کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
در هر دورهای که اقتصاد کشور به سمت ناپایداری میرود، میزان احساس ناامنی در میان مردم بیش از گذشته حس میشود و همین احساس سرانجام به تصمیمگیریهای عجولانه منجر میشود.
زمان تصمیمگیری آنچه به کمک شخص میآید، دانش و مهارتی است که از قبل کسب کرده است؛ در نبود این ابزارها نمیتوان انتظار تصمیم درست داشت؛ تصمیمات اشتباهی که بسیاری از خانوادهها را به خاک سیاه نشانده است.
در این وضعیت کسی یا جایی احساس مسئولیت نمیکند و تنها به هشدار دادن بسنده میکنیم. با این حال هر کسی در شرایط ترس فقط بهدنبال فرار از عامل وحشت و یافتن پناهگاهی است.
یاد گرفتن مهارتهای سرمایهگذاری و درک درست از پول و سایر کلاسهای دارایی آنقدر اهمیت دارد که یکی از محورهای شمول مالی در دنیا در نظر گرفته شده است. همچنین اتحادی جهانی درباره مفهوم شمول مالی شکل گرفته که هدف آن دسترسی همه افراد جامعه به خدمات مالی و توانمندسازی آنها برای کاهش فقر و نابرابری است.
یکی از محورهای آن هم سواد مالی است که با استفاده از آموزش مدیریت و پسانداز پول افراد را به سلاحی مجهز میکند که به کمک آن میتوانند درستترین تصمیم را برای سرمایههای خود بگیرند.
این موضوع از آن دست موضوعاتی است که در نظام آموزش ایران کمتر اهمیتی به آن داده شده است. هیچ جایی از واحدهای درسی در مدارس یا دانشگاهها بهصورت عمومی به آموزش سواد مالی اختصاص داده نشده است؛ کمبودی که آثار آن را در تصمیمات اشتباه مردم در بحث سرمایهگذاری بهوضوح شاهدیم، از رفتار مردم در سرمایهگذاری در بازار سهام گرفته تا حجم بالای کلاهبرداریهای مالی از طریق وعده سودهای تضمینی عجیبوغریب تا قابلیت بالای مردم برای تحت تأثیر قرار گرفتن در دام مهندسی اجتماعی.
شگفت اینجاست که مالباختگان در این موقعیتها فقط کسانی نیستند که از نظر سطح تحصیلات و جایگاه اجتماعی در سطوح پایینی قرار گرفتهاند، بلکه در سطوحی که انتظار چنین رفتارهایی را نداریم هم شاهد تصمیمات اشتباه هستیم.
این شواهد نشان میدهد مردمی که بهدلیل ناپایداری اقتصادی بهدنبال مأمنی برای سرمایههای خود هستند، بدون آموزش پایهای درباره نحوه تشخیص روش مناسب سرمایهگذاری وارد بازارهای گوناگون میشوند؛ گاهی بخت یارشان است و سود میکنند و بیشتر اوقات هم بخت یارشان نیست و ضررهای آنچنانی را متحمل میشوند.
در همه جای دنیا موضوع کلاهبرداران مالی وجود دارد و این چالش فقط مختص کشور ما نیست، ولی وقتی ما در نظام آموزشیمان جایی برای موضوع مهم سواد مالی ندیدهایم، باید انتظار فجایعی را که در حال رخدادن است، خصوصاً در بازارهای جدید مانند کریپتوکارنسی، داشته باشیم.
به نظر میرسد سواد مالی و آموزش درک درست از پول، ذخیره و سرمایهگذاری آن از آن دست موضوعاتی است که تصمیمگیران نظام آموزشی آن را یا موضوعی بیاهمیت میدانند یا موضوعی که جایش در مدرسه و دانشگاه نیست.
دقیقاً مانند واحد درسی تنظیم خانواده در دوران کارشناسی که با وجود اهمیت دانستنش به بیاهمیتترین واحد درسی دانشگاه و فقط یک اجبار تبدیل شده است. با اینکه تصمیم به اجباریشدن گذراندن این واحد درسی یک گام روبهجلو بود، ولی نحوه پیادهسازی آن یک فاجعه بود. تصور این بود که دانشگاه جایی است که دانشجویان را برای ورود به بازار کار آماده میکند و جای آموزش مهارتهای زندگی نیست.
تنظیم استانداردهای سواد مالی و گنجاندن آن در میان واحدهای درسی مدرسه و دانشگاه قطعاً اقدام مهمی است، ولی وقتی اهمیت یاد گرفتنش عمیقاً درک نشود، همان رفتاری که با واحد تنظیم خانواده در دانشگاهها میشود، با این موضوع هم خواهد شد.
کسبوکارهای واقعی حوزه سرمایهگذاری در این سالها تلاش زیادی جهت آموزش روشهای درست سرمایهگذاری برای کاربرانشان کردهاند، اما زمان اقدام به سرمایهگذاری، وقت مناسبی برای یاد گرفتن نیست. وقتی وضعیت نابسامان اقتصادی، مردم را به تصمیمات عجولانه هدایت میکند و صداهایی با وعده سودهای تضمینی چند ده یا چند صد درصدی شنیده میشود، به یک راهکار اصولیتر نیاز داریم؛ راهکاری که به درک عمیق از موضوع سواد مالی منجر شود.