کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
میرزاباشیها و چیچیدولههای مدرن را بشناسید
چرا همه ما در فضای کسبوکار باید کتاب عشق غریبهها را بخوانیم؟
بهعنوان سردبیر کارنگ که هر هفته باید ۳۲ صفحه مطالب متنوع از حوزههای مختلف اقتصاد نوآوری را از تیم چابک اما نسبتاً بزرگی بگیرم و در یک بستهبندی محتوایی – گرافیکی مناسب و درخور، پیش روی خوانندگان و مخاطبان و مشتریان نشریه قرار دهم، همیشه دغدغه این را دارم که اصل تنوع که یکی از شاکلههای ژورنالیسم حرفهای است، حفظ شود.
اما وقتی چند هفته و چند شماره اخیر کسبوکار رسانهایمان را مرور میکنم، میبینم وزن و چگالی حضور «رگولاتور» در کارنگ و ضمیمه رمزارز آن زیاد شده است. این شاید از بداقبالی ما ساکنان این مرز پرگهر، اما پررگولاتور باشد که همیشه باید به آقابالاسرهای زیادی پاسخگو باشیم؛ بیآنکه امکان و حق مطالبهگری چندانی از آنها داشته باشیم.
و البته که این خود مسبب بسیاری از گرفتاریهای ما در اقتصاد و اجتماع ایرانزمین است. جغرافیایی که آسانخورها (اگر نگوییم مفتخورها) همیشه در تلاشاند کمتر کار کنند و بیشتر از دسترنج و تلاش دیگران بهره ببرند. همانها که در محیطهای کسبوکاری هم، میانبرهای رسیدن به مال و مکنت را یاد گرفتهاند و با درستکردن بزنگاهها و گلوگاهها و گردنهها، بر سر آنها به کمین مینشینند تا نهفقط خوشهچین، بلکه خرمنبر عرقریزی روح و اندیشه دیگران شوند!
این گرفتاری بزرگ ما در ایران است. عده زیادی کار و زحمت و تلاش را انتخاب کردهاند و قلیلی بهرهکشی از نتایج کار و زحمت و تلاش آنها را! این داستان تکراری ۲۰۰ سال گذشته ماست. بروید کتاب تحسینبرانگیز عشق غریبهها نوشته «نایل گرین» را بخوانید تا ببینید اولین محصلان حیرتزده ایرانی که پایشان به لندن سالهای ۱۸۲۰ رسیده، چطور در شگفت بودهاند که آنها چرا پیشرفت کردهاند و ما نه!
لندن روزگار جین آستین، جوابها را بسیار سریع به دانشجویان ایرانی که همگی از قضا از شاهزادگان و میرزاهای قجری بودند، داده بود: در لندن آنها که کار و دانش و اندیشهورزی پیشه کردهاند، قدر میبینند و سهم میبرند و مکنت! و آنها که نخواهند بخشی از بازی آینده و ساخت یک سرزمین باشند، منزوی و بیبهره میشوند.
درست بر خلاف ایران ۲۰۰ سال پیش که عنوانها و سمتها به جای آدمها کارکرد داشت و ثروت میآفرید. امروز هم رگولاتورهای ما همان میرزاباشیها و چیچیدولههای کمی مدرنشده هستند که با ابلاغهای دولتیشان روزگار میگذرانند و کار هرروزهشان شده مانعگذاری پیش پای آنها که سودای کار کردن و ساختن و به پیش رفتن دارند. بروید آن کتاب را بخوانید!