

اگر موضوع تا این حد قابل دسترس است، چرا سایر شرکت‌ها وارد بخش صادرات نرم‌افزار نمی‌شوند؟

مشکلی که شرکت‌ها دارند، مسئله هزینه‌هاست. ممکن است تا زمانی که وارد شوید، چند کار انجام بدهید و حتی در چند مورد سرتان کلاه برود و چند جا پول اضافه خرج کنید و به جایی برسید که درآمد داشته باشید، سرمایه‌تان تمام شود یا خسته شوید. بیشتر شرکت‌های نرم‌افزاری نیز کوچک هستند و آن توان مالی را ندارند.

راهکاری که به شرکت‌های کوچک پیشنهاد می‌کنم این است که گروهی عمل کنند و مثلاً 10، 20 شرکت در همکاری با هم به فضای صادراتی وارد شوند. در این صورت هزینه‌ها به یک‌دهم یا یک‌بیستم کاهش پیدا می‌کند و همه می‌توانند از شرکتی که در آنجا هست به‌عنوان هاب استفاده کنند.

آن شرکت هم شرکتی قدرتمند خواهد بود که همه این 10، 20 شرکت در آن شریک هستند و آن شرکت به جای یک محصول، 20 محصول دارد. هرکدام از این محصولات که به فروش برسد، شرکت سود می‌برد و به همه آن شرکا نیز سود می‌رساند. در نتیجه می‌توان از این طریق یک شرکت بزرگ ایجاد کرد و از سرمایه استفاده بهینه کرد و از یکدیگر برای بخش‌های مختلف کمک گرفت.

منتها این کار مستلزم فراغتی برای فکر کردن است. من همیشه می‌گویم که کارهای فوری کارهای مهم‌ را به تعویق می‌اندازند. شرکت‌های ما درگیر انجام کارهای فوری فراوانی هستند که نمی‌گذارد به امور مهم بپردازند و به این ترتیب از فناوری جا می‌مانیم.

این شرکت‌ها نمی‌توانند با قیمت پایین‌تر برای خود مزیت رقابتی ایجاد کنند؟

گفته می‌شود با توجه به تفاوت دستمزدی که وجود دارد و تورم، می‌توانیم با قیمت پایین‌تر کار صادرات را انجام دهیم، ولی این‌طور نیست. برای اینکه وقتی شرکتی می‌خواهد کار صادراتی انجام دهد، طبیعتاً هزینه‌هایش هم بالا می‌رود. ممکن است فکر کنید در کشور هزینه‌هایتان پایین است، پس در کشور نرم‌افزار را تولید کرده و بعد صادر می‌کنید؛ چنین چیزی ممکن نیست.

شما نمی‌توانید داخل کشور بنشینید و صادرات کنید. باید حتماً در کشور مقصد تشکیلاتی داشته باشید و گروهی به‌عنوان نماینده شرکت در آنجا مستقر باشند. علاوه بر اینکه این افراد در کشور مقصد کارهای بازاریابی و فروش را پیش می‌برند، امور پشتیبانی پس از فروش را نیز انجام می‌دهند.

زیرا وقتی می‌خواهید نرم‌افزاری را به شرکتی در خارج از کشور بفروشید، از شما می‌پرسند که این نرم‌افزار را در چه جاهایی نصب کرده‌اید و چه تعداد بوده و در نهایت هم چنانچه بخرند، چطور به آنها خدمات پشتیبانی می‌دهید؟ پشتیبانی شاید از اصل کار هم مهم‌تر باشد. در نتیجه وقتی می‌خواهید کار صادراتی انجام دهید، همین تأسیس دفتر و خدمات پشتیبانی در آن کشور خارجی، هزینه‌ها را افزایش می‌دهد. یعنی شما حتماً باید درآمد خارجی داشته باشید تا بتوانید آن هزینه‌ها را بپردازید.

در حال حاضر کدام مسائل که حل آنها از عهده شرکت‌ها خارج است، مانع صادرات گسترده نرم‌افزار می‌شود؟

معتقدم چنانچه ثبات وجود داشته باشد، چه در داخل و چه در خارج از کشور راحت‌تر می‌توان کار کرد. فرض کنید مناقصه‌ای در خارج از کشور شرکت کرده و در آن برنده شده‌اید. بعد از اینکه قرارداد بستید، باید نیروهایتان را تجهیز کرده و کار را آغاز کنید. اما در حال حاضر این ریسک وجود دارد که نیروی شما مهاجرت کند.

