کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
پارمیس در زمینه نرمافزارهای مدیریت مالی و حسابداری فعال است و سعی کرده با سرویسهای مختلف خود، نیاز بخش بزرگی از جامعه را پوشش دهد؛ از افرادی که گرفتار دخل و خرج روزمرهشان هستند و نمیدانند با حقوق ماهانهشان چه کار میکنند، گرفته تا کسبوکارهای بزرگی که نمایندگانی در شهرهای مختلف دارند.
مظاهر مرجانی، مدیرعامل و بنیانگذار این شرکت میگوید در حال حاضر چیزی که روی آن تمرکز جدی دارند، استفاده از هوش مصنوعی و دادههای پسینی برای ارائه گزارشهایی است که میتواند به مدیران کسبوکارها در تصمیمسازی کمک کند.
مرجانی اهمیت ویژهای برای کسبوکارهای کوچک و متوسط قائل است و اعتقاد دارد که این دسته از کسبوکارها هستند که در بحرانهای اقتصادی میتوانند کشور را از فروپاشی اقتصادی نجات دهند؛ اما به شرط آنکه قدرتمند باشند و بتوانند کسبوکار خود را توسعه دهند.
آنچه در پی میآید گفتوگو با مدیرعامل پارمیس در خصوص محصولات این شرکت، نیاز بازار به سرویسهای مدیریت مالی، ضرورت استفاده از فناوریهای پیشرفته در این حوزه و… است.
در حال حاضر پارمیس چه محصولاتی دارد و چه سرویسهایی ارائه میدهد؟
حوزه تخصصی ما، مالی و مدیریت است. چهار محصول داریم. یکی نرمافزار حسابداری «پارمیس همراه» است که در حوزه مدیریت مالی شخصی است و اپ اندروید و iOS دارد. تا به حال 400 هزار بار دانلود شده و روزانه حدود 100 هزار کاربر فعال دارد.
محصول دیگر ما «پارمیس پرو» است که تقریباً همان پکیجی است که از ابتدا پایه کارمان را بر آن گذاشتیم. در اصل یک پکیج حسابداری است که خرید، فروش، چک و بانک را شامل میشود و مدیریت مالی یک کسبوکار کوچک یا متوسط را انجام میدهد.
«پارمیس استار» را نیز داریم که با رویکرد جدیدی آن را نوشتهایم و زیرسیستمهای بیشتری دارد و به کار کسبوکارهای متوسط و بزرگ میآید. تا امروز حدود 20 زیرسیستم برایش تعریف شده است. در اصل رویکرد ما در پارمیس پرو این بود که کمک کنیم صاحب کسبوکار بتواند امور مدیریتی را انجام دهد.
مثل اینکه از موجودی انبارش مطلع باشد، حسابوکتاب مالیاش را بداند، چکهایش را مدیریت کند و… . اما در پارمیس استار رویکردمان این بود که به مدیر در توسعه کسبوکارش کمک کنیم. به همین دلیل زیرسیستمهای جدیدی طراحی کردیم؛ مثلاً فروشگاه اینترنتی را افزودهایم تا صاحب کسبوکار بتواند با ایجاد یک فروشگاه اینترنتی، محصولش را در فضای آنلاین نیز بفروشد و از این طریق میزان فروشش را توسعه دهد. پارمیس 360 هم محصول دیگرمان است که یک نرمافزار کلاود بیس است.
سامانه تیکت را نیز راهاندازی کردهایم. اگر مشتری سؤالاتی داشته باشد، چه از طریق فروشگاه اینترنتی و چه از طریق سایت، میتواند تیکت ثبت کند و در همان فضای دیجیتال جواب بگیرد
اتفاقاً به مسئله مهمی اشاره کردید. کسبوکارهای نوآور برای رشد و پیشرفتشان یکسری نیازها دارند که یکی همین موردی بود که گفتید. چه نیازهای دیگری را شناسایی کردهاید؟ کدام بخشها را پوشش دادهاید؟
ما در پارمیس استار و پارمیس 360 این را در نظر داشتیم که اتفاقاً به کسبوکارها در این حوزه کمک کنیم و مدیران بتوانند کارهایی فراتر از امور روزمره انجام دهند، مثل همان فروش دیجیتال که به آن اشاره کردم. در زمینه فروش آنلاین دغدغههای بسیاری وجود داشت.
