کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
بالاخره هفته گذشته با رأی اعتماد هیئت وزیران، علی صالحآبادی رسما به عنوان رئیسکل بانک مرکزی معرفی شد تا به تمام حدس و گمانهایی که زده میشد پایان دهد. صالحآبادی که یک دههپنجاهی آن هم متولد اواخر دهه است، یکی از جوانترین رؤسای کل بانک مرکزی ایران در میان بیست نفری است که تاکنون روی این صندلی نشستهاند. البته باید یادآوری کرد که این اولین بار نیست صالحآبادی به عنوان یک رئیس جوان مطرح میشود.
او از زمانی که در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد و در سال ۱۳۸۵ رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار شد تا امروز، همواره عنوان جوان را با خود به دوش میکشد.
آن سال که او همزمان با تأسیس سازمان به عنوان رئیس این نهاد انتخاب شد، فقط ۲۸ سال سن داشت. ۹ سالی که صالحآبادی ریاست سازمان بورس و اوراق بهادار را بر عهده داشت، سالهای آرام بورس بود و میشود گفت این رئیس جوان هیچگاه در مقابل توفان بحرانهای جدی بازار سرمایه که بعدها شاهدش بودیم قرار نگرفت.
بنابراین صالحآبادی هیچوقت در جایگاه رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار در محک آزمونی سنگین نبود و احتمالا در ذهن فعالان بورسی جز مشتی خاطره گزینشی که اغلب هم خاطراتی خوب هستند، چیزی از آن دوران باقی نمانده و اگر از آنها درباره عملکرد صالحآبادی در این سازمان بپرسیم، نظرشان مثبت باشد.
با این حال فقط اگر به عملکرد آن سالهای بورس تهران در زمینه فناوری نگاهی بیندازیم، یک نقطه تاریک میبینیم و آن هم هسته معاملاتی بورس است. هستهای که این سالها ضعفهایش دیگر بر کسی پوشیده نیست و بارها و بارها سهامداران و کارگزاریها را با مشکلات جدی مواجه کرده است، سال ۱۳۸۶ یعنی همان سال دوم ریاست صالحآبادی از شرکت فرانسوی آتوس خریداری شد.
اگر اعداد آن سالهای بورس و امروز را مقایسه کنیم، شاید منطقی باشد که هسته آن روزها نتواند پاسخ نیازهای امروزمان را بدهد، اما مگر هسته یک کالای مصرفی است که با نگاه کوتاهمدت بتوان آن را خریداری کرد؟ آیا لازم نبود با نگاهی بلندمدت و با آیندهنگری محصولی را میخریدیم که پاسخگوی نیازهای آیندهمان هم باشد؟
صالحآبادی و بازار پول
همان آذرماه ۱۳۹۳ و بعد از استعفا از ریاست سازمان بورس و اوراق بهادار، صالحآبادی به عنوان مدیرعامل بانک توسعه صادرات منصوب شد. بانکی دولتی که از ابتدای دهه ۷۰ و با هدفگذاری بازرگانان ایرانی تأسیس شد. توسعه صادرات در کل کشور کمتر از ۴۰ شعبه دارد و اگر در جدولی بانکهای ایرانی را به ترتیب میزان درآمد فهرست کنیم، در بین آخرین خانههای جدول جای میگیرد. بانکی که در سایر شاخصها نیز حرفی برای گفتن ندارد و از همه مهمتر در سپهر اقتصادی ایران هیچگاه تأثیر چندانی ندارد و در نظام بانکی کشور نیز کنش و واکنش جدی نداشته است.
با این اوصاف به نظر میرسد بازار پول نسبت به این انتخاب ابراهیم رئیسی فعلا و در مجموع واکنش منفی نداشته و بیشتر واکنشی بدون تعصب به مدیری از یک بانک بیسروصدا را شاهد بودهایم. بنابراین اگر قرار بود کسی از میان مدیران بانکی کشور برای ریاست بانک مرکزی انتخاب شود، باید بگوییم گزینههای مهمتر و جدیتری به نفع صالحآبادی خط خوردهاند.
چه ایدههایی در سر رئیس جدید میگذرد؟
حدس زدن اینکه در سر رئیس جدید بانک مرکزی چه میگذرد سخت است و سختتر از آن پیشبینی عملکرد او در این نهاد مهم اقتصادی کشور. حتی مشخص بودن ایدههای یک اقتصاددان هم نمیتواند تضمینی بر پیشبینی دقیق از عملکرد او در سازمان پیچیدهای همچون بانک مرکزی باشد.
بانک مرکزی ایران بیشتر به دلیل اقتصاد بیمار کشور سازمانی است که همواره در موقعیتهای متناقض قرار دارد و به همین دلیل اغلب شاهد این بودهایم که رؤسای این نهاد قدرتمند بعد از اتمام دوران ریاستشان، خود به منتقدان جدی عملکرد این نهاد تبدیل شدهاند و از ضعف این نهاد و عدم استقلالش ناله سر دادهاند.
درباره ایدههای صالحآبادی برای بانک مرکزی آنچه پیداست این است که او طرفدار ایده هماهنگی رگولاتور سه بخش مهم مالی کشور یعنی «بانک، بورس و بیمه» است که خود میتواند به هماهنگی بیشتر سه رأس مثلث اقتصاد کشور کمک کند.
در هر صورت این روزها فعالان بازار سرمایه خوشحال هستند و تصور میکنند یک مدیر بورسی سکان هدایت بانک مرکزی را به عهده گرفته است. چالشهای بین بازار پول و بازار سرمایه در سالهای اخیر معمولا به نفع بانکها به پایان میرسیده است؛ آیا مدیری از جنس بازار سرمایه این تعادل را به نفع بازار سرمایه تغییر میدهد؟ آیا این مدیر جوان میتواند نقش رگولاتوری بانک مرکزی را تقویت کند و جدایی نظارت و اجرا را کلید بزند؟
به نظر میرسد بسیاری نسبت به این مدیر جوان مثبتنگر هستند و تصور میکنند او قرار است بسیاری از کارهای زمینمانده را انجام دهد. این که در واقعیت چقدر صالحآبادی میتواند بانک مرکزی را به جایگاه حقیقی خودش برگرداند، زمان مشخص میکند و هزینه توانستن و نتوانستن او را مردم ایران پرداخت میکنند.
این که صالحآبادی چقدر به فناوری و تحول در بانک مرکزی اعتقاد دارد، دیر یا زود با اولین تصمیمها و صحبتهای او روشن میشود و آنگاه میتوان بیشتر درباره آینده فینتکها و تأثیر بانک مرکزی بر آنها صحبت کرد. فعلا رزومه و آنچه روی کاغذ است و از گذشته میدانیم، به ما میگوید برای قضاوت کردن زود است.