متخصصان دیگر هم می‌روند، اما مهندسان نرم‌افزار راحت‌تر به مهاجرت کاری اقدام می‌کنند، چون همان کاری را که اینجا پشت میزشان انجام می‌دهند، می‌توانند با فاصله چند هزار کیلومتری پشت میز دیگری بنشینند و همان کار را به همان زبان انجام دهند و نیازی نیست چیز جدیدی یاد بگیرند. متوسط درآمدشان هم بالاست. همین مورد جذابیت ایجاد می‌کند. از سویی دیگر برای شرکت‌های خارجی نیز جذاب است که از ایران یا کشورهای خارجی دیگر نیروی کار بگیرند، زیرا تعداد متخصصان و میزان تخصص آنها محدود است و انتظارات نیروهای مهاجر پایین‌تر است.

بگذریم؛ چنانچه قرارداد ببندیم و نیروهایمان فرار باشند، فایده‌ای ندارد، زیرا نمی‌توانیم پروژه را به پایان برسانیم. در نتیجه ترجیح می‌دهیم قرارداد نبندیم تا اینکه ببندیم و نیروی لازم برای انجامش را نداشته باشیم. به هر حال صادرات نرم‌افزار چند مزیت دارد، هرچند انجام کار در خارج از مرزها نسبت به داخل کشور سخت‌تر است.

اولاً جنبه آموزشی دارد و شما یاد می‌گیرید که چطور استانداردها را رعایت کنید و می‌بینید سایرین چطور در حال انجام کار هستند. ارتباط با سایر سیستم‌ها و سامانه‌ها را درک می‌کنید. وقتی ما در جزیره‌ای هستیم، خودمان درست می‌کنیم و خودمان هم استفاده می‌کنیم.

اما به ادغام سیستم‌ها و استفاده از سایر راه‌حل‌های آماده دسترسی نداریم و در نتیجه بلد نیستیم. آنجا شما را ملزم به این کار می‌کنند. مثلاً در عمان اگر بخواهید به سازمان‌های دولتی نرم‌افزاری را بفروشید، لیستی به شما می‌دهند و بایستی یکسری شرایط را داشته باشید و اگر نداشته باشید، اجازه این کار را ندارید. شرطی که ما معمولاً در آن ضعیف هستیم، ارتباط با سیستم‌های دیگر است.

در آنجا به جای اینکه هر بار همه‌چیز را از ابتدا بنویسند، یکسری از موارد پایه‌ای وجود دارد. شما یک سیستم دارید و من سیستمی دیگر، با هم چک می‌کنیم و دیتا ردوبدل می‌کنیم و شما از سیستم من استفاده می‌کنید و من از سیستم شما. در نتیجه شبکه‌ای از سیستم‌ها خیلی سریع به یکدیگر وصل می‌شوند و خیلی راحت با هم ارتباط برقرار می‌کنند و یک سیستم سازمانی خیلی بزرگ به وجود می‌آید. به این شکل هزینه‌ها کمتر می‌شود و سرعت بالاتر می‌رود. ما باید اینها را یاد بگیریم.

مشکلی که در مورد مهاجرت نیروهای متخصص گفتید، در حال حاضر گریبان‌گیر شرکت‌های بسیاری شده است که دلایل مختلفی نیز دارد. شما علت مهم این اتفاق را چه می‌دانید؟

ببینید، بزرگ‌ترین کارفرمای شرکت‌های نرم‌افزاری، سازمان‌های دولتی هستند. آنها پروژه تعریف می‌کنند و شرکت‌ها کار می‌کنند. قیمت‌ها بالا رفته ولی هنوز قیمت‌های جدید جا نیفتاده است. به‌عنوان مثال باید در نظر بگیریم که لازم است برای نیروی متخصص نرم‌افزاری هزار دلار حقوق پرداخت شود که با سربار حدود سه هزار دلار می‌شود.

