کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
سید علی آذرکار سال ۱۳۴۶ در بیرجند متولد شده و تحصیلات خود تا دوران دبیرستان را در همین شهر به پایان رسانده است. او در اوایل دهه 70 و پس از فارغالتحصیلی در مقطع کارشناسی ارشد مهندسی کامپیوتر نرمافزار، همزمان با دوره خدمت خود وارد بازار کار میشود.
آذرکار که در حال حاضر مدیرعامل شرکت مهندسی پدیدپرداز است، بر اساس سه دهه تجربه حضور در فضای فناوری اطلاعات کشور معتقد است که در این سه دهه هیچگاه یک طرح، برنامه و حتی معماری ملی مشخص برای حوزه فناوری اطلاعات وجود نداشته است.
او باور دارد که یکی از بزرگترین فرصتسوزیهای کشور در حوزه نرمافزار رخ داده و اگر از ظرفیتهای کشور در حوزه نرمافزار بهدرستی استفاده میشد، میتوانست جای نفت را در اقتصاد ایران بگیرد.
پیش از اینکه وارد دانشگاه شوید، نسبت به کامپیوتر و دنیای آن چه ذهنیت و شناختی داشتید؟
در زمان دانشآموزی ما، مجلهای به نام دانشمند بود که جزو علایق من برای مطالعه به شمار میآمد. این مجله در آن زمان خیلی غنی و پرطرفدار بود و در آن مقالههایی درباره کامپیوتر بهعنوان دستگاههایی با وجه پردازشی بالا که قابلیت انجام محاسبات با حجم زیاد را دارند، منتشر میشد. آشنایی من با کامپیوتر از این طریق بود و به این حوزه علاقهمند شدم. همچنین آشناهایی داشتم که کامپیوتر خوانده بودند و از طریق آنها نیز اطلاعاتی درباره این حوزه به دست آورده بودم.
آیا در آن برهه این ذهنیت را داشتید که دنیای کامپیوتر قرار است در آینده به این شکل گسترده و فراگیر شود؟
به هیچوجه چنین ذهنیتی نداشتیم. البته در همان مجله دانشمند مقالههایی درباره آینده کامپیوتر و اینکه مثلاً در سال ۲۰۰۰ قرار است چه کارهای عجیبی انجام دهد، وجود داشت، اما بیشتر فضای تخیلی داشتند و من بهشخصه خیلی حسی از اینکه کامپیوتر قرار است چه اتفاقهایی را در زندگی ما رقم بزند، نداشتم.
در زمان دانشجویی و فارغالتحصیلی شما، جو جامعه در زمینه مهاجرت به چه شکل بود؟ خود شما در آن دوره هیچوقت به این گزینه فکر میکردید؟
بااینکه شرایط دانشگاه در آن زمان سخت بود، اما کسی به مهاجرت به شکل امروزی فکر نمیکرد. این فکر در میان دانشجویان وجود داشت که برای ادامه تحصیل به کشور دیگری بروند و برگردند، اما اینکه بخواهند برای زندگی مهاجرت کنند، به این شکل وجود نداشت. من در سال ۱۳۶۹ در حین تحصیل کار میکردم و در همان زمان از طریق دوستی یک پیشنهاد کاری در کشور کانادا مطرح شد؛ وقتی موضوع را در خانواده عنوان کردم، پدرم موافق نبود و من هم دیگر آن را پیگیری نکردم. بعد از آن هم فرصتهایی بود که به واسطه مهاجرت دوستان پیش میآمد که در نهایت انتخاب من ماندن در ایران بود.
پس از فارغالتحصیلی، ورود شما به بازار کار به چه شکل بود؟
پس از فارغالتحصیلی و در حین خدمت سربازی در پروژهای مربوط به سازمان خدمات کامپیوتری شهرداری تهران مشغول به کار شدم که بعدها به سازمان فناوری اطلاعات شهرداری تهران تغییر نام داد. در آن پروژه قرار بود نرمافزارهایی را در ۲۰ منطقه و ستاد شهرداری پیادهسازی کنیم. در سال ۱۳۷۶ که خدمت سربازیام تمام شد، در همان پروژه ماندم و کار را تا سال ۱۳۸۲ ادامه دادم. آن زمان حجم زیادی از این سیستمهای نرمافزاری استقرار پیدا کرده و در فضای ملتهب شهرداری نیز به یک پایداری رسیده بود. سال ۱۳۸۲ که مصادف با شهرداری آقای احمدینژاد و تغییر لایههای مدیریتی در شهرداری بود، از آن مجموعه جدا شدم و به شرکت «مهندسی پدیدپرداز» پیوستم که در آن زمان با مشتریان خارجی کار میکرد.
