کارنگ، رسانه اقتصاد نوآوری ایران
رسانه اقتصاد نوآوری ایران

مهاجرت برای ما رفتن است، برای آنها آمدن

چرا در پی علل نامتناهی مهاجرت بودن بی‌فایده است؟

من به‌عنوان خبرنگار صنعت مالی ایران با هر مدیری که صحبت می‌کنم و از او می‌خواهم به یکی از چالش‌های کسب‌وکاری خود اشاره کند، با یک عبارت تکراری روبه‌رو می‌شوم: چالش جذب و نگهداشت نیروی انسانی. حالا امروز به‌عنوان یک جامعه‌شناس می‌خواهم از زاویه‌ای که کمتر به آن توجه شده است، به صورت‌بندی مسئله مهاجرت نیروهای انسانی متخصص از کشور بپردازم.

مجله اکونومیست، جلد یکی از شماره‌های اخیرش را به مسئله مهاجرت نیروی انسانی به کشورهای توسعه‌یافته‌ اختصاص داده است. در این تصویر، زنی را می‌بینید که با یک دستش قلاده سگش را گرفته و با دست دیگرش چمدان و مدارک تحصیلی‌اش را و در حال وارد شدن به فرودگاهی در یک کشور توسعه‌یافته است.

اکونومیست در این شماره خود تلاش کرده تا مهاجرت را با فعل آمدن گره بزند، در حالی که مهاجرت برای ما ایرانی‌ها با فعل رفتن معنا می‌شود. زن داخل این تصویر به ما پشت کرده است و از رنگ موها و پوستش معلوم است که از شرق آمده؛ زنی با موهای مشکی و پوستی گندمی. من در این متن قصد نشانه‌شناسی جلد اکونومیست را ندارم و فقط می‌خواهم به این نکته مهم اشاره کنم که مسئله جذب و نگهداشت نیروی انسانی در جهان به‌اندازه‌ای مهم شده است که مجله مهم و مشهوری مثل اکونومیست هم جلد یکی از شماره‌هایش را به آن اختصاص داده است.


مهاجرت؛ تنها راه رستگاری؟


این روزها همه ما فردی را در نزدیکی‌مان داریم که یا مهاجرت کرده یا می‌خواهد مهاجرت کند؛ گویی تنها راه رستگاری و سعادت فردی در همین فعل رفتن معنا می‌شود. هرکس که در یکی از شرکت‌های معتبر ایرانی کار کرده یا در یکی از دانشگاه‌های مطرح کشور درس خوانده، این روزها درگیر دوره‌های فشرده یادگیری زبان انگلیسی و گرفتن وقت سفارت و ترجمه مدارک تحصیلی‌اش است. البته عده دیگری هم هستند که فکر می‌کنند باید در ایران بمانند و آن را با چنگ‌ودندان حفظ کنند و بسازند؛ افرادی که خود را دوستدار وطن و وابسته به آن می‌دانند، اما مسئله مهاجرت برای من چیزی بیشتر از این حرف‌ها است. من نگاه آسیب‌شناسانه و خلقیاتی به مسئله ندارم. به نظر من دعوای اصلی جای دیگری است و به جای برپایی نظام‌های انگیزشی و دادن خدمات رفاهی کوچک به کارکنان سازمان‌ها و تحریک حس وطن‌دوستی‌شان و برساخت دوگانه‌هایی مثل وفادار و خائن باید به فکر فهم وضعیتی بود که مهاجرت نیروی انسانی از ایران را ممکن کرده است.


عوامل بیرونی مؤثر بر مهاجرت


رویکرد غالب به مسئله مهاجرت نیروی انسانی، آسیب‌شناسانه و پوزیتیویستی به معنای خام کلمه است که در پی یافتن سلسله نامتناهی از علل مهاجرت دور خود می‌چرخد؛ عللی که بنا بر چنین رویکردهایی نسبت به پدیده مهاجرت پیشینی و بیرونی هستند. این رویکرد در بهترین حالت می‌تواند نگاهی کارشناسانه داشته باشد و با فهرست کردن عوامل مؤثر بر مهاجرت ایرانیان از کشور به نتایجی در حد عقل سلیم برسد و فهرستی بی‌انتها از مشکلاتی را ارائه دهد که می‌توان آن را تا ابد ادامه داد.

