کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
آموزشهای استاندارد همگانی و گسترش حوزههای مختلف اقتصادی و اجتماعی منجر به خلق گروه بزرگی از کارکنانی شده که در روندی شبیه به یکدیگر انتخاب و برای اجرای کارها استخدام میشوند. لشکر بزرگ کارکنان را که هر روز از صبح مشغول به کار هستند، کدام ژنرال اداره میکند؟ برنامه کلان ژنرالها را چه کسانی با چه ویژگیهایی تدوین و تنظیم میکنند؟
موضوع رهبری و هدایت برنامهها از چالشبرانگیزترین موارد دنیای کسبوکار است. تجربه نشان داده حضور افرادی که ویژگیها و کارکرد رهبر را بهخوبی میشناسند و قادر به اجرای آن هستند، برای کسبوکارها اکسیری حیاتبخش است؛ در حالی که دسترسی به رهبران قدرتمند دشوار است، اما تعداد زیادی از این رهبران در پایان موجب ناامیدی میشوند و در اجرای برنامههای خود ناکام میمانند. به نظر میرسد هدایت کسبوکارها چیزی بیشتر از راهبری گروه بزرگی از کارکنان است که همانند پیکرهای یکدست در اختیار اهداف و برنامههای سازمان هستند.
کمتر کسی است که در جایگاه رهبری یک سازمان یا کسبوکار، کارکنانش را سرباز و مدیران را فرماندهان یگان نظامی ببیند، اما آنچه در عمل رخ میدهد تفاوتی با این دیدگاه ندارد. واقعیت غیرقابل انکار آن است که بسیاری از راهبران سازمانها انتظار دارند کارکنان خودشان را به طور کامل در اختیار پیشبرد برنامههای کلان سازمان بگذارند؛ برنامههایی که وقت و هزینههای بسیار برای رسیدن به آن صرف شده است. در واقع مسیر زمانبر و پرهزینه برای گردآوری دادهها و ارزیابی آنها برای رسیدن به تصویر مناسب از شرایط و در پایان تدوین برنامهها فشار زیادی را بر مدیران و رهبران وارد میکند و آنگاه که زمان اجرا فرامیرسد، انتظار دارند بدنه اجرایی بدون چونوچرا در خدمت اجرای برنامه قرار گیرند. اما در بسیاری موارد این همراهی انجام نمیشود. همراه شدن بدنه اجرایی با برنامههای رهبران بر پایه مشارکت، بازخورد، تعامل و… شکل میگیرد و دستیابی به هرکدام از این موارد نیازمند ایجاد ساختارهای درونی و پایهگذاری فرهنگ رفتاری مناسب با آن است.
از سوی دیگر مخاطبان را هم باید با اهداف و برنامهها هماهنگ کرد. کامیابی رهبران در ایجاد چنین فضایی، آنها را در قله پیروزی قرار میدهد. شرکتهای بزرگ و کوچکی که در بزنگاههای تاریخی نام خود را در دفتر پیروزمندان ثبت کردهاند، رهبرانی داشتهاند که پیش از هر چیز درکی روشن از وضعیت پیرامون خود داشتهاند و کارکنان را نه به عنوان سربازان فرمانبردار بلکه به چشم همراهان اثرگذاری دیدهاند که راهگشا، ارزیاب، مجری و هوادار هستند. چنین رهبرانی از سوی دیگر با شناخت درست نیازها و پیشبینی روندها، آن چیزی را به مشتریان عرضه میکنند که با نیازهای آنان هماهنگ است و علاقهمندیها، چشمانداز و دیدگاههای کلان آنها را هم بازتاب میدهد. برجسته کردن مفاهیمی همچون میهنپرستی، حفظ محیط زیست، حمایت از نیازمندان، سلامت، بهداشت، نوآوری و… در برنامههای راهبردی با چنین مواردی سازگار است. تلاش برای ایجاد چنین هماهنگی و همنوایی است که رهبران و کسبوکارها را به چهرههای ماندگار فراتر از زمان تبدیل میکند.