درباره پروژهای که در شهرداری انجام میدادید، بیشتر توضیح میدهید؟
نام پروژه «پام» بود (پروژه اتوماسیون مناطق) که بخشی از یک طرح کلان بهشمار میآمد. زمانی که کرباسچی شهردار شد، طرحی تدوین شد که «تهران۸۰» نام گرفت و چشماندازی برای چهار سال آینده پایتخت بود. در این طرح کلان بخشی هم به حوزه فناوری اطلاعات اختصاص یافته بود و قرار بود سیستمهای شهرداری مکانیزه شوند. شهرداری چند نرمافزار اصلی داشت؛ شهرسازی، املاک، اموال، مالی، کنترل پروژه و اتوماسیون.
کرباسچی همچنین یک سیستم اطلاعات مدیریتی میخواست که همه اطلاعات کلانشهر تهران در آن وجود داشته باشد. ایده درخشانی بود، اما دوران پایداری کرباسچی خیلی طول نکشید و در سال ۱۳۷۷ محاکمه شد و… . اما از آنجا که پروژه گستردهای بود و به خاطر آن هزینههای زیادی صورت گرفته بود، امکان متوقفکردنش وجود نداشت. حدود ۳۰، ۴۰ پیمانکار در این پروژه وارد شده و برای زیرساختهای لازم و آموزش نیروها هزینه کرده بودند. در آن زمان ما تلاش کردیم ساختار را حفظ کنیم و کار را ادامه دهیم. در سال ۱۳۸۲ که من از این پروژه جدا شدم، بالای ۹۰ درصد آن انجام شده بود.
در آن سالها شرکتهای نرمافزاری در چه حوزههایی فعال بودند و شرکت مهندسی پدیدپرداز مشغول انجام چه کارهایی بود؟
من از آذر ۱۳۸۲ تا امروز در شرکت مهندسی پدیدپرداز مشغول به کار هستم. در آن شرکت ابتدا مدیر بازاریابی بودم، بعد عضو هیئتمدیره شدم و از سال ۱۳۸۹ تاکنون مدیرعامل هستم. در آن زمان پدیدپرداز روی یک پروژه مشترک با یک شرکت انگلیسی کار میکرد که دو سال پیش از ورود من به مجموعه آغاز شده بود. اما بهصورت کلی در آن زمان شرکتهای نرمافزاری که در ایران فعالیت میکردند، مدل کسبوکاریشان B2G بود.
نرمافزارهایی هم که کار میشد، حسابداری، اتوماسیون و مقدار کمی هم بحثهای فرایندی بود. همچنین تولید پورتالها و وبسایتها جزو0 کارهایی بود که صورت میگرفت و تازه شروع شده بود. آن موقع شرکتهای کارفرمایی خیلی در این حوزه قوی نبودند و موضوعات مشاورهای هم خیلی جا نیفتاده بود تا اینکه طرح تکفا (طرح توسعه و کاربرد فناوری ارتباطات و اطلاعات ایران) راه افتاد. آنجا برای مثال ما پروژهای با وزارت امور خارجه داشتیم که این پروژه علاوه بر مشاور، عامل چهارم هم داشت. کمکم نهادهای دولتی به این نتیجه رسیده بودند که پروژههای بزرگ را نمیتوان با افراد اجرا کرد و باید یک ساختار مناسب مهندسی برای آن تدارک دید.
آیا همکاری با شرکتهای خارجی روی مسیر کاری پدیدپرداز و تجربه آن تأثیر متفاوتی داشت؟
کار با شرکتهای خارجی فارغ از مسائل مالی، دانش خوبی هم برای شرکت ما به همراه داشت و باعث شد چندین گام در حوزه توسعه نرمافزار پیشرفت کنیم. ما در پدیدپرداز با شرکتهایی از کشورهای انگلیس، آلمان و هلند همکاری داشتیم که پروژه با شرکت انگلیسی از همه بزرگتر بود. این شرکت یک نهاد خصوصی بود که انرژی از جمله برق، گاز و همچنین آب و تلفن را از دولت میخرید و به مصرفکنندگان میفروخت و بهدنبال ابزاری بود که بتواند صورتحساب فروشهایش را به وسیله آن تهیه کند. کار ما بازطراحی، تولید و پشتیبانی این نرمافزار بود.
