کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
مهمترین ترمی که در ادبیات سیاستگذاری امروز جهان وجود دارد، سیاستگذاری نوآورانه است و جای خالی آن در حوزه سیاستگذاری کشور ما بهشدت حس میشود. ایران راه درازی در پیش دارد که بتواند با معیارهای علمی و فناوری دنیا همتراز شود و نقطه اوج قصه اینکه هنوز زیرساختهای لازم را هم بهدرستی و به اندازه کافی فراهم نکرده است. حال این طرح موسوم به صیانت هم دغدغه دیگری در حوزه سیاستگذاری شده و آینده حوزه نوآورانه را بهشدت مبهم کرده است.
برای اینکه با حوزه سیاستگذاری نوآورانه بیشتر آشنا شویم و وضعیت ایران و جهان را بررسی کنیم، با رحیم سرهنگی، مدیرکل دفتر توسعه امور کارآفرینان و بهرهوری نیروی کار دولت دوازدهم، گفتوگو کردهایم.
وقتی میگوییم سیاستگذاری نوآورانه منظورمان دقیقا چیست؟
سیاستگذاری نوآورانه در واقع نگاه جدید به هر حوزهای است، یعنی سیاستهایی را وضع کنیم که در هر حوزه از صنعت یک کشور معنی جدیدی به آن صنعت بدهد. آن چیزی که همزمان با شروع کار دولت جدید نیاز داریم سیاستهای نوآورانه است.
در کنار این مفهوم، سیاستگذاری نوآوری را هم داریم که به معنای تبلور نوآوری در کل صنعت است. یعنی در یک کشور، در یک صنعت، در یک شرکت یا هر سطح دیگری کارهایی انجام دهیم که ایدهها به محصول و خدمت تبدیل شود و در نهایت ارزش افروده ایجاد کند. برای مثال شورای عالی انقلاب فرهنگی بررسی میکند که دانشگاهها به عنوان یک عضو از نظام نوآوری چه کارهایی میتوانند در تقویت و افزایش نیروی نوآور انجام دهند یا کارهایی که معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری انجام میدهد، مثل اینکه مشوقهایی را فراهم میکند که شرکتهای دانشبنیان یا شرکتهای هایتک که بهواسطه نو بودن زمینه بروز نوآوری را دارند، بتوانند رشد کنند.
وقتی مسئله رگولاتوری کسبوکارهای نوآورانه مطرح میشود، سیاستگذار باید روی چه نقاطی تمرکز کند؟
متأسفانه در دولتهای یازدهم و دوازدهم اتفاقهایی در حوزه سیاستگذاری افتاد که در دولتهای نهم و دهم شاهد بودیم. مهمترین علت این امر این است که دولتهای یازدهم و دوازدهم به اهمیت حوزه نوآوری و کسبوکارهای نوآورانه پی نبرده بود و با تفکر اقتصادی قبلی سیاستگذاری میکرد. یعنی تولید و کسبوکار را جدی نگرفت و زیرساختهای آن را فراهم نکرد. پس اصل اول این است که نگاه خود را به حوزه نوآورانه تغییر دهیم. اگر دولت جدید با همان فرمان قبلی جلو برود، باز هم رشد خود را اگر نگویم متوقف، کند خواهیم کرد.
همچنین اگر کابینه دولت جدید مانند دولتهای یازدهم و دوازدهم از وزیرانی استفاده کند که قبلا هم این سمت را داشتند، امیدی به اصلاح این روند در سیاستگذاری نوآورانه نیست، چراکه آنها هرچه به نظرشان درست بود انجام دادند و به قولی امتحانشان را پس دادهاند. ما امروز به یک پوستاندازی نیاز داریم و بهتر است فرصت پیادهسازی ایدههای نو و جدید را به خودمان بدهیم.
در دنیا علاوه بر توجه به این موضوع، از وزیرهایی استفاده میکنند که جوانتر هستند زیرا ریسکپذیرند و شرط اول نوآوری را دارند، چراکه در مدل ذهنی قبلی گرفتار نیستند. اگر دولت جدید بخواهد تغییری در این وضع ایجاد کند، باید به جوانترها میدان بدهد. کشورهای در حال توسعه و توسعهیافته اغلب از افراد جوانتر استفاده میکنند، چراکه آنها ایده و توان بیشتری برای انجام کار دارند، ریسک میکنند و مجری ایدههای جدیدتر میشوند. طبیعتا منظور از جوانها کسانی است که با سازوکارهای امور اجرایی آشنا هستند و فضای اداری و سازمانی را هم میشناسند.
در قدم اجرایی، تجربه دنیا به ما میگوید که ایجاد فضایی برای آزمون و خطا مهمترین کاری است که باید در این سیاستگذاریها انجام دهیم. در ادبیات نوآوری به آن «Sandbox» یا فضای آزمودن میگوییم. نقاط قوت و ضعف ایدهها در این فضا مشخص میشود و آنوقت صاحبان ایده میتوانند با رفع ضعفهای خود کمکم ریشه خود را در صنعت مورد نظر محکم کنند و در کنار قدیمیهای آن صنعت قرار بگیرند. ما غیر از آزمون و خطا هیج راهحل دیگری نداریم و این آزمون و خطا را افراد جوانتر بهتر انجام میدهند.
