کارنگ، رسانه اقتصاد نوآوری ایران
رسانه اقتصاد نوآوری ایران

جادوگری با نوروساینس و بلاکچین

گفت‌و‌گو با فاطمه عبدالله، مدیرعامل «زارلا» که پلتفرمی بر بستر بلاکچین برای جمع‌آوری سیگنال‌های زیستی از سراسر دنیاست

فاطمه عبدالله وقتی وارد حوزه استارتاپ‌ها شد که دیگر از کارمندی خسته شده بود. او که دکترای هوش مصنوعی دارد، سال‌ها به عنوان متخصص آی‌تی در حوزه سلامت (Health Informatics) در وزارت بهداشت فعالیت کرده و در بخش پرونده الکترونیک سلامت بوده است. همچنین با مجموعه‌های تأمین اجتماعی برای نسخه‌نویسی الکترونیک و حذف دفترچه همکاری کرده و مشاور بیمارستانی در زمینه نرم‌افزارهایشان بوده است.

عبدالله با ورود به فضای استارتاپی، با فناوری بلاکچین آشنا می‌شود و سال 97 با همکاری زوبین نعمتی، زوبین‌آکادمی را راه‌اندازی می‌کنند. همکاری این دو نفر یک سال بعد به تأسیس شرکت سرمایه‌گذاری دی‌پی‌اس ونچر منجر می‌شود و این شرکت خیلی زود تأمین مالی چهار پروژه را بر عهده می‌گیرد. اما سال 98 بخت یارشان نیست و از آبان‌ماه و قطعی ده روزه اینترنت تا بهمن‌ماه و اعلام ورود بیماری کرونا به ایران، ورق برمی‌گردد و سه پروژه شکست می‌خورد. تنها پروژه‌ای که برایشان می‌ماند، «زارلا»ست؛ پلتفرمی بر بستر بلاکچین که به جمع‌آوری سیگنال‌های زیستی کمک می‌کنند.

از اینجا به بعد زوبین نعمتی و فاطمه عبدالله تمام انرژی خود را برای به نتیجه رسیدن این پلتفرم می‌گذارند و جواب هم می‌گیرند. وایت‌پیپر زارلا شهریورماه امسال منتشر شد. حالا اینکه سیگنال‌های زیستی چه اهمیتی دارند، زارلا دقیقا چه کاری انجام می‌دهد و استفاده از بستر بلاکچین در این کار چه لزومی داشته است، مسائلی است که در گفت‌و‌گو با عبدالله، مدیرعامل زارلا، مطرح شده و در گفت‌و‌گوی پیش رو پاسخ به این سؤالات را خواهید خواند.

زارلا چه کاری انجام می‌دهد؟

زارلا یک پلتفرم بلاکچینی برای تبادل بایوسیگنال‌ها یا همان سیگنال‌های زیستی است. معضل مهمی که زارلا برای حل آن ایجاد شده است، کمبود و سختی به دست آمدن بایوبانک‌ها و دیتاست‌های بایوسیگنال است. این دیتاست‌ها در دنیا بسیار محدود بوده و دسترسی به آن مشکل است و از سوی دیگر، جمع‌آوری‌ بایوسیگنال هم مشکل است.

بایوسیگنال‌ها به چه کار می‌آیند؟

در سال‌های اخیر احتمالا کلماتی چون نورومارکتینگ، نورولیدرشیپ و… را شنیده‌اید. کاربردهای مبتنی بر بایوسیگنال به ما کمک می‌کنند تا ما چیزی فراتر بازخورد آدم‌ها را دریابیم و بفهمیم در ذهنشان چه می‌گذرد تا به ایشان کمک کنیم بهترین انتخاب را داشته باشند و نرخ نارضایتی و پشیمانی بعد از انتخاب کاهش یابد. همچنین در حوزه پزشکی، با کمک تحلیل بایوسیگنال‌ها می‌توان پیش‌بینی برخی از بیماری‌ها را سال‌ها زودتر انجام داد یا فرایندهایی همچون نوروفیدبک باعث ارتقای عملکرد افراد می‌شود و یا در تشخیص بهترین دُز و نوع دارو برای یک فرد، به پزشک کمک می‌کند.