چطور با این شرکت آشنا شده بودید؟
نحوه آشنایی ما با این شرکت از طریق نمایشگاه سبیت در هانوفر آلمان بود که هنوز هم برگزار میشود. این شرکت انگلیسی یک مدیرعامل ایرانی داشت که البته فکر نمیکرد در ایران شرکتهایی با چنین تواناییهایی وجود داشته باشند؛ در ابتدا هم خیلی با شک و شبهه همکاریاش را با ما آغاز کرد.
اما بعد وقتی دید که شرکت ما بهتر از شرکتهای انگلیسی میتواند این کار را برایشان انجام دهد، این ارتباط ادامه پیدا کرد و توسعه یافت. ما برای این شرکت کل نرمافزاری را که میخواست، بازطراحی و پیادهسازی کردیم. این همکاری تا سال ۱۳۸۵-۱۳۸۴ ادامه داشت. بعد از آن به دلیل تحریمها این ارتباط قطع شد، زیرا امکان ثبت درآمدها در دفاتر مالی وجود نداشت.
فکر میکنید اگر تحریمها نبود، چقدر فضا برای شرکتهای داخلی متفاوت میبود؟
من همیشه میگویم که یکی از فرصتسوزیهای کشور در همین بخش بود. متأسفانه جایگاهی را که شرکتهای ما میتوانستند در دنیا داشته باشند، اوکراین، لهستان، هند و… گرفتند. اگر همین فضای برونسپاری باز بود و ارتباط شرکتهای داخلی و خارجی قطع نمیشد، میتوانستیم آینده درخشانی داشته باشیم. فارغ از حوزههای گردشگری و… به نظرم همین بخش نرمافزار میتوانست ما را از نفت بینیاز کند.
گفتید همکاری با شرکتهای خارجی باعث شد چند گام به جلو بردارید. درباره این تجربه بیشتر توضیح بفرمایید.
ما در مهندسی نرمافزار وقتی محصولی را تولید میکنیم، این تولید باید یک فرایند، چهارچوب و کیفیت داشته باشد. ما در آن پروژه، تمام اصول مهندسی نرمافزار را تحت تأثیر آنچه از ما میخواستند و طبق استانداردهای جهانی یاد گرفتیم. برای مثال از ما میخواستند طبق برنامهریزی اعلام کنیم که هر مرحله از کار را چه زمانی به آنها تحویل میدهیم.
این برنامهریزی باعث میشد ما مدیریت پروژه، کنترل پروژه، آزمون و… داشته باشیم. این موضوعات آن زمان در ایران مرسوم نبود و استانداردهای کار بینالمللی با آنچه در داخل انجام میشد، تفاوت بسیار داشت. تجربه این بود که برای حضور در بازارهای جهانی، باید استانداردهای جهانی را بشناسیم و پیادهسازی کنیم. در سالهای اخیر هم شاهدیم که هندیها این کار را بسیار خوب انجام دادهاند و بهخوبی خودشان را به سطح استانداردهای جهانی رسانده و جایگاهشان را حفظ کردهاند.
با توجه به اینکه شما در سه دهه 70، 80 و 90 سابقه کار در حوزه نرمافزار را دارید، فکر میکنید مسیری که فناوری اطلاعات در این سالها پشت سر گذاشته، به چه صورت بوده است؟
از اینکه تصمیم حاکمیت بوده یا فشار فناوری یا محرکی که از سوی شرکتها آمده، بگذریم. به هر حال روند استفاده از فناوری اطلاعات به شکل نمایی در این سه دهه اوج گرفته، ولی محدوده کاربرد آن تغییر کرده است. در دهه ۷۰ مدل کسبوکارها اغلب B2G بود و دولت بزرگترین مشتری شرکتهای این حوزه به حساب میآمد.
در دهه 80، B2B رشد بیشتری داشت و در دهه 90 شاهد B2Cشدن کسبوکارهای این حوزه بودیم. بهطور طبیعی همه این تغییرات با خود تبعاتی به همراه دارد. وقتی مدل کسبوکارها B2C میشود و شرکتهایی مانند دیجیکالا، اسنپ، تپسی و… شکل میگیرند، این فضا نیازهایی را هم ایجاد میکند؛ از جمله نیاز به آدمهای کاربلد و متخصص، مراکز داده، فناوریهای جدید و افزایش نیازهای سختافزاری و… . از سوی دیگر، سطح انتظارات افراد جامعه بالا رفته و این باعث شکلگیری سیکلی میشود که باید این فرایند را مدام بهروز نگه داشت. ما در حوزه فناوری اطلاعات کشور، در این سه دهه هیچگاه یک طرح، برنامه و حتی معماری ملی مشخصی نداشتیم.