مشکلات رگولاتوری کسبوکارهای نوآور کوچک و متوسط ایرانی کدامند؟ چه نیازهایی دارند؟
وقتی چند اتفاق مشابه در یک موضوع میافتد، سیاستگذار موظف است آن را به صورت قانون در بیاورد و به آن ضمانت اجرایی بدهد. متأسفانه ما امروز طرحهایی برای تصویب دولت و بعد مجلس قانونگذاری مجلس داریم که هشت سال از شروع آن گذشته است و هنوز به مصوبه و قانون تبدیل نشده است. ما نباید انرژی صاحبان ایده و کسبوکار را با عملکرد ضعیف خود بگیریم. اگر یک موضوع تنها یک یا دو بار اتفاق بیفتد برایش راهحلی پیدا میکنیم، اما اگر ده مسئله شبیه به هم اتفاق بیفتد باید برایش قاعده و قانون تنظیم کنیم.
سیاستگذاری نوآورانه باید سریع عمل کند، چراکه مسئله نوآوری پیوند عمیقی با زمان دارد. لازمه فعالیت در این حوزه سرعت و توجه به زمان است. یعنی صاحبان ایده و کسبوکار باید با ریتم تند عمل کنند وگرنه از بازار جا میمانند. حالا سیاستگذار باید این ریتم را سریعتر کند. امروز چنین مشکلی پیش پای سیاستگذاری نوآوری ما وجود دارد که باید روی آن تمرکز کرد.
چرا این مشکل وجود دارد؟ چرا تصویب یک طرح اینقدر طول میکشد؟
گاهی جلسات دیر به دیر برگزار میشود و برخی اوقات هم افرادی که در جلسات متوالی بررسی یک طرح شرکت میکنند، متفاوتند. یعنی این هفته یک نفر از آن کمیته تخصصی میآید، هفته بعد مسئول دیگری. به این صورت اختلاف نظرها زیاد و در نتیجه روند کار کند میشود.
روند طرحها و مصوبات آنها در هیئت دولت دو سال طول میکشد. در دو سال قانون باید تصویب شود نه اینکه مصوبه دولت این مقدار طول بکشد. در حالی که قرار بوده نهایتا شش ماه طول بکشد. این فرایند با ادبیات سیاستگذاری نوآورانه همخوانی ندارد. ادبیات سیاستگذاری نوآورانه به این صورت است که شخص صاحب ایده کاری را انجام میدهد، یک ماه بعد بازخورد کار خود را میبیند و نقاط ضعف را اصلاح میکند. حتی تمام آییننامههایی که نوشته میشود هم هر سال باید عوض شود.
کلیدواژه سیاستگذاری نوآورانه این است: «Learning by doing» یعنی یادگیری از عمل. حالا لازمه این کار سرعت عمل است. هرچه سریعتر، بهتر و کاراتر.
در دنیا سیاستگذاری نوآوری به چه صورت است و دولت چگونه به کسبوکارهای نوآور کمک میکند؟
در کشورهایی که ایالتی هستند، یعنی هر ایالت به صورت مستقل قدرتی در حد دولت مرکزی دارد، روند بررسی طرحهای نوآورانه بسیار سریع است، چراکه هر ایالت به صورت جداگانه طرحهای منطقه خود را بررسی میکند و زودتر به نتیجه میرسد یا کشورهای کوچکی که جمعیت کمتر از ده میلیون دارند، بسیار چابکتر هستند زیرا بازخورد میگیرند، اصلاح میکنند، انجام میدهند و چند باره این کار را تکرار میکنند. کشورهای بزرگ هم یا بر اساس موضوع تقسیمبندی میکنند یا بر اساس جغرافیا یا هر دو که بتوانند در ابعاد کوچکتر، زودتر به نتیجه برسند.
ما بر اساس هیچکدام نیستیم. سیاستگذاری ما مرکزگراست، متمرکز در مرکز است. وقتی این اتفاق میافتد که افتاده است، دیگر سیاستهای چابک و نوآورانه معنی نمیدهد. باید هم به صورت بخشی و حوزه تخصصی تقسیمبندی کنیم و هم یکسری اختیارات به استاندارها بدهیم که آنها هم بتوانند مصوبههایی داشته باشند و اجرا کنند.
طرحهایی مانند طرح موسوم به صیانت، چه تأثیری میتوانند بر این کسبوکارها داشته باشند؟
یکی از اصلیترین حوزههایی که باعث رشد اکوسیستم نوآوری در جامعه میشود، ارتباط آن با اکوسیستمهای دیگر است. برای مثال اگر ما یک جزیره داشته باشیم و در آن جزیره یک اکوسیستم نوآوری راه بیندازیم و در یک جزیره دیگر هم این کار را بکنیم، این دو اکوسیستم با یکدیگر متصل میشود و در نتیجه این اتصال حوزههای جدید هم خلق میشود. در غیر این صورت شاهد پیشرفتی نخواهیم بود.
در ساختار ملی نمیتوانیم یک اکوسیستم نوآوری تعریف کنیم که به بقیه اکوسیستمهای نوآوری متصل نباشد و اگر این اتفاق بیفتد، نوآوری نابود میشود.
بنابراین ما نیازمند به اتصال اکوسیستم نوآوری منطقه و دنیا هستیم و این اتفاق در همه کشورها دارد در بستر شبکه آزاد ملی اینترنت میافتد و بنابراین سیاستگذار باید به این جنبه بسیار دقت کند. ارتباط با دنیا مزایای بسیار بالایی دارد از جمله اینکه شفافیت را در حوزههای مختلف افزایش میدهد. سیاستهای نوآورانه به دنبال راهحلی میگردد که هر دو را داشته باشد. دنبال یک راهحل پارادوکسیکال است. صورت مسئله را پاک کردن سیاستگذاری نوآورانه نیست. سختی سیاستگذاری در همینهاست دیگر! اینترنت درست است که از دید برخی دوستان تهدیدهایی ایجاد کرده است اما نباید چشممان را بر تمام سطوح دیگر ببندیم و اینترنت را حذف کنیم یا به عبارتی صورتمسئله را پاک کنیم.