کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
تحولات و فراز و فرودهای اقتصاد نوآوری در فاصله سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ قابل قیاس با هیچ دوره دیگر مدیریتی در ایران نیست. دورهای خاص که اگرچه بخش زیادی از اعتبار آن را باید به پای تحولات ارگانیک جامعه جوانی دانست که بیشتر از هر زمان دیگری به فضای آنلاین پناه آورد، اما در این میان نمیتوان از نقش برخی تصمیمگیرندگان دولتی هم غافل ماند.
این روزها که به آخر عمر دولت دوازدهم نزدیک شدهایم، تلاشها برای رونمایی از دستاوردها و پربار کردن کارنامهها شتاب بیشتری گرفته است. اما فارغ از این تلاشهای ایذایی، پاسخ به این پرسش که در کابینه حسن روحانی چه کسی نمره نوآوری بیشتری میگیرد و عملکرد کدام مدیر در پیش رفتن اقتصاد نوآوری تأثیرگذارتر بوده، پرسش بههنگامی است.
از بین وزرا و معاونها و مسئولان مختلفی که در این هشت سال در کنار رئیسجمهور بودهاند، سوا کردن نام دو نفر برای این گزارش کار دشواری نیست. اگرچه انتخاب از بین این دو، هم دشوار است و هم احتمالاً منتقد و مخالف زیادی داشته باشد.
سورنا ستاری: یک فرمول کلاسیک که جواب داد
یک؛ شروع به موقع
سورنا ستاری از همان روز اول شکلگیری دولت اول روحانی در سال ۹۲ به عنوان معاون علمی و فناوری رئیسجمهور کار خودش را شروع کرد و در هشت سال گذشته همزمان رئیس بنیاد ملی نخبگان کشور هم بود. یکی از باثباتترین مدیران روحانی که درست در دورهای سکان بخشی از اقتصاد نوآوری کشور را بر عهده گرفت که اکوسیستم کسبوکارهای آنلاین کشور در حال جهش بود.
سال ۹۲ نشانههای سرمایهگذاری و شتابدهی استارتاپی در حال عمومی شدن بود و خیل زیادی از جوانهای پرانگیزه و امیدوار به تغییر شرایط کشور، در حال ورود به اقتصاد کشور بودند. جوانهایی که نوآوری را برای کارآفرینی انتخاب کرده بودند. همزمانی شروع کار ستاری با این پارادایمشیفت کمسابقه در اقتصاد، باعث شد تا عدهای این روزها، بخشی از موفقیتهای این نسل را مدیون اقدامات ستاری بدانند؛ نسلی که ستاری با گفتمان آنها همراه شد و برخی از مهمترین نیازهایشان را پاسخ گفت.
دو؛ توسعه فضاهای نوآوری
تا پیش از سورنا ستاری، پارکهای علم و فناوری مهمترین لوکیشنهای نوآوری در ایران بودند. پارکهایی که مابهازای مدرن و نوآورانه شهرکهای صنعتی بودند و هدف غاییشان این بود که از شرکتهای نوآور و فعال در حوزه فناوری حمایت کنند. اما جانمایی غیرکارشناسی پارکها از یکسو و عطش شرکتهای سنتی برای استفاده از مزایا و معافیتهای اقتصادی پارکها از سوی دیگر، این مکانها را بدل به نسخه بهروزتر همان شهرکها کرده بود.
ستاری درست روزهایی که پارکها در حال تبدیل شدن به یک برند سوخته بودند، کارخانههای نوآوری را رو کرد و با مشارکت بخش خصوصی به توسعه این فضاها دست زد. میراث بزرگ ستاری را میتوان همین فضاهای نوآوری دانست که شروع کسبوکار و رشد تیمهای نوآوری را آسانتر از هر زمان دیگری کردهاند. الگویی که به شکلگیری اولین ناحیه نوآوری در اطراف دانشگاه شریف هم منجر شد و ثمره این الگوسازی در سطحی دیگر، مشارکت بانکها، اتاقهای بازرگانی و بسیاری از نهادهای خصوصی و شبهخصوصی برای راهاندازی مراکز نوآوری، برجهای نوآوری، هابها و فضاهای کار اشتراکی و دیگر لوکیشنهای نوآوری است.