بارها با مشتریانمان صحبت کرده بودم و آنها میگفتند سرویس فروشگاه آنلاین را از یک جا دریافت میکنند و نرمافزار حسابداری و… را از جایی دیگر میگیرند و در اتصال این دو به هم مشکل دارند. یکپارچه کردن بخشهای مختلف برایشان معضلی بود که ما در محصولمان دقیقاً روی همین دست گذاشتیم و سعی کردیم مجموعه سرویسهای مورد نیاز را به شکل یکپارچه به مشتریانمان ارائه دهیم.
در حال حاضر هر کسبوکاری بخواهد میتواند یک روزه فروشگاه آنلاین خود را بالا بیاورد و این فروشگاه به نرمافزار مالی و حسابداریاش مرتبط است. اینجا دیگر ممکن نیست چیزی را بفروشد که در انبار موجودی ندارد و وقتی کسی از فروشگاه آنلاین خریدی را انجام میدهد، بلافاصله سندش صادر میشود. از این محصول بازخورد خوبی گرفتهایم و مشتریان خاص خود را دارد.
یکی از چیزهایی که در این میان رصد کردیم، این بود که هر سازمان منابعی دارد و یکی از منابع مهم هر سازمان، مشتریان آن هستند. این در حالی است که شرکتها نمیتوانستند مشتریان خود را مدیریت کنند و اطلاعاتی مثل اینکه مشتری کی خرید کرده، چه میزان خرید انجام داده، چه زمانی قاعدتاً دوباره مراجعه میکند و… نداشت.
مورد دیگر این بود که رویدادهای مالی ثبت میشد اما رویدادهای غیرمالی نه. اگر روزی کارشناس فروشی میرفت و شخص دیگری جای او را میگرفت، قصه مشتریان قبلی را نمیدانست. برای همین CRM طراحی کردیم. زیرا میدیدیم در فضای جدید کسبوکارها نداشتن CRM و سوابق یک مشتری، یک گپ در سازمان ایجاد میکند.
CRMهای دیگری هم بودند ولی مشکل اصلی همان عدم یکپارچگی بود. به همین دلیل پروژه نرمافزار CRM را نیز کلید زدیم. اولین مشتریاش سازمان خودمان بود؛ زیرا ما اینجا مشتریان زیادی داشتیم و روزانه تماسهای بسیاری گرفته میشد و این اطلاعات و سوابق برای ما اهمیت بسیاری داشت. CRM کمک میکند تا یک کسبوکار بتواند فرایندهای غیرمالیاش را مدیریت کند.
مثل اینکه یک کارشناس چه تماسهایی داشته، چه مکاتباتی انجام داده و قرار جلسهها به چه شکل بوده است. این به صاحبان کسبوکار کمک بسیاری میکند تا بتواند آمار و اطلاعات مشتریانش را حفظ کند. الان برای این نرمافزار CRM داشبوردی طراحی شده که یکسری گزارشهای پرکاربرد دارد که نشان میدهد کدام کارمند عملکرد بهتری داشته، اگر مشتری محصول شما را نخریده احتمالاً به چه دلایلی بوده، چرا نرخ تبدیل کم است و… . یعنی در عین حال که سوابق را نگه میدارد، تحلیلی را نیز ارائه میدهد.
خود ما از همین سیستم استفاده میکنیم و ممکن است یک مشتری بارها با ما تماس بگیرد و هربار یک نفر از پشتیبانی به او پاسخ دهد، اما با استفاده از این سیستم کسی که پاسخگوست از سوابق مشتری و تماسهای پیشین او آگاه است.
