کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
گاهی نوآوری که یک نیاز است، به کالایی لوکس تبدیل میشود و گاه وقتی ایدهای برای خلق نوآوری نداریم، بهناچار از جایی مثل یک کشور خارجی نوآوری وارد میکنیم که معلوم نیست به کدام مسئلهمان قرار است پاسخ دهد. در صنعت مالی و بهخصوص بانکیِ کشورمان بارها و بارها شاهد معرفی محصولات و خدماتی بودهایم که با هزینههای هنگفت و بدون شناسایی نیاز راهاندازی شدهاند، مدتی نقش لوکس بودن خود را بازی کردهاند و بعد به انبار بزرگ و خوفناک محصولات نوآورانه پرت شدهاند.
کافی است نگاهی بیندازیم به محصولاتی که طی این سالها در جشنوارهها و مسابقات گوناگون برگزیده شدهاند و اکنون هیچ اثری از آنها در جایی نمیبینیم. درباره اینکه چرا چنین محصولاتی خلق میشوند و اشکال کار ما کجاست، با محمدرضا جمالی که منتقد فلسفه وجودی برخی از محصولات بانکی است، گفتوگو کردیم. دکتر جمالی که مدیرعامل شرکت نبضافزار است میگوید مشکل اینجاست که ما از همان ابتدا به دنبال شناسایی مسئله نیستیم، بلکه میخواهیم یک مسئله را به راهحل خودمان الصاق کنیم.
گام اول؛ شناخت مسئله
کسبوکارها تمایل دارند به عنوان سازمانهایی نوآور شناخته شوند و برای نمایش این نوآوری هزینه و تلاش زیادی میکنند. برخی حتی نمونههایی از دنیا را به طور کامل کپی و درواقع نوآوری را همچون یک کالا وارد کشور میکنند، بدون اینکه در پی مناسبسازی آن برای نیازهای داخل باشند. جمالی این نوع واردات نوآوری را به دکمهای تشبیه میکند که میخواهیم کتی برایش بدوزیم.
این در حالی است که باید ببینیم آیا این دکمه برای این کت مناسب است یا خیر و بعد اقدام کنیم. به عبارتی نوآوری باید با در نظر گرفتن همه جوانب وضعیت موجود و آیندهای که اتفاق خواهد افتاد، در حوزه موردنظر به آن توجه شود. او میگوید: «وارد کردن هر محصولی به کشور الزاماتی دارد که باید رعایت شود. هر نوآوری در دنیا الزاما با شرایط ما سازگار نیست.»
جمالی معتقد است که برای ما در ایران بیشتر از اینکه صورتمسئله اهمیت داشته باشد، فناوری است که مهم میشود. این در حالی است که وقتی ما مسئله را درست نشناسیم و درست تعریفش نکنیم، نمیتوانیم راهحل مناسبی هم برای آن ارائه دهیم.این کارشناس فناوریهای مالی از معضلی میگوید که نیروهای متخصص و فنی ما با آن مواجه هستند و میافزاید: «نیروهای تخصصی ما خوب میتوانند مسئلهای را که به آنها میدهیم حل کنند یا راهحلی را به عنوان جواب یک مسئله جلوه دهند، ولی بلد نیستند مسئلهای را درست کشف و آن را تعریف کنند و بر اساس آن کسبوکاری را راه بیندازند.»
بگذار چرخ را از نو بسازیم
جمالی مخالف وارد کردن نوآوری به کشور نیست، بلکه معتقد است ورود نوآوری باید بعد از شناخت دقیق مسئله اتفاق بیفتد و حتی میتواند از حوزههای دیگر محصولی وارد حوزه دیگری شود. به عنوان مثال سامانه سلامت ایالات متحده از نسخه شخصیسازیشده سامانه متمرکز شرکت مایسیس در حوزه بانکی استفاده میکند.
به عبارتی آنها با ارزیابی دقیق توانستهاند یک محصول تکاملیافته در حوزه بانکی را در حوزه سلامت استفاده کنند. ما 20 سال است که از تحول سیستم سلامت میشنویم، ولی هنوز نظام سلامتی نداریم که تاریخچه جامعی از اطلاعات پزشکی و سلامت در آن موجود باشد. این در حالی است که شرکتهای قدرتمندی مثل دادهپردازی، خدمات انفورماتیک، توسن و داتین بهراحتی میتوانند مشابه این کار را برای سیستم سلامت کشور انجام دهند.