با مثال توضیح بیشتری می‌دهید؟

مثلا در نورومارکتینگ وقتی محصولی طراحی می‌شود، نمی‌دانند از بین چند پکیجی که دارید، کدام بیشتر در بازار جواب می‌گیرد یا چه قیمتی برای آن مناسب است. در اینجا مهم است که چه چیزی مخاطب را به هیجان می‌آورد و در ذهنش می‌ماند، چون ناخودآگاه چیزی را انتخاب می‌کنیم که اصطلاحا چشممان را گرفته باشد. در حالت سنتی برای تشخیص این موضوع، سراغ پرسشنامه‌ها می‌روند، تعدادی از آدم‌ها را برمی‌گزینند و با آزمون و خطا تاحدودی متوجه می‌شوند که چه کاری باید انجام دهند. در این حالت شاید نیاز به 300 نفر داشته باشید که از آن‌ها نظرسنجی کنید. ولی در نورومارکتینگ می‌توانید با 15، 20 نفر و استفاده از یک کلاه EEG متوجه شوید که بین این پکیج‌ها کدام محبوب مخاطب است و آزمون و خطایی هم در کار نیست.

در زمینه درمانی هم نوروفیدبک را داریم که هم به کاهش شدت اختلال‌های روانی کمک می‌کند و هم به بهبود عملکرد. به‌خصوص در زمانه‌ای که تحت‌تأثیر فشارهای اضطرابی بالایی قرار داریم و مدام تمرکز خود را از دست می‌دهیم. اگر کسی بخواهد از خدمات نوروفیدبک استفاده کند، باید در مراکز درمانی سر ساعت خاصی حضور داشته باشد. در حالی که می‌توان تمرین‌های آن را به‌راحتی با یک هدست در خانه انجام داد. کسی که فقط می‌خواهد اختلال خوابش برطرف شود، می‌تواند با یک اپلیکیشن ساده تمرین‌ها را انجام دهد.

در بحث‌های مهندسی هم می‌توان به احراز هویت با سیگنال مغزی اشاره کرد که بالاترین سطح امنیت بایومتریک است. حتی می‌توانیم نسل جدید بازی‌ها را داشته باشیم که با فکر کردن انجام می‌شود و دستور را از ذهن شما می‌گیرد. همین‌طور فرمان دادن با فکر (Thinking to Command) هم در حوزه نوروساینس است. شما فکر می‌کنید و چراغ خاموش و روشن می‌شود یا تنها با فکر کردن شما به انجام کاری، ربات دستور را می‌گیرد و انجام می‌دهد. خانه هوشمند هم در نهایت قرار است با سیگنال‌های مغزی کنترل شود. آن چیزی که ما امروز داریم، خانه الکترونیکی است، زیرا با اپ‌ها و وسایل مختلف به آن دستور می‌دهیم.

به نوروساینس می‌توان به عنوان ابزار کمک‌درمانی هم نگریست. وقتی ما به پزشک مراجعه می‌کنیم، برای بیماری‌مان چند مدل دارو وجود دارد که پزشک با سعی و خطا متوجه می‌شود کدام دارو با بدن ما سازگاری بیشتری دارد. در حالی که با ابزارهای بایوسیگنال می‌توان این را دقیق‌تر متوجه شد و سریع‌تر به درمان درست رسید. این چیزی است که در حوزه سلامت حدود پنج سال است مطرح شده و به آن سلامت شخصی‌سازی‌شده (Personalized Health) می‌گویند.