سامانه تیکت را نیز راهاندازی کردهایم. اگر مشتری سؤالاتی داشته باشد، چه از طریق فروشگاه اینترنتی و چه از طریق سایت، میتواند تیکت ثبت کند و در همان فضای دیجیتال جواب بگیرد.
وقتی سازمانها را بررسی میکردیم، متوجه شدیم که آنها با دو نوع مشتری روبهرو میشوند. یک عده با مصرفکننده نهایی در ارتباط بودند که سرویس فروشگاه اینترنتی به آنها کمک میکرد. اما در آنجا که شرکتها با نمایندههایشان کار میکردند، این سرویس کمکی به آنها نمیکرد، زیرا در بخش فروش سازمانی حجم خرید بیشتر است و نیازهای خاص خود را دارد.
به همین دلیل ما سرویس دیگری به نام سازمان همراه تعریف کردیم. نگاهمان در آن زمان این بود که سازمان 24 ساعته داشته باشیم. به این معنی که وقتی سازمانی نمایندگانی در سراسر کشور دارد، این ارتباط به تماسها محدود نشود و بتوانند آنلاین سفارششان را ثبت کنند، صورتحسابشان را ببینند و… . البته ما اسمش را سازمان همراه گذاشتهایم و این نام بنا بر اینکه در کدام شرکت از این سرویس استفاده میشود، تغییر میکند.
مثلاً نام این سرویس در شرکت راسان، راسان همراه است. این سرویس به سازمانها کمک کرده تا تماسهای غیرضروریشان بهشدت کاهش یابد. یکی از چیزهایی که نیاز به سازمان 24 ساعته را به ما ثابت میکند، این است که در تهران ساعت کاری از 8 صبح تا 5 بعدازظهر است، در حالی که در شهرستانها ساعت کاری از 10 صبح تا یک بعدازظهر و بعد از آن از پنج بعدازظهر تا غروب است.
این باعث میشود ارتباط برقرار کردن یک سازمان در تهران و نمایندهاش در شهرستان مشکل باشد. در واقع تمام سعیمان این است که با دیجیتالی کردن فرایندها به توسعه کسبوکارها کمک کنیم.
برنامهای هم برای گسترش سرویسهایتان در آینده دارید؟
میخواهیم سرویسهای دیگری را نیز اضافه کنیم. تا امروز ملاک آمار و اطلاعات و گزارشهایی که به دست مشتری میرسید، دادههای پیشین بود؛ اما در حال حاضر روی دادههای پسین کار میکنیم تا بتوانیم با استفاده از هوش مصنوعی گزارشهایی ارائه دهیم که آینده را در حوزههای خاص پیشبینی میکند.
به این معنا که برای صاحب کسبوکار تصمیمسازی میکند. در گذشته نگهداری اطلاعات دشوار بود، اما این روزها فرایندها به شکلی درآمده است که دیگر این کار به اندازه گذشته سخت نیست و معضل امروز صاحبان کسبوکار این است که با توجه به حجم دادهها و اطلاعاتی که پیش رویشان قرار میگیرد، تصمیمگیری کنند.
یعنی تحلیل دادهها و تصمیمگیری بر اساس آنها، نیاز امروز کسبوکارهاست؟
بله. فرض کنید شما از خانهتان میخواهید به سر کار بروید. اگر نرمافزار مسیریاب نداشته باشید، مدام در حال تصمیمگیری هستید و این تصمیمگیریها برای آنکه مسیر بهینهای را انتخاب کنید، شما را خسته میکند. حالا در نظر بگیرید کسبوکاری که مثلاً چهار هزار قلم کالا دارد یا سه هزار مشتری در سطح کشور یا حتی در مقیاس کوچکتر، نیاز به تصمیمگیری در لحظه دارد.
