کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
همهچیز از یک تکه چرم بزی شروع شد. پدر دیو رفته بود بازار که تکهای چرم برای مادرش بخرد، یک تکه چرم بزی دید و پسندید. همین شد که دیو هشت ساله متولد شد. قصه برند دیو، دو رکن اصلی دارد: پدر دیو و ننه دیو؛ زن و شوهری که هشت سال قبل احساس کردند میتوانند کسبوکاری برای خودشان دستوپا کنند. عارف پدر دیو و ننه دیو هم همون صبورای عاشق ادبیات است. عارف تعریف میکند که هشت سال قبل قرار بود برای مادرش لوازم چرم را بخرد. حین خرید، برای خودش یک تکه چرم بزی خرید. خودش میگوید چیز قابل تعریفی از آن یک تکه چرم درنیامد اما در نهایت با چند بار اصلاح، به کیف کوچکی تبدیل شد که دست بر قضا به فروش هم رفت. قصه او حکایت همان فردی است که از یک آبشار بلند پرید و وقتی رمز موفقیتش را از او پرسیدند، گفت: «یک هل جانانه.» عارف همینقدر ساده به ایده چرم دیو رسید.
حالا درآمد این دو نفر بعد از پرداخت دستمزد و هزینهها، به حدود 10 تا 15 میلیون تومان در ماه میرسد. به گفته خودشان، تعداد کاربران صفحه و میزان بازخوردی که از اینستاگرام میگیرند، متفاوت است.
عارف میگوید به این دلیل اسم دیو را انتخاب کرده که قهرمانهای قصهها، دیوها را به تسخیر خود درمیآورند و دیوان تا آخر عمر به اربابان خود خدمت میکنند. پشت هر کدام از محصولات دیو، یک اسم و قصه کوچکی قرار دارد که صبورا با حوصله به آن میرسد. صبورا یا همان ننه دیو، دغدغه ادبیات و کلمه را دارد. میگوید خیلی از کلمهها در حال فراموشی هستند و وقتی اسمهای در حال فراموشی روی محصولات چرم قرار میگیرند، انگار برای همیشه خودشان را جاودان میکنند. صبورا اشارهای هم به مسئله فرهنگ و افغانستان میکند: «احمد مسعود که در حال حاضر در پنجشیر مقاومت میکند، دغدغه فرهنگ را دارد. ما هم دغدغه فرهنگ و ادبیات را داریم. به نظرم حتی شده باید روزی چند خط نوشت تا این زبان فراموش نشود.»
اما دیو هشت ساله، در همه این سالها و تا رسیدن به کودکی مستقل، دل پدر و ننه دیو را کم خون به جگر نکرده است. صبورا میگوید سختی در همه این سالها زیاد بوده اما تلاش کردهاند روی یک کار متمرکز شوند و آن، حفظ این برند است.
چرا اینستاگرام؟
وقتی از عارف میپرسم چرا اینستاگرام را برای کسبوکار خود انتخاب کردهاند، میگوید که حتی اگر پلتفرمی به نام اینستاگرام وجود نداشت، باز هم مسیرشان را پیش میبردند اما شاید به شیوه دیگری. او میگوید: «پیش از این هم تلاش کردیم از طریق ارائه نمایندگی، با برخی افراد کار کنیم که تجربه خوشایندی نبود چون کالاهایمان را هم درست نگهداری نمیکردند.»
تیم چهار نفره دیو در این دو سال همهگیری کرونا، بیشتر از هر زمان دیگری با چالش روبهرو بوده و به گفته عارف، امکان جذب یا آموزش نیروی جدید را نداشتند. اما این را هم میگوید که اینستاگرام برای بسیاری از کسبوکارها مفید بوده، چراکه حالا یک زن خانهدار هم بهراحتی میتواند محصول خودش را در بستر آنلاین به فروش برساند. اما قبل از آن، اینطور نبود و خیلی وقتها کیفیت محصولات کمتر هم بود.