نورودیزاین، نوروپلتیک، نورولیدرشیپ و… این فعالیت‌ها در حوزه نوروساینس بسیار متنوع است، اما خیلی سخت انجام می‌شود، زیرا مراکزی که می‌توانند این کارها را انجام دهند و دستگاه‌های مورد نیازش را دارند، کم هستند و خیلی از مردم نمی‌توانند از آن استفاده کنند. من به عنوان مهندس هوش مصنوعی وقتی قرار است در یکی از این حوزه‌ها کار کنم و سیستمی را در مقیاس آزمایشگاهی بسازم، مثلا به 100 نمونه احتیاج دارم. آزمایش‌هایم را انجام می‌دهم و نتیجه تحقیقاتم تبدیل به مقاله می‌شود و در ژورنال‌ها می‌آید. ولی وقتی می‌خواهم این سیستم را به بازار بیاورم، به داده چندین برابری نیاز دارم که ببینم آیا مثلا سیستم احراز هویتم در مورد سیاهپوست و سرخپوست و… هم کار می‌کند؟ با سن پایین و بالا چطور؟ اگر کسی مواد مخدر مصرف می‌کرد، چه تأثیری خواهد داشت؟

اگر کسی صرع یا بیماری مغزی دیگری داشت، چطور؟ ما اینجا با حجم زیادی از داده مواجهیم که این روزها با عنوان بیگ‌دیتا یا کلان‌داده آن را می‌شناسیم. در بخش محتوای متنی و تصویری با کمک شبکه‌های اجتماعی اطلاعات زیادی جمع‌آوری شده است. ولی مسئله این است که جمع‌آوری بایوسیگنال به این سادگی‌ها نیست. به صورت خاص در مورد سیگنال مغزی حرف می‌زنم چون سیگنال مغزی در بین باقی بایوسیگنال‌ها هم اطلاعات نهفته بیشتری دارد، هم کاربردها و پیچیدگی‌های بیشتر و مردم به‌راحتی نمی‌پذیرند که طی یک آزمایش سیگنال مغزیشان را در اختیار فرد دیگری قرار دهند. اینجا حفظ حریم شخصی و امنیت اطلاعات اهمیت بالایی دارد. بایوبانک‌ها جاهایی هستند که اطلاعات این‌چنینی را جمع‌آوری می‌کنند ولی وقتی ما حجم داده‌هایشان را کنار هم در یک جا جمع می‌کنیم، طعمه اصلی برای هکرها و دسترسی‌های غیرمجاز می‌شویم.

و راه‌حل زارلا چه بوده است؟

ببینید همان‌طور که اشاره کردم، برای افزایش کیفیت زندگی، نیاز داریم اپ‌ها و گجت‌های بر پایه نوروساینس به زندگی روزمره ما بیایند و برای رسیدن به این اپ‌ها و گجت‌ها باید ضمن در نظر داشتن امنیت داده‌ها، دسترسی محققان و پژوهشگران به آن‌ها را تسهیل کنیم. زارلا این دو کار را انجام می‌دهد. اجازه بدهید یک مثال برای روشن شدن موضوع بزنم. من فعالیت روی پروژه‌ای را شروع کرده بودم که برای آن نیاز به 10 هزار سیگنال مغزی داشتم. کار پیچیده‌ای هم نبود. افراد باید به مرکزی مراجعه می‌کردند، به تصویر خودشان نگاه و چشم‌هایشان را باز و بسته می‌کردند و سیگنال مغزیشان گرفته می‌شد.

با فرض اینکه می‌توانستم 10 هزار نفر را متقاعد کنم که در این آزمایش همراهی‌ام کنند و یک مرکز هم به شکل تمام‌وقت با من همکاری می‌کرد، می‌توانستم روزانه از 10 نفر سیگنال مغزی دریافت کنم و آزمایش من هزار روز، یعنی حدود سه سال در بخش جمع‌آوری اطلاعات زمان می‌برد. این معضلی است که تمام دانشمندان و پژوهشگران نوروساینس در دنیا با آن مواجه هستند. این پروسه آن‌قدر سخت و زمان‌بر است که یا از انجامش منصرف می‌شوند یا مدت‌زمان زیادی طول می‌کشد تا کارشان به نتیجه برسد.

زارلا بستری برای این کار فراهم آورده است. در موردی که مثال زدم، زارلا به پژوهشگر می‌گوید من صد مرکز به تو معرفی می‌کنم که اگر هر کدام روزانه اطلاعات 10 نفر را جمع‌آوری کنند، می‌توانی ظرف 10 روز اطلاعات پروژه خود را جمع‌آوری کنی. پس برای دانشمند و محققی که ما در زارلا اسمش را Mage به معنی جادوگر گذاشته‌ایم – زیرا به نظر ما در پی انجام کار هیجان‌انگیزی است – همکاری با زارلا از نظر زمانی به‌صرفه است و دسترسی‌هایش هم بدون مرز. مثلا اگر من در ایران بخواهم روی موضوعی در اروپا تحقیق کنم، چطور باید داده جمع‌آوری کنم؟ با زارلا این کار راحت شده، چون بستری بدون مرز است.