باید تصمیم بگیرد که به چه کسی چه چیزی را بفروشد، چه جنسی را تأمین کند و… آنقدر پارامترهای متعددی دخیلاند که واقعاً کار تصمیمگیری دشوار میشود و از جایی به بعد فرد قدرت تصمیمگیریاش را از دست میدهد و دمدستیترین راه را انتخاب میکند.
چشمانداز ما این است که روزی نرمافزار ما همان کارکردی را برای کسبوکارها داشته باشد که اپهای مسیریاب برای رانندگان دارند و بگوید فلان کالاها را بخر، به اینها بفروش، طلبت را اینطور وصول کن و… . واقعاً کار دشواری است ولی تلاشمان این است که روز به روز به این چشمانداز نزدیکتر شویم. مخاطب این سیستم هم لایه متوسط اقتصاد کشور است.
در اهمیت این بخش از کسبوکارها باید بگویم که مقالهای میخواندم درباره بحران اقتصادی آمریکا و حباب مسکنی که شکل گرفت. در آن مقاله توضیح میداد چیزی که باعث شد اقتصاد این کشور از هم نپاشد، حضور کسبوکارهای کوچک و متوسط بود.
به همین دلیل برایمان مهم است بستری که طراحی میکنیم، کمک کند این قسمت از اقتصاد دیجیتالیزه شود؛ زیرا این لایه میانی سرمایه و دانش فنی شرکتهای بزرگ را ندارند و بیشتر وقتها مغفول میمانند. بنابراین به دنبال راهکاری مقرونبهصرفه هستیم تا در نهایت این دسته از کسبوکارها توسعه پیدا کنند که در نتیجه آن، اقتصاد رشد یابد.
بخشی از کارتان که به نظر من جالب است، پلتفرم مدیریت مالی شخصی است. چند سال است که این نرمافزار را راه انداختهاید؟
حدود هشت سال.
با توجه به اینکه در جامعهای زندگی میکنیم که در بحران اقتصادی به سر میبرد، لزوم پسانداز، سرمایهگذاری و مدیریت مالی شخصی بیش از گذشته احساس میشود. چرا به سمت این سرویس حرکت کردید و سرویس مدیریت مالی شخصی شما چه ویژگیهایی دارد؟
یکی از دلایلش توجه به مسئولیت اجتماعیمان بود. زیرا مشاهده میکردیم افراد برای نگهداری رویدادهای مالیشان بستر درستی ندارند. این در حالی است که اگر شخص نتواند درآمد و هزینههایش را بهدرستی مدیریت کند، چالشهای اجتماعی به وجود میآید.
پیش از آنکه این کار را شروع کنیم، نظرات آدمهای مختلف را میپرسیدم و پاسخهای متنوعی دریافت میکردم. یکی میگفت من دوست ندارم از چنین نرمافزاری استفاده کنم، چون وقتی میفهمم چقدر خرج کردهام، حالم بد میشود. دیگری میگفت اگر در این نرمافزار حسابوکتابهایم را ثبت کنم، شما میفهمید من چقدر پول خرج کردم و درآمد دارم، در حالی که همسرم نیز نمیداند من چقدر درآمد یا پسانداز دارم.
یکی استقبال میکرد و دیگری به نظرش سخت بود که بخواهد همه هزینههایش را در اپ ثبت کند. ولی با همه این موارد ما کارمان را شروع کردیم و سعی کردیم در این مسیر به آدمها کمک کنیم که به سمتش بروند؛ چون تا زمانی که نتوانید چیزی را اندازه بگیرید، نمیتوانید آن را مدیریت کنید.