شرکت این رقم را حساب می‌کند و بر مبنای آن کار می‌گیرد و انجام می‌دهد. در ایران و با رقم قراردادهای موجود نمی‌توان چنین حقوقی به نیروی متخصص پرداخت، در حالی که در کشورهای دیگر حقوق خیلی بیشتر از این حرف‌هاست. در صورت تعریف پروژه‌های جدید و افزایش رقم قراردادهاست که می‌توانید با درآمدی که کسب می‌کنید، نیروهایتان را نگه دارید و با اطلاعات و استانداردهایی که شناخته‌اید، در ایران همان فاکتورهای جهانی را پیاده‌سازی کنید.

ما همکاری داشتیم که می‌گفت 10 سال پیش که هنوز درسم تمام نشده بود و کارآموز بودم، معادل هزار دلار درآمد داشتم. هرچه گذشت و من تجربه‌ام بیشتر شد، کارهای بهتری گرفتم و تمام‌وقت مشغول به کار شدم، اما دیگر مجموع دریافتی‌ام دیگر به هزار دلار نرسید.

این فرد بسیار نیروی متخصص باارزشی بود، ولی از ایران رفت. برای اینکه می‌دید همه‌چیز برعکس اتفاق می‌افتد؛ سواد و تجربه‌اش زیاد می‌شود، ولی حقوقش به‌ظاهر اضافه شده اما ارزش آن کمتر شده است. این نشان می‌دهد که حقوق هنوز کم هستند، از این جهت قابلیت رقابت نداریم و بعضاً کار کردن و کار نکردن تفاوتی با یکدیگر ندارد. عده‌ای می‌گویند کار نکنم، به‌صرفه‌تر است.

باید بپذیریم که دستمزدها بالا برود، ولی از آن‌طرف هم پروژه گران‌تر درمی‌آید. اگر زودتر قیمت‌های جدید جا نیفتند، بازار نرم‌افزاری ایران کوچک و کوچک‌تر می‌شود. کمااینکه تا همین الان هم شده است. بازار که کوچک شود، نیروهای خوبی که در آن فعال هستند، خارج می‌شوند. در نتیجه کیفیت پایین می‌آید و کم‌کم این بازار از بین می‌رود.

اگر بازار نابود شود، جایگزین کردن آن به این سادگی‌ها نیست، زیرا فقط مسئله آدم‌ها نیستند، بلکه شبکه‌ای است که ظرف این سال‌ها به وجود آمده و زحمت بسیاری برای آن کشیده شده تا تبدیل به یک اکوسیستم شود. اگر این اکوسیستم خراب شود، چنانچه قرار باشد یک سازمان دولتی پروژه بزرگ ملی انجام دهد، کسی نیست. باید از خارج خریداری شود.

در حــال حاضر این ریسک وجود دارد که نیروی شما مهاجرت کند. متخصصان دیگر هم می‌روند، اما مهندســان نرم‌افزار راحت‌تر به مهاجرت کاری اقــدام می‌کنند

اگر این کار را بکنند، باید قیمت‌های خیلی بالاتر را بپردازند. زمانی که مجبور شدند نرم‌افزار مورد نیازشان را به قیمت روز بازار خریداری کنند، آن وقت تغییر قیمت جا می‌افتد و کم‌کم شرکت‌ها جان تازه می‌گیرند. اما این وسط یک دوره طلایی اقتصاد دیجیتال را از دست می‌دهیم؛ هر آنچه که در انقلاب صنعتی چهارم همه به دنبالش هستند. نیروهایمان را هم که به دیگران داده‌ایم و فاصله‌مان با کشورهای دیگر روز‌به‌روز بیشتر می‌شود.

با توجه به اینکه شما تجربه حضور در کشورهای دیگر را نیز دارید، آنها به چه شکلی از شرکت‌های نرم‌افزاری حمایت می‌کنند که اتفاقی که از آن صحبت می‌کنید، نیفتد؟

مثلاً وقتی در عمان شرکتی دارید و قرارداد می‌بندید، بانک 80 درصد مبلغ قراردادتان به شما وام می‌دهد. این تسهیلاتی است تا مشکلی از بابت تجهیزات، جذب نیرو یا گرفتن جا نداشته باشید. برای اینکه همه از هم مطمئن هستند و بانک می‌داند اگر این قرارداد با شما بسته شده، حتماً پول‌تان را به‌موقع می‌پردازند و پول بانک هم قطعاً برمی‌گردد.