بلاکچین به عنوان زیرساخت زارلا پیاده‌سازی شده است. تمام اطلاعات را دوبار رمزنگاری (encrypt) می‌کنیم (هم رمزنگاری متقارن داریم و هم نامتقارن) و ارتباط P2P را بین کسی که می‌خواهد سیگنالش را بفرستد و کسی که می‌خواهد آن اطلاعات را دریافت کند، شاهدیم. ما به تمام مشارکت‌کنندگان در پروژه‌ها Angel می‌گوییم، یعنی فرشته‌هایی که با همکاری خود دنیا را به جای زیباتری تبدیل می‌کنند. این ارتباط بین فرشته و جادوگر کاملا رمزنگاری‌شده است. فایل یک بار با یک کلید رمزنگاری متقارن می‌شود و آن کلید که توسط خود کاربر تعریف می‌شود، به صورت نامتقارن دوباره با کلید عمومی محقق رمزنگاری می‌شود و بعد هش (Hash) آن روی تراکنش اتریوم می‌آید.

در این میان نه زارلا می‌تواند به این داده‌ها دسترسی داشته باشد و نه هیچ‌جای دیگری. هیچ ساختار و دیتابیس متمرکزی هم وجود ندارد که کسی بخواهد نگران هک شدن داده‌ها باشد. از طرف دیگر ما یک انگیزه (Motivation) با توکن کاربردی (Utility Token) در این سیستم تعریف کرده‌ایم و به مردم و آزمایشگاه‌ها در ازای مشارکتی که در این تحقیقات انجام می‌دهند، پاداش (Reward) داده می‌شود و مسئله انگیزه مشارکت حل می‌شود.

ضمن اینکه یکی از دلایلی که بسیاری از افراد در پروژه‌ها مشارکت نمی‌کنند، این است که متوجه ماهیت پروژه نمی‌شوند. در زارلا کسی که می‌خواهد درخواستی ثبت کند، باید توضیح دهد که پروژه‌اش چیست، به چند نفر احتیاج دارد و به هر کسی چه اجرتی پرداخت می‌کند. از طرف دیگر باید فایلی به نام Z-paper تهیه و آپلود کند. می‌تواند بی‌نام و ناشناس (anonymous) باشد یا آدرس لینکدینش را بدهد و بگوید من مسئول فلان پروژه هستم و… آنجاست که هم پروژه را تعریف می‌کند، هم شرایط کاری که مشارکت‌کننده‌ها در انجام آن دخیل هستند و اگر با مرکز خاصی می‌خواهد همکاری کند و به دستگاه خاصی نیاز دارد، حتما آنجا قید می‌شود. در آخر هم می‌گوید من به ازای هر سیگنال درستی که برایم بیاید، این اجرت را پرداخت می‌کنم.

پلتفرم زارلا برای تأمین امنیت افراد، حساب کاربری تعریف نکرده است. در زارلا شما فقط یک ارتباط با کیف پول (Connect to Wallet) دارید و اصلا لازم نیست حساب کاربری داشته باشید. اینجا جایی است که بسیاری از افرادی که با بیماری‌هایی چون صرع، ام‌اس و… درگیر هستند و به‌سختی می‌توانند شغل پیدا کنند، این امکان را دارند که با مشارکت در پروژه‌های مرتبط، درآمد داشته باشند. نوآوری خاصی را هم در زارلا انجام داده‌ایم و یک اقتصاد مبتنی بر توکن تعریف کرده‌ایم.