جمالی با اشاره به اینکه ما در ایران به اختراع بیش از نوآوری اهمیت میدهیم، میگوید: «اختراع فقط یک بار اتفاق میافتد، ولی نوآوری درباره یک محصول میتواند بارها و بارها رخ دهد. میگویند چرخ را نباید از نو اختراع کنیم، ولی این در رابطه با نوآوری درست نیست. هر چرخی میتواند چرخ جدیدی از نقطه دید نوآوری باشد. سالانه ۴۰۰ نوع جدید چرخ در دنیا ساخته میشود.
به عنوان مثال بیامدبلیو چرخی را میسازد که بتواند ۴۰۰ کیلومتر را با پنچری راه برود. این نوآوری است، اختراع نیست. نوآوریای که برای حل یک مسئله ایجاد شده است. ممکن است شرکت دیگری راهحل دیگری داشته باشد، به عنوان مثال ماشینی بسازد که با یک سامانه تعلیق مناسب با سه چرخ هم حرکت کند. به عبارتی برای یک مسئله ممکن است راهحلهای مختلفی وجود داشته باشد.»
مسئله را چطور تعریف کنیم؟
جمالی در پاسخ به این سوال که چطور میتوانیم یک مسئله را تعریف کنیم، میگوید: «من از چارچوب شناختهشدهای به نام W5HH استفاده میکنم که کمک میکند یکسری از زوایایی را که ندیدهایم، ببینم. این روش شامل چرا، چه چیزی، چه زمانی، چه کسی، کجا، چگونه و چقدر است.
علاوه بر این باید چشمانداز مسئله هم مشخص شود که در آن هفت سؤال را مبتنی بر متدلوژی RUP مشخص میکنم که این موارد هستند: صورتمسئله و راهحل، کلمات کلیدی، ذینفعان، خصوصیات عملکردی، خصوصیات فوقعملکردی، محدودیتها و وابستگیها و در نهایت منابع آن را میآورم.»
او به درباره اهمیت ذینفعان میگوید: «درباره ذینفعان که ما خیلی وقتها اصلا توجهی به آن نداریم، گاهی باید کمی دورتر را هم نگاه کنیم. به عنوان مثال من در مسائل حتی خیلی وقتها نگاهم به مشتری سرویسی که ارائه میدهم نیست، بلکه به نیازهای مشتری مشتریام نگاه میکنم. ذینفع مهم است و شما ممکن است ذینفعان متعددی داشته باشید و یکی یا چند تا از آنها حاضر باشند هزینه سرویس یا سیستم نوآورانه را بدهند. باید توجه کنیم که وقتی مسئلهای را حل میکنیم، یک تابع مانند هزینه، زمان، آلودگی هوا یا هر چیزی را به عنوان تابع هدف یا به صورت یک مسئله چند هدفه حل میکنیم که خوب است تمام اهداف بهتر از قبل شود و تا آنجا که امکان دارد مزیت قبلی هم از بین نرود.»
با این حال نگاهی به آنچه که در صنعت مالی ایران به عنوان نوآوری معرفی میشود نشان میدهد که مسائل در این بخش بهخوبی تعریف نمیشوند. او یکی از عوامل این بیتوجهی را سیستم پاداشدهی به نوآوری میداند و با اشاره به نتایج جشنوارههای علمی میگوید: «حتی خود جشنواره خوارزمی به بدترین شکل ممکن اجرا میشود.
در نظام بانکی و پرداخت کشور جشنواره دکتر نوربخش که از ده سال پیش آغاز به کار کرده است، خیلی بد و نامناسب برگزار میشود. برگزارکنندگان این جشنواره همیشه دنبال یک اختراع جدید هستند. هر سال هم نام یک شرکت دولتی در بین برگزیدگان است و بعد چند شرکت دیگر را هم در فهرست میگذارند فقط هم برای اینکه صدای اینها درنیاید و اعتراض نکنند.»
به اعتقاد جمالی، شیوه پاداش دادن روی مسیر کسبوکارها و افراد تأثیر میگذارد. آدمها نوعی یادگیری تشویقی دارند و در محیطی پیچیده که در آن یادگیری نمیتواند درست انجام شود باید پاداش درست بگیرند تا به سمت درست حرکت کنند.