بهره بانکی در آنجا قابل قیاس با ایران نیست و خیلی پایین‌تر است. ولی در ایران چطور است؟ می‌گردند شرکتی را پیدا کنند که آن‌قدر قوه و بنیه مالی داشته باشد که اگر نتوانستند سر وقت قسط قرارداد را بپردازند، پروژه نخوابد و پیمانکار از جیب خودش بتواند پول بگذارد و کار را پیش ببرد. البته احساس من این است که این مدل بیشتر برمی‌گردد به سابقه مقاطعه‌کاری‌های بزرگ.

در راه‌سازی و سدسازی هزینه‌ها بسیار فرق دارد و بالاتر است. در نتیجه کارفرما دوست دارد با پیمانکاری کار کند که بسیار قدرتمند و پولدار باشد. همان ایده در فضای نرم‌افزاری پیاده می‌شود که اکثراً شرکت‌های کوچکی هستند. دولت به دنبال این است که شرکت توانایی مالی خوبی داشته باشد و شرط می‌گذارند که شرکت رتبه یک داشته باشد و بزرگ باشد.

این نوعی تناقض است که باعث می‌شود شرکت‌های کوچک همواره کوچک بمانند. من همیشه به این موضوع اشاره می‌کنم که در ایران شرکت‌های بزرگ، بزرگ به وجود می‌آیند و شرکت‌های کوچک نیستند که متوسط و بعد بزرگ می‌شوند. شرکت‌های کوچک اگر خیلی خوب باشند، نهایتاً در حد متوسط باقی می‌مانند. شرکت‌های بزرگ چطور به وجود می‌آیند؟ مثلاً فرض کنید یک وزارتخانه کارهای کامپیوتری دارد؛ یک شرکت تأسیس می‌کند و کارهایش را به همان می‌دهد یا بانکی می‌خواهد خدمات کامپیوتری ارائه دهد، خودش شرکت خدمات کامپیوتری ایجاد می‌کند.

برایشان مهم نیست که گران‌تر دربیاید، بلکه مهم این است که اعتماد داشته باشند و زیر دست خودشان باشد و هر دستوری که می‌دهند، اجرا شود. از این مسئله احساس امنیت می‌کنند. در نتیجه شرکت‌های کوچک، در همان سطح باقی می‌مانند. مثل ماجرای مرغ و تخم‌مرغ است. الان ما در شرایطی قرار داریم که بازار فوق‌العاده خوبی در دنیا به علت نیازی که هست، وجود دارد. ولی نمی‌توانیم از این فرصت استفاده کنیم، مثل بسیاری از اوقات که نتوانسته‌ایم از فرصت‌ها بهره ببریم.

ما چهار هزار شرکت عضو در سازمان نظام صنفی رایانه‌ای داریم که حدود هزار شرکت در حوزه نرم‌افزار فعالیت می‌کنند و به شکل سفارشی یا آماده به تولید نرم‌افزار می‌پردازند. مثل درختی که کاشته می‌شود، زمان می‌برد که به نتیجه برسد. شرکت‌های نرم‌افزاری باید نرم‌افزار تولید کنند و برای اینکه بتوانند این کار را انجام دهند، باید نیرو تربیت کنند.

برای اینکه بتوانند نیرو تربیت کنند، باید سابقه داشته باشند که بتوانند نیرو جذب کنند و پرورش دهند و آماده باشند تا بتوانند پروژه‌ای را انجام دهند. به‌علاوه باید بتوانند به‌موقع کار بگیرند و وقتی کار را گرفتند، بتوانند به‌موقع انجام دهند. در این صورت است که این درخت نتیجه می‌دهد. بعد از اینکه تعدادی کار انجام دادند، برندشان اعتبار پیدا می‌کند و می‌توانند پروژه‌های بزرگ‌تر انجام دهند.

هر جای این مسیر که به مشکل برخورد کنند و صدمه ببینند، تمام زحمات‌شان از بین رفته و باید از اول شروع کنند. مثلاً فناوری تغییر می‌کند و اینها باید از اول فناوری روز را بیاورند و نیرو آموزش دهند و… . در نتیجه این حوزه یک مقدار نسبت به بسیاری از حوزه‌های فناوری پیچیده‌تر است، زیرا طرف حساب شما اشخاص هستند. هر جا که انسان‌ها وارد می‌شوند، معادلات را پیچیده‌تر می‌کنند. شما باید بسیار حواس‌تان به این موضوع باشد که آدم‌ها به‌روز باشند و روحیه و انگیزه‌شان از بین نرود و به کاری که در حال انجام است، صدمه نزنند. کافی است خسته و بی‌انگیزه باشند تا کار درست جمع نشود.