این اقتصاد مبتنی بر توکن و سیستم پاداش‌ها چطور کار می‌کند؟

اقتصاد توکنی طراحی کرده‌ایم که 72 سال استخر پاداش (Reward Pool) آن ادامه دارد و بعد از آن شبکه تبدیل به سیستم P2P می‌شود که در آن پاداش وجود ندارد. زارلا بر بستر بلاکچین اتریوم آماده‌سازی شده است و کل توکن‌های بایوبیت 20 میلیون است. 10 درصد آن برای تیمی است که زارلا را توسعه داده‌اند. تنها درآمد این شبکه همان 10 درصد است و شبکه زارلا تا همیشه رایگان است و فقط هزینه تراکنش اتریوم را داریم. از این 20 میلیون توکن، 17 میلیون در استخر پاداش است، دو میلیون برای تیم رزرو شده است و یک میلیون هم برای تأمین مالی و سرمایه‌گذاری روی توسعه‌های بعدی است.

آن 17 میلیون قرار است در بازه 72 ساله آماده پرداخت شود. طی هر روز 14400 توکن از آن 17 میلیون در بانک می‌آید و آماده توزیع می‌شود. هر 24 ساعت که ما به آن روز زارلایی می‌گوییم، قرارداد هوشمند (Smart Contract) می‌بیند در این 24 ساعت چه کسانی روی این بستر فعالیت داشتند و کدام فرشته‌ها به یک جادوگر پاسخ داده‌اند و تراکنشی روی اتریوم زده‌اند. بعد چک می‌کند که اگر بخواهد به هرکدام 50 بایوبیت پاداش بدهد (حداکثر میزان پاداش)، توکن در بایوبانک دارد؟

مثلا در روز اول 10 نفر مشارکت کرده‌اند. برای هر کسی 50 بایوبیت رزرو می‌کند که پرداخت شود و 13900 توکن در بانک می‌ماند. فردا هزار نفر می‌آیند و سر 24 ساعت دوباره قرارداد هوشمند زارلا می‌بیند اگر بخواهد به هر نفر 50 بایوبیت بپردازد، در بانک دارد؟ نه. 13900 تا از دیروز مانده و 14400 تا هم سهم امروز است و مجموعا 28300 بایوبیت در دسترس است. بنابراین این مقدار را بین هزار نفر به شکل مساوی تقسیم می‌کند.

ما هر 20 ماه هاوینگ (Halving) داریم. هم آن 14400تای روزانه و هم آن 50 بایوبیت ماکسیمم و هردو نصف می‌شوند. عمر هر توکن نیز در بانک 45 روز است و ما روز 46ام می‌بینیم از آن 14400تای روز اول چقدر باقی مانده، آن می‌سوزد (Burning) و…

همه این موارد در سپیدنامه‌ای (White paper) که شهریورماه منتشر کرده‌ایم، آمده است.

برای این کار جذب سرمایه هم داشته‌اید؟

خیر، ما دو سال و نیم روی این پروژه کار کرده‌ایم و با هزینه شخصی خود هم‌بنیان‌گذاران آن را پیش برده‌ایم. حالا هم از حالت سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر بیرون آمده‌ایم و محصول آماده ارائه در بازار است. آن 5 درصدی که گفتم در قالب 300 هزار، 300 هزار و 400 هزار بایوبیت با فاصله در زمان‌های مشخص‌شده در سپیدنامه برای تأمین مالی‌ای که نیاز داریم، از طریق صرافی‌های غیرمتمرکز (DEX) به فروش می‌رسد.

زارلا نمونه مشابهی در دنیا دارد؟

خیر، این اولین پروژه در دنیاست که نوروساینس و بلاکچین را با هم ترکیب کرده و یک محصول جدید را ایجاد کرده است. پروژه زارلا صددرصد متن باز (Open source) است و همه کدها روی گیت‌هاب (Github) است. دیسکورد یا همان دفتر آنلاینمان هم باز است و الان حدود 500 نفر به صورت روزانه ما را ویزیت می‌کنند و در دیسکورد ما هستند و اتاق جلسات ما همان‌جاست. افراد می‌توانند بیایند و جلسات را رصد کنند و سؤال بپرسند. این پروژه کاملا اختراعی و اکتشافی است.