ما هیچوقت مشخص نکردیم که در حوزه فناوری اطلاعات چه نیازهایی داریم. در هر مقطعی یکسری اتفاقهایی افتاده، در برههای نیز کارهای مربوط به دولت زیاد شده و شرکتها سراغ این حوزه رفتهاند؛ پس از آن بحث دولت الکترونیک پیش آمد و از سویی هم بحث تحریمها را داشتیم.
یعنی ما میخواهیم دولت الکترونیک ایجاد کنیم، اما با تأمین زیرساختهای لازم مواجهیم. باید توجه داشت که این موج پیشرفت فناوری اطلاعات ادامهدار است و چیزی نیست که به پایان برسد یا اینکه بتوان جلوی آن را گرفت؛ بلکه باید آن را مدیریت کرد. اگر ما مدیریت فناوری را به دست نگیریم، این فناوری است که امور ما را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد.
ورود شما به کارهای صنفی از چه زمانی شروع شد و با چه انگیزهای بود؟
من از سال ۱۳۸۷ که دومین دوره سازمان بود به واسطه مدیرعامل سابق شرکت پدیدپرداز، آقای خوانساری وارد صنف شدم. در صنف کمیسیونی ایجاد شده بود به نام «استاندارد و تدوین مقررات» و چون من به این مباحث علاقه داشتم، ایشان پیشنهاد کرد که از سوی شرکت در این کمیسیون حضور داشته باشم و به این شکل کار صنفی من آغاز شد. در سال 13۹۰ هیئتمدیره بعدی شروع به کار کرد که در آن دوره من با توجه به سوابقم، قائممقام همین کمیسیون شدم.
در سال 13۹۳ بود که در هیئتمدیره صنف حضور پیدا کردم و همچنین نقش رئیس کمیسیون استاندارد را بر عهده گرفتم. از سال 13۹۶ هم برای دوره دوم، جزء هیئتمدیره بودم و دبیری سازمان را هم بر عهده داشتم که این دوره تا اوایل خرداد ۱۴۰۰ ادامه داشت. در حال حاضر نیز در نقش دبیر رسته توسعه نرمافزار در صنف حضور دارم.
فکر میکنید مهمترین چالشهایی که شرکتهای حوزه نرمافزار با آن مواجهاند، چه هستند؟
مهمترین معضل شرکتهای نرمافزاری در حال حاضر در دو زمینه است؛ اول چالشهایی که در حوزه قوانین و مقررات وجود دارد و دوم مسائلی که شرکتها در حوزه نیروهای انسانی با آن دستبهگریباناند. حوزه مقرراتی شامل مواردی مانند بیمه و مالیات میشود و بحث نیروی انسانی هم در حوزه نرمافزار بهنسبت سایر حوزهها جدیتر است؛ چراکه این بخش انسانمحور بهشمار میآید.
ما در حال تجربه فرم جدیدی از مهاجرت نیروی انسانی هستیم. از اواخر دهه 80 به این سو مهاجرت شیب عجیبی به خود گرفته است. اگر در نسل دوم مهاجرت، ما علاوه بر کارمندان شاهد خروج کارآفرینان و مدیران شرکتها بودیم، امروز شاهد مدل سوم مهاجرت هستیم که در آن کل شرکت اقدام به مهاجرت میکنند. این یک خطر جدی است و اگر نتوانیم این موضوع را مهار کنیم، فضای نرمافزار ایران با یک بحران جدی مواجه خواهد شد.
آیا در شرکت پدیدپرداز هم چالش نیروی انسانی و مسئله مهاجرت را داشتهاید؟
بله؛ تقریباً ۷۰ درصد نیروهای شرکت ما مهاجرت کردهاند و در کشورهایی مانند کانادا مشغول به کار هستند؛ از مدیرعامل سابق شرکت گرفته تا مدیر فنی و برنامهنویسان جزء افرادی هستند که اقدام به مهاجرت کردهاند.