بنا را بر این گذاشتیم که محیط راحتی فراهم کرده و اعتماد افراد را جلب کنیم تا لااقل بیایند و این هزینهها را ثبت کنند. کاری که در نسخه اندروید کردیم این بود که اجازه گرفتیم پیامکهای بانکیشان را بخوانیم. اپ به شما میگوید که مثلاً 50 هزار تومان خرج کردی، آیا میخواهی این را در اپ خود ثبت کنی؟ این مبلغ بابت چه چیزی بوده است؟
این کار را انجام دادیم تا به کاربر کمک کنیم رویدادهایش را ثبت کند. وقتی رویدادهایش ثبت شود، میتواند تحلیلی داشته باشد. با نگاه به رویدادها متوجه میشود که چقدر هزینه برای بنزین، پوشاک، خوراک و… پرداخته است. این گام مهمی برای مدیریت شخصی است، چون طبق دیدگاه روانشناسان، آدمها آخرین رویداد را در ذهن ثبت میکنند و نمیتوانند از گذشته محاسبات و رویدادها را به امروز بیاورند.
با امکاناتی که در این اپ قرار دادیم، سعی کردیم به قسمت مدیریت مالی نیز کمک کنیم؛ مثلاً کاربر با این اتفاق مواجه میشود که بیش از حد لباس میخرد یا رستوران میرود. مفهومی به نام بودجه را تعریف کردیم و این را روی درآمد و هزینهها اعمال کردیم. مثلاً در اپ تعیین میکنید که سقف هزینه برای رستوران 500 هزار تومان است یا فلان مبلغ را در ماه برای پوشاک هزینه میکنم. این را بهراحتی میتوانید روی نمودار ببینید که تا الان چقدر از بودجهتان را مصرف کردهاید.
در حال حاضر هوش مالی یکی از دغدغههای ماست که بتوانیم روی این بستر بر اساس دادههایی که از گذشته دارد و پیشبینیهایی که انجام میشود، پیشپیش به فرد بگوییم که با این روند درآمدی که داری احتمالاً این اتفاقها در آینده برایت میافتد و لازم است درآمدت را بیشتر کنی. حتی میتوانیم گزارشهای مقایسهای به او بدهیم و بگوییم هزینه پوشاک تو نسبت به جامعه مشابه، مثلاً 30 درصد بیشتر است.
یکی از چالشهای همه شرکتها، بهخصوص آنها که در حوزه فناورانه کار میکنند، منابع انسانی است. چون این شرکتها به منابع انسانی زنده هستند. چند اتفاق افتاده که دست به دست هم دادهاند و باعث این معضل شدهاند
الان این کار را میکنید؟
بسترش فراهم شده ولی هنوز نداریم. یکسری نگرانیهای اجتماعی داریم که باید از منظر خودمان حلش کنیم، چون کاربران باید این اجازه را به ما بدهند که آیا میخواهند به صورت ناشناس وارد این دادههای آماری شوند؟ به نظر من اتفاق بسیار خوبی میافتد، زیرا این اعداد واقعی هستند و کمک میکنند بفهمید حقوقتان از متوسط چقدر بیشتر یا کمتر است و از ریز هزینهها در بخشهای مختلف آگاه میشوید. هرچقدر این دادهها بیشتر باشند، برآوردی که ارائه میدهیم، واقعیتر خواهد بود.
شما پیشنهاد سرمایهگذاری ندارید؟
یکسری از PFMها (Personal Financial Management) این کار را میکنند، ولی بسیار کار پرریسکی است و مسئولیت زیادی دارد. شاید اگر شرکت سرمایهگذاری بودیم، برای اپ مدیریت مالی شخصیمان این کار را میکردیم زیرا منافع خودمان نیز دخیل بود. ولی چون کار ما این نیست، ارائه پیشنهاد پرریسک است.
مگر اینکه یکسری گزارشهای آماری به آنها بدهیم که مثلاً در سالهای گذشته رشد سکه و طلا و بورس و ملک و… چقدر بوده است. اگر بخواهیم وارد این حوزه شویم، با دنیای جدیدی مواجهایم که درست پیش بردنش تیم قدری میخواهد. چند کارگزاری بورس بودهاند که گفتهاند در اپتان جایی بگذارید که ما یکسری پیشنهاد بدهیم یا بانکهایی که به ما گفتهاند میتوانید از این بسترتان برای اعتباردهی استفاده کنید.