این در حالی است که برای فهم مهاجرت و شتاب گرفتنش در سال‌های اخیر باید به فهمی درون‌ماندگار از آن رسید؛ فهمی که به سراغ زایش‌ها، گسست‌ها و فرایندهای تاریخی می‌رود که این شکل از مهاجرت را رقم زده‌اند. ما باید با چشم تبارشناسی به پدیده مهاجرت نگاه کنیم و از رویکردهایی که همه‌چیز را به روحیات ایرانی‌ها و عادت‌واره‌هایشان تقلیل می‌دهد، پرهیز کنیم؛ رویکردهای رایجی که تاریخ را گذشته سپری‌شده می‌دانند و به دنبال توضیح آن با بیان کردن صرف رویدادها و نقش افراد در سازندگی و تخریب چیزها هستند. ما به رویکردی از تاریخ نیاز داریم که نسبت میان رویدادها، نسبت میان نیروها را بررسی کند. باید به جای تهی کردن نظام‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکم بر ایران از عقلانیت و تکیه بر نظریه‌های نخبه‌کشی و فرار نخبگان، به سراغ تحلیل آن نوع خاصی از عقلانیت برویم که به‌صورت تاریخی در ایران ممکن شده است و نسبت آن را با عقلانیت‌های شکل‌گرفته در موقعیت‌های دیگر این وضعیت نمایان کنیم.


منطق جهانی مسئله مهاجرت


اصلاً همین که ما از مهاجرت انسان‌ها تحت عنوان مهاجرت نیرو یا منابع انسانی یاد می‌کنیم، خود نشان‌دهنده تبعیت از منطق خاصی است که بر وضعیت ما سایه افکنده است. مسئله مهاجرت نیروی انسانی را باید در یک منطق جهانی فهمید. باید به این نکته توجه کنیم که کار انسان‌ها هم مثل هر کالای دیگری در بازار فروخته می‌شود و نه او که در ایران مانده انسان خوبی است و نه او که رفته انسان بدی. درواقع، کارفرما هم در پس ذهنش به از دست رفتن کسب‌وکارش فکر می‌کند و انسان‌ها را نیروی کار یا منابع انسانی قلمداد می‌کند.

واقعیت این است که چیزی بیرون وضعیت وجود ندارد و نیروی انسانی جایی نرفته است، فقط موقعیتش در وضعیت را تغییر داده تا در نسبت دیگری با آن قرار بگیرد و بتواند طور دیگری بازی کند. نظام جهانی که همه کشورهای روی نقشه کره زمین در آن قرار گرفته‌اند، مناسبات را به‌صورتی شاکله‌بندی می‌کند که با یک مرکز-پیرامون والرشتاینی روبه‌رو باشیم. اکونومیست هم روی جلد این شماره‌اش از عبارت «رقابت کشورها برای جذب استعدادها» استفاده می‌کند که خود اهمیت رویکرد ما را نشان می‌دهد.


فهم درون‌ماندگار از پدیده مهاجرت


فهم درون‌ماندگار، ایران را درون این وضعیت جهانی درک می‌کند و توضیح می‌دهد که چرا و چگونه کار انسان ایرانی می‌تواند به‌مثابه نیرویی در حرکت و قابل خریدوفروش روی کره زمین جابه‌جا شود. بررسی می‌کند که چگونه منطق توسعه، مرکز-پیرامون خود را می‌سازد؛ مرکز خوب و عقلانی و پیرامون بد و غیرعقلانی را. و نیروی متخصص می‌کوشد از پیرامونی که چرخ تولیدش نمی‌چرخد به مرکز مهاجرت کند تا نیروی کارش را به‌مثابه کالا با قیمتی بالاتر بفروشد.

نیروی انسانی که مهاجرت می‌کند، می‌خواهد جایگاهش در وضعیت را تغییر دهد و در نسبت دیگری با نیروهای حاضر در میدان قرار بگیرد. ما اگر می‌خواهیم نیروی انسانی در این کشور بماند، باید بتوانیم در وهله اول تبار نیروها و مناسبات قدرت را بشناسیم و در وهله دوم موقعیتمان در وضعیت را تغییر دهیم و همه اینها به فهم درون‌ماندگار ما از مسئله مهاجرت بستگی دارد؛ به فهم منطق برآمدن‌ها و زایش‌ها و نسبت نیروها با یکدیگر. مهاجرت درون‌ماندگار منطق سرمایه یا به‌عبارتی توسعه است. باید فراتر از فهرست کردن علل نامتناهی رفت و به این پرسش پاسخ داد که لحظه اکنون، چگونه و در تلاقی چه نیرو‌هایی ممکن شده است؟

لینک کوتاه: https://karangweekly.ir/ec3w
نظر شما درباره موضوع

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.