ظرف این سال‌ها بسیار شنیده‌ایم که می‌گویند تحریم‌ها برای ما نعمت بوده و سبب پیشرفت کشور شده است. شما تأثیر تحریم‌های داخلی و خارجی را به‌خصوص بر حوزه نرم‌افزار چه می‌دانید؟

آثار تحریم بسیار گسترده است و به نظر می‌رسد هرچه گذشت، بدتر هم شد. سال‌های 94 و 95 که موضوع توافق برجام مطرح بود، برای یک سال تمام هتل‌های تهران رزرو بود. خارجی‌ها آمده بودند و می‌خواستند شرکایی را در ایران پیدا کنند.

حتی به خاطر دارم که رئیس‌جمهور کرواسی به همراه گروهی از شرکت‌ها آمده بود و در اتاق بازرگانی جلسه گذاشته بودند. ما هم شریکی پیدا کردیم که با یکدیگر کار کنیم؛ اما وقتی تحریم بدتر شد، همه این شرکت‌ها رفتند. تحریم‌ها نیز به‌مرور اضافه شدند و از ابتدا به این شکل نبود.

الان حتی وقتی می‌خواهید یک چیز ساده برای کارتان بخرید، نمی‌توانید به‌سادگی این کار را انجام دهید، چون تحریم هستید. نمی‌دانم این تحریم‌ها در سطح کلان چه تأثیراتی می‌گذارد، اما می‌دانم بازار نرم‌افزاری را به‌شدت محدود کرده است.

ما از فضای دنیا جدا بودیم و با افزایش تحریم‌ها جداتر شدیم و گویی در جزیره‌ای فعالیت می‌کنیم و وابسته شدیم به چیزهایی که می‌توانستیم در کتاب‌ها بخوانیم یا از طریق اینترنت دانلود کنیم. به همین علت یکسری کیفیات ضمنی از دست رفته‌اند که قابل کمی شدن و اندازه‌گیری نیستند.

وقتی شما نمی‌توانید مکاتبه کنید، قرارداد ببندید و پول بگیرید، عملاً دست‌وبال‌تان بسته شده و امکان درآمدزایی بین‌المللی تا حد زیادی از بین رفته است. حتی نمی‌توانید آموزش ببینید یا با گذراندن مراحل تست، گواهی بین‌المللی دریافت کنید.

همه اینها محدودیت‌هایی است که باعث می‌شود شرکت‌های نرم‌افزاری ایرانی کوچک شوند. همین امر به مهاجرت نیروهای متخصص دامن می‌زند. افرادی که باارزش بودند، درس خوانده‌اند و برایشان هزینه شده و باارزش‌تر هم شده‌اند و آماده تولید هستند، ولی از کشور می‌روند و نیروی کارشان در کشور دیگری مصرف می‌شود.

تحریم روی بخش‌های بسیاری تأثیر گذاشته است. همان‌طور که پیش‌تر گفتم، باید حواس‌مان به روحیه و انگیزه کسی که در حوزه نرم‌افزار کار می‌کند باشد. این تحریم انگیزه‌های آنها را نیز از بین می‌برد. بخش زیادی از محدودیت‌ها به مسائل مالی برمی‌گردد؛ مثلاً ما در نمایشگاه سبیت حضور پیدا می‌کردیم و با شرکتی حرف می‌زدیم که احتمالاً از محصولات آنها در کار خودمان استفاده کنیم. طرف مقابل شروع به توضیح دادن می‌کرد. بعد وسط حرف‌هایش می‌پرسید شما کجایی هستید؟ تا می‌گفتیم ما ایرانی هستیم، بدون هیچ توضیحی، حرف‌هایش را رها می‌کرد و می‌رفت.