این امکان جالبی است که از طریق قرارداد با شریک سوم اتفاق میافتد. اما در واقعیت این هم بسیار پرریسک است. اپهایی که در حوزه لندتک کار میکنند، با چالش مواجه شدهاند، چون سرویسی را از اعتبارسنجی میگرفتند که قطع شده است. حداقل این است که در ثبت و گزارش هزینههای شخصی عملکرد خوبی داشتهایم و رضایت کاربر از کامنتهای کافه بازار مشخص است.
اما من حداقل دور و بر خودم کسی را ندیدهام که از نرمافزارهای اینچنینی استفاده کند. علت آن را چه میدانید؟ آیا نرمافزارها ضعیف هستند و جذابیتی ندارند، رگولاتوری با ایجاد محدودیتهایش راه را بر پیشرفت این بخش بسته یا مردم فقط آگاه نیستند و نیاز به فرهنگسازی دارند؟ کدام عامل را مهمتر میدانید؟
در حوزه مدیریت مالی شخصی، فضا متفاوتتر از کسبوکارهاست. کسی که کسبوکاری را راه میاندازد، ضرورت استفاده از سیستمها را میداند و دریافته که در غیر این صورت ادامه حیات کسبوکار او با مشکل مواجه میشود.
بخشی از آن به فرهنگ برمیگردد و استفاده از چنین اپی مثل کتاب خواندن است. روزی که این پروژه را در پارمیس استارت زدیم، برای این بود که کمک کنیم این فرهنگ در جامعه ما به وجود آید، زیرا خیلی وقتها وجود ابزار باعث به وجود آمدن فرهنگ میشود. مثلاً در شهری که کتابخانه و کتابفروشی نباشد، کسی کتابخوان نمیشود.
اما اگر در همان شهر چند کتابخانه تأسیس کنند، احتمال اینکه مردم کتاب بخوانند بیشتر میشود. ما تصمیم گرفتیم در ابتدا یکسری ابزار ارائه دهیم و کمک کنیم تا این فرهنگ تا حدودی شکل بگیرد. هر چند به خاطر نوع تفکر یا محدودیت مالی، استفاده از چنین ابزاری در قشری از جامعه، بیشتر از سایر اقشار رواج مییابد.
اما قانون هم میتواند به این فرهنگسازی کمک کند. مثلاً در آمریکا باید به عنوان فرد معمولی درآمد و هزینههایتان را اعلام کنید. پس در چنین جامعهای نیاز است از اپی استفاده کنید تا مدیریت درآمد و هزینهها را داشته باشید که اگر ممیز مالیاتی خواست، آن را ارائه دهید.
بستر و تکنولوژی نیز مهم است؛ اینکه مردم در جامعهای چقدر وارد فضای دیجیتالی میشوند و زندگیشان با فضای استارتاپی گره خورده است و جوانها چطور فکر میکنند. من فکر میکنم در ایران هم کمکم ضرورتش احساس میشود و جذابیت این بخش بهخصوص برای نسل جدید بهمرور افزایش مییابد. من نگاهم به آینده روشن است.
یکی از بزرگترین معضلات شرکتهای فناور در سالهای اخیر، جذب و نگهداشت نیروی انسانی بوده است. شما چه راهکاری در این خصوص دارید؟
بله، درست است. یکی از چالشهای همه شرکتها، بهخصوص آنها که در حوزه فناورانه کار میکنند، منابع انسانی است. چون این شرکتها به منابع انسانی زنده هستند. چند اتفاق افتاده که دست به دست هم دادهاند و باعث این معضل شدهاند؛ یکی جهش فناوری و حوزه دیجیتال بوده که باعث شده فضای کسبوکارها متفاوت شود و تقاضای نیرو نسبت به گذشته بیشتر شود، در حالی که تعداد نیروهای متخصص با همان نسبت رشد نکرده است. کیفیت خروجی دانشگاهها هم برای بازار کار مطلوب نیست.