در حال حاضر شرکت مهندسی پدیدپرداز در چه حوزهای فعالیت میکند؟
تجربهای که ما با آن شرکت انگلیسی داشتیم، باعث شد دانش خوبی در کسبوکار برایمان در حوزه صدور صورتحساب و خدمات مشترکین تثبیت شود. در سال ۱۳۸۵ در اصفهان یک اپراتور تلفن همراه به نام اسپادان تأسیس شد و این یکی از آن پروژهها بود و به نحوی میخواست بعد از همراه اول، اپراتور دوم باشد، اما چون اپراتور کوچکی بود زیاد مشهور نشد و بعد از آن هم ایرانسل آمد و… .
ما با اسپادان صحبت کردیم و نرمافزارمان را به آنجا بردیم. این اولینبار بود که یک شرکت ایرانی نرمافزار بیلینگ با ایده شرکتهای خارجی ارائه میداد. کار ما در حوزه مخابرات ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۸۷ وارد حوزه برق شدیم که تا امروز هم این فعالیت ادامه دارد.
چه تعداد از مشترکین برق از خدمات شما استفاده میکنند و در حال حاضر شرکت شما چند نفر نیرو دارد؟
در حال حاضر پدیدپرداز با حدود ۲۰ نفر نیروی متخصص این سرویس را به مشترکین شرکتهای توزیع ارائه میدهد. بر اساس آمار شرکت توانیر حدود ۳۱ میلیون مشترک برق در ایران داریم که از این تعداد، صدور قبض شش میلیون مشترک توسط شرکت مهندسی پدیدپرداز انجام میشود.
چه تعداد شرکت مشابه شما در بازار بیلینگ برق فعال هستند؟
برق فرایند بسیار پیچیدهای دارد و بیلینگ آن با اماواگرها و شروط بسیاری همراه است. اینکه شما در کجای کشور و در چه ساعتی از شبانهروز برق مصرف کنید، میتواند قیمت متفاوت و معادلات پیچیدهای داشته باشد. به همین دلیل شرکتهایی که برای ورود به این حوزه تمایل داشته باشند، زیاد نیستند. در حال حاضر شش شرکت در این حوزه فعال هستند و به نحوی این ۳۱ میلیون مشترک در میان آنها تقسیم شده است.
یعنی مدل کسبوکاری که دارید B2G است؟
بله؛ مدل کسبوکاری ما در این بخش B2G است که با توجه به گرفتاریهای دولت، مسائل و مشکلات خود را دارد. البته یکی دیگر از فعالیتهایی که در این حوزه انجام میدهیم، اپلیکیشن «برق من» است که به همراه یک شرکت دیگر آن را به پیش بردهایم. در این اپلیکیشن مدل کسبوکاریمان B2C است و بهطور مستقیم با مشتری سروکار داریم؛ البته این اپلیکیشن توسط توانیر مدیریت میشود.
با توجه به کاهش ارزش ریال یکی از راهکارهایی که این روزها مطرح میشود، ورود به بازارهای خارجی است. آیا پدیدپرداز چشماندازی برای بازارهای خارجی دارد و اقدامی برای ورود به آن انجام داده است؟
به دو دلیل این کار را انجام ندادهایم؛ اول اینکه نتوانستیم ظرفیت خود را در زمینه منابع انسانی افزایش دهیم، به این معنی که نیروهایی که وارد شرکت میشوند پایدار نیستند و من نمیتوانم بر اساس آن به مشتری خارجی قول بدهم و ریسک یک پروژه را با توجه به جرایمی که در قراردادها ذکر میشود، بپذیرم.
این مسئله محدود به شرکت ما نیست و اغلب شرکتهای نرمافزاری درگیر این قضیه هستند. شما تا یک جایی میتوانید نیروی خود را با پرداخت حقوق بیشتر نگه دارید. از یک جا به بعد عوامل دیگر تأثیرگذار هستند و باعث میشوند در نهایت افراد مهاجرت کنند. مسئله دوم هم که مانع حضور در بازارهای خارجی میشود، تحریمهاست.
شرکتهای خارجی این ریسک را نمیکنند که به شرکتهای ایرانی کار بدهند، چون تبعات حقوقی برای آنها دارد. یکی از دلایلی که کسبوکارها بهصورت شرکتی اقدام به مهاجرت میکنند، همین مسئله است تا دیگر دغدغه تحریم و مسائل مربوط به آن را نداشته باشند و بتوانند روی خود کار تمرکز کنند.