در دوره‌ای من از طرف شرکت ایران رایانه عضو هیئت‌مدیره شرکت تحقیقات و توسعه صادرات نرم‌افزار ثنارای بودم و دو سال هم ریاست هیئت‌مدیره را بر عهده داشتم. وقت و انرژی بسیاری صرف شده بود تا شرکت‌ها در نمایشگاه‌های مختلف دنیا حضور پیدا کنند و با شرکت‌های گوناگون آشنا شوند و پارتنر تجاری خود را پیدا کنند. با افزایش تحریم‌ها، تمام اینها از بین رفت و شرکت‌ها حاضر نبودند با ایران کار کنند، زیرا اصل بیزینس‌شان به مخاطره می‌افتاد. حتی حساب‌های بانکی ما را در دوبی یکی‌یکی بستند.

این روزها تصمیمات عجولانه‌ای برای فضای مجازی و اینترنت آزاد گرفته می‌شود. ادامه یافتن این روند چه تأثیری بر صنعت تولید نرم‌افزار در کشور خواهد داشت؟

پایه اقتصاد دیجیتال اینترنت است و اگر اینترنتی نباشد، اقتصاد دیجیتال هم معنا ندارد. اقتصاد دیجیتال در اکوسیستم تعریف می‌شود و وقتی اینترنت نباشد، اکوسیستم هم بی‌معنا می‌شود. شما نمی‌توانید یک اینترنت داخلی درست کنید و بگویید همه‌چیز اینجا هست و از همین استفاده کنید.

خوب است که باشد، ولی حداقل در مورد نرم‌افزار می‌دانم که دنیا به هم وصل است، یعنی شما نمی‌توانید تکه‌ای از اکوسیستم را جدا کنید که خودش یک اکوسیستم دیگر شود و انتظار نوآوری و توسعه پایدار داشته باشید. این اکوسیستم زمانی زنده است و رشد می‌کند که به جاهای دیگر دنیا وصل باشد و اطلاعات و دانش منتقل شود.

چیزی که در اقتصاد دیجیتال مطرح است، این است که گفته می‌شود وقتی شما دانشی را به وجود آوردید و آن را توزیع و ترویج کردید، می‌توانید بارها و بارها از آن استفاده کنید. در صورتی که در منابع دیگر این‌طور نیست. منابع محدود هستند و وقتی از آنها استفاده کنید، بالاخره روزی تمام می‌شوند.

وقت، پول و تجهیزات نیز با محدودیت همراه‌اند، در حالی که دانش این‌چنین نیست. ولی ایجاد این دانش تنها در یک اکوسیستم پویا اتفاق می‌افتد. باید تعادل و ثباتی نیز وجود داشته باشد تا بتوان کار کرد و روی آن قیمت گذاشت. اگر محصول من هر روز یک قیمت داشته باشد، مشتری‌ام گیج می‌شود.

اگر هر روز یک حقوق تعیین کنم، کارمندم با مشکل مواجه می‌شود. اگر درآمدم ثبات نداشته باشد که معمولاً این بی‌ثباتی با کاهش درآمد همراه است، مجبورم برنامه‌های کوتاه‌مدت اختیار کنم و از برنامه‌ریزی بلندمدت بازمی‌مانم. اینترنت در همه ارکان و برای همه بخش‌های اقتصادی مهم است.

از کوچک‌ترین کسب‌و‌کارها مثل کسی که در خانه کیک می‌پزد و از بستر اینترنت برای فروش آن استفاده می‌کند تا سازمان بزرگی که در کل کشور با نیروهایش، مشتریانش و نمایندگانش در ارتباط است و آنها را مدیریت می‌کند. متأسفانه این مسئله نیز در نظر گرفته نمی‌شود که وقتی چیزی به وجود می‌آید، نمی‌توانید بخشی از آن را از بین ببرید، چون با این کار تمامش را نابود خواهید کرد. بازگشت به ابزارهای قدیمی جواب نمی‌دهد. وقتی شما سناریویی پیش خود می‌گذارید و به آینده فکر می‌کنید، اینترنت هم در آن حضور دارد و امکانش نیست که نباشد.

منظورتان این است که به جزئی از زندگی روزمره و جاری ما تبدیل شده است؟

بله، مثل اینکه از مردم بخواهند بدون برق یا آب زندگی کنند. شدنی نیست. می‌شود، ولی دیگر کیفیت سابق وجود ندارد. اینترنت حتی از اینها هم اساسی‌تر و تأثیرگذارتر است. البته اگر به دنبال اقتصاد دیجیتال باشیم. اگر نباشیم که هیچ.

لینک کوتاه: https://karangweekly.ir/f8l6
نظر شما درباره موضوع

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.