اتفاق دیگر در جهش نسلی است. ما میبنیم جوامع دهه 90 یا 80 متفاوت هستند و کسانی که در نسلهای گذشته بودند، ثبات بیشتری داشتند. به گذشته که نگاه میکنید میبینید یک نفر 20، 30 سال در شرکتی کار کرده و همانجا هم بازنشسته شده است؛ اما نگاه نسل جدید به این شکل نیست. تنوعطلبی در این نسل در مقایسه با نسلهای گذشته بیشتر است.
اتفاق دیگری که افتاده است، خروج نیروست. مورد اولی که گفتم برای همه جای دنیا صادق است به همین خاطر نیاز جهانی بیشتر شده و به تبع آن تقاضا افزایش یافته و نیروی کار از کشورهای دیگر میگیرند. ما نمیتوانیم نیروی انسانی را از خارج کشور جذب کنیم و از آن طرف مهندسانی که داریم هم میروند.
عامل چهارم فرار است که برای ما اتفاق میافتد. کسی که تا چند سال پیش از ایران میرفت، به دنبال جای بهتر و درآمد بیشتری بود؛ اما متأسفانه این روزها آدمها میخواهند فرار کنند.
شرکت ما نیز با این موضوع دست به گریبان است و تمام تلاشمان را میکنیم که میزان ورودیهایمان را بیشتر کنیم. بخش منابع انسانی با مؤسسات کاریابی، آموزشگاهها و دانشگاهها تعامل دارد. اما ورودی یک قسمت ماجراست و ماندگاری و مناسب بودنش نیز مهم است.
ما در همان ابتدا تستهای روانشناسی میگیریم و دورههای آموزشی کوچکی برگزار میکنیم. اگر همه چیز فراهم بود، فرد وارد مراحل استخدام میشود. بعد از آن تلاشمان در نگهداشت نیروست و تقریباً نصف کارمندان ما بیشتر از شش، هفت سال سابقه کار دارند.
روایت مظاهر مرجانی از مسیری که سببساز شکلگیری «پارمیس» شد
سال اول دبیرستان تمام شده بود و من باید انتخاب رشته میکردم. تابستان به تهران رفتم. برادران بزرگترم یک فروشگاه لوازم بهداشتی ساختمان داشتند. یک روز که به فروشگاه رفتم، وسیلهای را دیدم که فهمیدم به آن کامپیوتر میگویند. آن فروشگاه یک حسابدار و کمکحسابدار هم داشت.
از آن وسیله خوشم آمد. همان زمان میدیدم که یکسری از حسابوکتابها را با کامپیوتر انجام میدهند. دفعه بعدی که به تهران رفتم، متوجه شدم کمکحسابداری که در فروشگاه برادرانم کار میکرد، بدقول و نامنظم است و آنها از این موضوع ناراحتاند و با مشکل مواجه شدهاند.
من به برادرانم میگفتم چرا خودتان انجام نمیدهید؟ آنها میگفتند کار سختی است و از پس انجامش برنمیآیند. ساختار آن برنامه به شکلی بود که باید یک حسابدار با آن کار میکرد و برای افراد معمولی طراحی نشده بود. همان زمان به این فکر میکردم کاش برنامهای نوشته شود که برای انجام حسابوکتاب نیازی به یک حسابدار نباشد و افراد خودشان بتوانند یکسری از امور را انجام دهند.
همین دغدغهها باعث شد انتخابم برای ورود به دانشگاه، مهندسی نرمافزار باشد. من دانشگاه بهارستان اصفهان قبول شدم. به هوای اینکه برنامهنویس شوم، وارد این رشته شده بودم و گمان میکردم بعد از یکی، دو ترم این توانایی را پیدا کنم. اما درسها مطابق انتظارات من پیش نرفت. ترم اول طبیعتاً همه درسها عمومی و پیشنیاز بودند.