ارتباط دوسویه با مخاطب
خاصیتی که برند دیو دارد، در گفتوگو با مخاطب و به اشتراک گذاشتن تجربیات سازنده محصولات است. بخش اول یعنی گفتوگو درست از زمانی آغاز میشود که مشتری سفارش تکبهتک جزئیات کار را به تیم دیو میدهد و برای همین کار هم ممکن است ساعتها گفتوگوی مستمر انجام شود. اما صبورا به بخش دوم یعنی به اشتراک گذاشتن تجربیات سازنده محصولات اشاره میکند: «خیلی وقتها محصولات را همراه یک جمله برای مشتری میفرستیم تا در جریان حال و هوای کار قرار گیرد. مثلا ممکن است برای درست کردن یک دلبند، یعنی همان کمربند، برایش بنویسیم که «تا حالا یک دیو بغلت کرده؟» یا «از حالا به بعد، یک دیو آویزونته». با این کار سعی میکنیم ارتباط مشتری با محصول را برقرار کنیم تا یک ارتباط قلبی با دیو داشته باشد.»
عارف هم میگوید که بسیاری از مشتریان، کارمندانی هستند که چه برای حمایت و چه به دلیل علاقه شخصی، تلاش میکنند بخشی از پولشان را برای کار چرم بگذارند. اما نکتهای که او میگوید، چالشی است که یکی دو بار با برخی مشتریان به اصطلاح «لاکچری» داشتهاند. عارف میگوید بسیاری از کسانی که خودشان را لاکچری میدانند، تصوری از چرم و اصالت آن ندارند. به همین خاطر چیزهایی طلب میکنند که شاید در چرم غیراصیل وجود داشته باشد.
تولید محصولات چرم بسیار پرهزینه و زمانبر است. آنچه که خالقان برند دیو به آن اشاره میکنند، از مشکلات اصلی تولیدکنندگان و سازندگان محصولات چرمی است. مشتری گاهی بیحوصله رفتار و تصور میکند که باید در کوتاهترین زمان به محصول برسد. در حالی که شاید تولید خود محصول یک هفته تا 10 روز زمان ببرد و برخی خردهکاریهای تکمیل و ارسال کار، آن را با زمان بیشتری هم روبهرو کند.
عارف میگوید گاهی 10 سفارش هم در روز گرفتهاند، اما بهناچار موعد تحویل را عقب میاندازند. میگوید درست کردن محصول چرمی زمانبر است و نمیتوان آن را پیشتولید کرد، چون مخاطب خوب میداند که حق نظر دادن در جزئیترین ظرافتهای کار را دارد و همین مسئله هم باعث میشود کار پیشتولیدشده عملا خیلی مشتری نداشته باشد یا مطلوب مشتری نباشد.
آینده چرم دیو کجاست؟
رؤیای ننه و پدر دیو برای فرزند هشت سالهشان، راهاندازی سایت دوزبانه است تا بتوانند مشتریان خارج از ایران هم داشته باشند. اما دردهایی که هر دو در ابتدای راه افتادن این فرزند کشیدهاند، آنها را نسبت به آینده هم دچار تردید کرده است. عارف میگوید: «در زمان شروع کار مشکلات بسیار زیادی داشتیم. خلاصه بگویم که هیچکدام از دستگاهها و مجموعههای اقتصادی حتی ذرهای به ما کمک نکردند. حتی برای ثبت برند موانعی برای ثبت اسم دیو وجود داشت و خیلیها هم میخواستند غیرقانونی کار را جلو ببریم. نخواستیم باج بدهیم. اما در تلاش هستیم آن را ثبت کنیم.»
چیزی که بیشتر از بقیه موارد، به دستاندازی برای قد کشیدن برند دیو و دیگر برندهای چرم تبدیل شده، کم شدن قدرت خرید مردم برای کالاهای اینچنینی است. عارف میگوید برای اینکه همراه با مردم باشند و قدرت خرید پایین آنها را درک کنند، سعی کردهاند سود کمتری روی محصولات بگذارند.
کالکشنی برای یک شکست
صبورا به یک شکست و کالکشن محصولاتی که در دست تولید است هم اشارهای میکند. میگوید سالها قبل او و عارف شراکتی با برخی افراد داشتهاند که پایانش چیزی نبود که تصور میکردند. کالکشنی که دو سال است خانواده دیو روی آن کار میکند، مثل یک زخم نشسته بر تن، قرار است خودش را جاودان است. «شیرینی یعنی فرهاد نه»، «طوفان یعنی نسیم نه» و «نشیب یعنی فراز نه»، سه محصولی است که قرار است این زخم را جاودانه کنند. برند دیو، یکی از دهها نمونه کارآفرینیهای اینستاگرامی است که به همت یک زن و شوهر پاگرفته و با وجود توفانی به نام کرونا، تلاش میکند چراغ خود را روشن نگاه دارد.