سه؛ میراث دانشبنیان
ستاری اما با برند دانشبنیان که از قضا مهمترین پروژه روزهای اول کاریاش بود، زیاد نمیتواند نمره موفقی کسب کند. یک گواهینامه مبهم که منتقدان زیادی دارد و این روزها آمار چندهزارتایی شرکتهای دانشبنیان نشان میدهد چه تعداد شرکت سنتی غیرنوآور توانستهاند صرفاً برای استفاده از مزایای این عنوان هرطور شده به باشگاه دانشبنیانها وارد شوند. خود ستاری هم این موضوع را زود متوجه شد و درست وقتی دانشبنیان در حال تبدیل شدن به یک میراث دردسرساز بود، به سمت استارتاپها چرخید و کارنامه خودش – و حتی همین عنوان دانشبنیان – را نجات داد.
جهرمی: شیرینیها و دردسرهای ضد جریان بودن
یک؛ کار تیمی و ادبیات استارتاپیتر
جهرمی هم جوان است و هم شمایلش به اکثریت نیروهای اقتصاد نوآوری ایران از جمله استارتاپیها شبیهتر. او اگرچه در نیمه دوم دوران هشت ساله روحانی وزیر ارتباطات شد، اما برخلاف ستاری که اصلاً سخنران خوبی نیست، توانست با فصاحت کلام و استفاده منحصربهفرد – در استاندارد مدیران دولتی – از اینستاگرام، برند استارتاپی قدرتمندی از خودش در دو سال اول فعالیتش شکل دهد. او تیمی از مدیران جوان و آشنا با مفاهیم نوآوری دوروبر خود جمع کرد و با اضافه کردن چهرههای چون امیر ناظمی و مهدی محمدی به تیمش، حداقل روی کاغذ برنده نشان مدیر نوآوری برتر دولت بود تا اینکه ورق برای او برگشت.
دو؛ توسعه اینترنت و زیرساختهای فنی
برخلاف ستاری که بیشتر اقدامات مهمش غیرفناورانه و مبتنی بر توسعه گفتمان کسبوکاری بود، جهرمی تلاش کرد زیرساختهای تکنولوژیک نوآوری از جمله اینترنت پرسرعت را در کشور توسعه دهد. موفقیتهای او در این زمینه بهخصوص با ورود کرونا و نیازهای زیرساختی استارتاپهای بزرگ و بالغشده، بیشتر خودنمایی میکند و حالا بیش از هر زمان دیگری ایرانیها آنلاین هستند و زیست مجازی دارند که میتوان بخشی از این ماجرا را به پای کارنامه وزیر دههشصتی گذاشت.
سه؛ نداشتن برگ برنده
جهرمی اگرچه شروعی توفانی داشت اما در نهایت بازی را به ستاری باخت. او در چهار سال وزارتش، برای استارتاپها و شرکتهای نوآور و به طور کلی اقتصاد نوآوری کشور کارهای زیادی کرده، اما آس بزرگی برای گذاشتن روی میز ندارد. برخی از مهمترین دستاوردهایش که توسعه زیرساختها بودند، با فیلترینگ و برخی دیگر از اختلالها و محدودیتها، مخدوش و کماعتبار شدند و حتی جذابیت حضور اینستاگرامیاش هم دیگر آن کارکردهای سابق را ندارد.
سورنا ستاری این روزها پشت سر هم مرکز و کارخانه نوآوری افتتاح میکند. میراثی که خودش بهتر از هرکس دیگری میداند چقدر نمره قبولی کارنامه هشتسالهاش را مدیون آن خواهد بود. وزیر جوان اما اگرچه روزگاری دشمن سرسخت فیلترینگ و محدودیت بود، ولی فیلتر تلگرام و قطع چندروزه اینترنت یکی از سختترین ضربهها را به برند نوآوری او وارد کرد و حالا در روزهای آخر و با سیاسیتر شدن ادبیاتش، مخالفان و منتقدانش منسجمتر و طرفداران و موافقانش کمرمقتر از همیشه در برابر و در کنار او ایستادهاند.