به نظر شما اکوسیستم بلاکچینی در کشور ما چقدر جا برای پیشرفت دارد و می‌تواند سهمی از این بازار بگیرد؟

اتفاق خوبی که در حوزه بلاکچین در ایران افتاد، این بود که جامعه بلاکچین ایران خیلی قوی شد و افراد مستعد در آن بسیارند. هر چند جمع بسیار کوچکی است ولی همین افراد پیشرو و خوش‌فکر هستند و زود توانستند به درک درستی از این تکنولوژی برسند. ما در زارلا همیشه گفته‌ایم که پیرو تفکر غیرمتمرکز هستیم. تمرکززدایی و ساختار DLT اول یک طرز تفکر است. ابتدا باید آن را درک کرد و بعد از تکنولوژی‌اش استفاده کرد. البته من در مورد بلاکچین‌های عمومی و باز صحبت می‌کنم. اینجاست که ساختار متمرکز و مرزبندی معنایی ندارد. در ایران هم پتانسیل اجرای پروژ‌های بزرگ وجود دارد. درست است که معضل نیروی انسانی داریم، اما پتانسیل‌های داخل کشور بسیارند. در وضعیتی که ما هستیم، بلاکچین می‌تواند یک راه‌حل بسیار موفق برای گردش مالی کشور باشد و ارزآوری را رقم بزند. وقتی زارلا روی بستر اتریوم روشن شود، هیچ‌کس نمی‌تواند آن را خاموش کند. هیچ‌کسی این دسترسی را ندارد که بخواهد روی آن اعمال قدرت کند و برایش محدودیت‌های جغرافیایی و سیاسی وضع کند. بلاکچین می‌تواند یک انقلاب واقعی برای بخش اقتصادی ما باشد و معضلات ما را در ارتباطات جهانی حل کند.

درست است ما مشکل رگولاتوری را در ایران داریم ولی در عین حال مردممان نوجو هستند و دائما دنبال یک اتفاق جدید می‌گردند و خیلی زود خودشان را با تکنولوژی‌های جدید وفق می‌دهند. در گزارشی می‌خواندم که حدود 11 میلیون کیف پول (Wallet) نصب‌شده در ایران داریم که تخمین می‌زنند متعلق به چهار میلیون نفر باشد. این رقم در قیاس با کشورهای همسایه بسیار قابل توجه است و این یعنی یک بازار واقعی.

ما به عنوان کسانی که می‌خواهیم در بستر بلاکچین کارآفرینی کنیم، باید حواسمان باشد ما در انقلاب بلاکچینی MVP (Minimum Viable Product) نداریم و باید به دنبال ساخت MVE (Minimum Viable Ecosystem) باشیم. چون در یک ساختارغیرمتمرکز فقط یک چیز را نمی‌سازید و با تفکر بلاکچینی باید بخش‌های مختلف در کنار هم باشند و یک اکوسیستم بسازند و یک تعامل P2P داشته باشند.

به مشکلات رگولاتوری در ایران اشاره کردید. مسئله رگولاتوری چه مشکلاتی برای کسب‌و‌کارهای بر بستر بلاکچین ایجاد می‌کند؟

در کسب‌و‌کار بلاکچینی به دنبال ساخت یک MVE هستیم، لذا تعریف توکن کاربردی در آن اکوسیستم غیرقابل‌انکار است. چون شما یک اکوسیستم ساخته‌اید و آنجا باید یک سرویس در جریان باشد و هیچ جریان کاری‌ای بدون تراکنش مالی یا داده‌ای امکان‌پذیر نیست. بنابراین شفاف شدن این حوزه و قوانین آن، یکی از مهم‌ترین مسائل است.

الان فضا را مبهم می‌بینید؟

علاوه بر اینکه مبهم است، رویکردها هم درست نیست. رویکرد رگولاتوری نباید این باشد که جلوی این نوآوری‌ها گرفته شود. باید کارآفرین کاملا دستش باز باشد که یک نوآوری جهان‌شمول را به کشور بیاورد. البته با فرایندی که بر آن نظارت وجود داشته باشد. ما همیشه با نظارت موافق هستیم، ولی با رویکرد جلوگیری و بستن خیر.

لینک کوتاه: https://karangweekly.ir/9dn0
نظر شما درباره موضوع

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.