یک نقص آموزشی
محمدرضا جمالی ریشه بسیاری از مشکلات ما در خلق یا استفاده از نوآوری را در نظام آموزشمان میداند و میگوید: «شناخت نیازها و مشخص کردن درست صورتمسئله چیزی است که باید در مدرسه و دانشگاه آن را آموخت. نظام آموزشی ما در اینکه بچههایمان این مهارت را ندارند تأثیر زیادی دارد و درواقع نخبهکش، تنبلپرور و خلاقکش است.»
او با اشاره به ضعفهای آموزشی از مدارس گرفته تا دانشگاهها میگوید: «دو نوع یادگیری میتواند مورد توجه قرار گیرد که یکی یادگیری با معلم است و دیگری یادگیری تشویقی است. در یادگیری با معلم هر چیزی که معلم میگوید جوابش هم مشخص است و همان باید انجام شود. ولی در یادگیری تشویقی ما ممکن است ندانیم که چه میخواهیم، ولی با عمل درست دانشآموز یا دانشجو به او پاداش میدهیم و او سعی میکند در طول زمان بیشترین جایزه را بگیرد. در ایران ما از ابتدایی گرفته تا دکترا فقط سیستم معلممحوری را داریم و اینطوری بچههای ما نمیتوانند خارج از یک چارچوب فکر کنند.»
جمالی معتقد است آموزش در دانشگاهها باید به سمتی برود که نیروهای متخصص به عنوان کسانی که میتوانند مسئله را شناسایی و حل کنند، تربیت شوند. او همچنین از معضلی میگوید که در آن افراد خود را در چارچوب دانشگاه یا صنعت معرفی میکنند و بین دانشگاه و صنعت سرگردانند. نه در دانشگاه درست عمل میکنند و نه در صنعت کار عمیقی انجام میدهند. باید توجه کرد که صنعت و کسبوکار درست، با انجام کار علمی تفاوت ندارد. در واقع اینکه ما کجا کار میکنیم مهم نیست.
در دانشگاه یا یک پژوهشکده یا کف بازار هم میتوانیم علمی عمل کنیم و نتیجه مناسب بگیریم. باید توجه کرد که محصول دانشگاه هم پرورش یک متخصص مناسب است که در هر جای دنیا بتواند فعالیت کند. خود دانشگاه هم یک کسبوکار است که خروجی آن انسان متخصص است.
جمالی میگوید: «مگر میشود که در صنعت کاری انجام شود که غیرعلمی و در عین حال رقابتپذیر باشد؟ اگر کاری غیرعلمی باشد آن وقت کسی میآید و کاری بهتر و علمیتر از آن انجام میدهد و بازار را او میگیرد و مگر میشود کسی در دانشگاه کاری را انجام دهد که به درد صنعت نخورد و ذینفعی نداشته باشد؟ پس هزینه تحقیق را چه کسی میدهد؟»
او در ادامه نقدهایش به نظام آموزش کشور درباره ضعف تولید دانش و فناوری در کشور میگوید: «ما در دانشگاههایمان خیلی کم پیش میآید که دانشی تولید و آن را صادر کنیم. دانشی که بعد به شکل فناوری درآید و متأسفانه ما همیشه واردکننده دانش و فناوری هستیم. حتی با شاخص نادرست همیشه به تعداد مقالات ISI افتخار میکنیم که اغلب آنها هیچ راهحلی برای حل مسئلهای در دنیا هم نبوده است.
انتشار مقاله به عنوان تنها شاخص درست نیست، چراکه در دنیا ممکن است در دانشگاه و صنعت برای حل مسئلهای کاری انجام شود ولی به دلیل ملاحظات کسبوکاری نتایج آن را در جایی منتشر نکنند، زیرا مزیت رقابتی آنهاست و در آینده که به فناوری جدیدی دست پیدا کردند، اقدام به انتشار دستاوردهای قبلی کنند. در کشور ما به ازای چاپ هر مقاله ISI به محققان حقالزحمه پرداخت میشود.
این در حالی است که در دنیا برای یک محقق درخواست وجود دارد که از سمت صنعت تعریف شده و در واقع مسئله تعریف شده یا حتی ممکن است خود دانشگاه راهحلی را به صورت طرح پیشنهادی به صنعت دهد. به عبارتی اعتبار به پروژه به هر حال به صورت نیاز صنعت یا توجیه صنعت و ذینفع داده میشود و همینطور کاری بیجهت انجام نمیشود، چون پولی در کار نخواهد بود. مقاله محصول جانبی فعالیت است که البته جایگاه خودش را در اعتباردهی به فعالیت علمی انجامشده دارد، ولی هدف نیست.»