ترم دوم هم درباره اصول اولیه و پایهها بود. برای همین تصمیم گرفتم دورههای خارج از دانشگاه را بگذرانم. آن زمان مؤسسه فناوری شهرداری اصفهان جزو معدود مؤسساتی بود که دورههای آموزشی برگزار میکرد. دوره فاکس پرو را شروع کردم. در آن دوره یک همگروهی داشتم به نام مهندس برومند که چند وقت پیش فوت شد.
از من بزرگتر و مدیرعامل کارخانه سپافیل بود. یک نرمافزار حقوق و دستمزد تحت داس در این کارخانه وجود داشت که او میخواست خودش هم کار کردن با آن را بلد باشد.
مهندس برومند به من پیشنهادی داد و گفت نرمافزار حقوق و دستمزدی که دارند اولاً تحت داس است و ثانیاً بسیاری از چیزهایی که میخواهد ندارد و مهندسش نیز در دسترس نیست. از من خواست آن نرمافزار را بهبود دهم و تحت ویندوز بنویسم. آن زمان سپافیل پرسنل بسیاری داشت.
من این کار را قبول کردم که یکی از پرچالشترین پروژههایم بود. زیرا به تحلیل نیاز داشت و من باید چیزهای بیشتری یاد میگرفتم و مهارت برنامهنویسیام را تقویت میکردم. به علاوه باید مفاهیم کسبوکاری را نیز میآموختم و روی موضوع حقوق و دستمزد اشراف کامل میداشتم.
بعد از انجام این کار، اعتمادبهنفس خوبی پیدا کرده بودم. از سال سوم تصمیم گرفتم نوشتن برنامه آن نرمافزار حسابداری که زمانی آرزو داشتم برای برادرانم بنویسم، شروع کنم. مهمترین چیز در ذهنم این بود که هم کاربری آسانی داشته باشد، هم قسمتهای مختلف کار را پوشش دهد و محدود به یک کار نباشد. در نهایت بعد از پایان ترم آخر، تابستان که به تهران آمدم، نرمافزار را نصب کردم. اما اول اعتماد نکردند. قرار شد برای من یک سیستم بخرند.
آنها کارها را به شیوه قدیم خودشان انجام دهند و من هم با نرمافزارم همان کارها را انجام دهم و اگر امور بهدرستی پیش رفتند و اعتمادشان جلب شد، از این نرمافزار استفاده کنند. جو آنجا خوب نبود، زیرا تیم مالی قاعدتاً دوست نداشت نرمافزار من درست کار کند. کار من از آنها بیشتر بود.
تا غروب باید کار میکردم و سند میزدم و تازه شب که میشد، باگهای نرمافزارم را که در طول روز به آنها برخورده بودم، رفع میکردم. چند ماه اول بسیاری از شبها در همان دفتر میخوابیدم. حدود شش ماه طول کشید تا دیدند واقعاً نرمافزاری که نوشتهام خوب و دقیق کار میکند و گزارشهای مختلف و متنوعی به آنها ارائه میدادم که آماده کردن هرکدام از آنها زمان و انرژی بسیاری میبرد. بالاخره از نرمافزار من برای انجام امورشان استفاده کردند و شش ماه دیگر به همین منوال گذشت.
کمکم از همانجا مشتریان دیگری نیز پیدا شدند و این نرمافزار بیشتر در بازار چرخید. تا جایی که دیدم، تلفنم یکسره زنگ میخورد. در نهایت سال 81، 82 جایی را گرفتم که بتوانم کارها را به شکل متمرکز در آن دفتر انجام دهم. آن موقع هنوز اسم نداشت. اسم نرمافزارم پارمیس بود ولی شرکت پارمیس به شکل رسمی کارش را از سال 83 آغاز کرد.