کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
چرخه عمر شرکتهای بزرگ سنتی بهسرعت در حال کاهش است. بر اساس دادههای اقتصادی، متوسط مدتزمان استخدام دائم در شرکتهای بزرگ از ۶۱ سال در ۱۹۵۸ به ۱۸ سال در سال ۲۰۲۰ رسیده است. در مقابل بسیاری از شرکتهای نوآور بزرگ همچون اوبر، Airbnb و Snap که همگی هم کمتر از ۱۵ سال عمر دارند، اکنون ارزششان در بازار به میلیاردها دلار رسیده و همچنان به تغییر و تحول در مدل اقتصادی و تأمین نیازهای فناورانهشان مشغولند. مطالعات به این نتیجه رسیدهاند که همکاری با استارتاپهای نوظهور یکی از بهترین روشها برای شتابدهی به رشد و توسعه محصول در شرکتهای بزرگ است. در ایران نیز چنین روندی را کم و بیش میتوان مشاهده کرد، اما کمرمق و کند و بدون برنامه.
همکاری مشترک کارساز است
فضای کسبوکار روزبهروز تخصصیتر میشود و حوزههای دانشی نیز دیگر مثل قدیم نیست که تولید در سولهها و کارخانههای چندین هکتاری و شهرکهای صنعتی اتفاق بیفتد. بسیاری از شرکتها برای بقا و حفظ جایگاهشان در بازار از راه و روش سنتیشان دست شستهاند و به نوآوری و خلق ارزش از راههای جدید روی آوردهاند. توزیع منابع نامتوازن هم در این میان بیتأثیر نیست.
شرکتهای بزرگ ویژگیها، قابلیتها و منابع زیاد دارند که اگر مسیر هزینهکرد آن را بلد باشند، حیاتشان تداوم مییابد. از آنسو هم مجموعههای نوآور مثل استارتاپها و شرکتهای دانشبنیان اگرچه که انعطافپذیرند و از نظر دانشی بهروز هستند، گرفتاری اصلیشان منابع مالی و دسترسی به شبکههای گسترده توزیع و بازار است. یعنی هرچه را این ندارد، آن یکی دارد و بالعکس.
در این شرایط بهتر است که منابع و توانمندیها را در شکلی از همکاریهای نامتقارن سر هم کرد و از منابع مکمل یکدیگر بهره برد. منظور از همکاری نامتقارن تعاملی است که در آن طرفین همکاری از نظر منابع، حجم، تجربه کسبوکار و دسترسیها در وضعیتی برابر نیستند. شکل همکاریها نیز اغلب به صورت قراردادهای مبادله فناوری یا تحقیق و توسعه، سرمایهگذاری و… است. بهرغم مزایای متعددی که همکاریهای فناورانه برای شرکتهای بزرگ و همتایان نوآور اما کوچک آنها دارد، سطح این همکاریها در زیستبوم کسبوکار ایران پایین است که دلایل متعددی دارد.
موانع چهارگانه همکاری
به طور کلی موانع همکاری شرکتهای بزرگ و نوپا را میتوان به چند دسته تقسیم کرد. در برخی موارد موانع درونی شرکتهای بزرگ یا کوچک مانع از جوش خوردن پیوند کسبوکارهای خرد و بزرگ میشود و گاهی اوقات نیز موانع محیطی و رابطهای وجود دارد. برای مثال مسائل فرهنگی از جمله مهمترین موانع همکاری نامتقارن به شمار میروند. به این معنا که در شرکتهای بزرگ، مدیران و تصمیمگیران آنها از ریسک کردن رویگردان هستند.
گذشته از این، بوروکراسی و ساختار پیچیده شرکتهای بزرگ نیز کلاف مشکلات را بیش از پیش درهم میکند و اگر هم به این نکته دقت کنیم که درک درستی از جایگاه و قابلیتهای شرکتهای کوچک نوآور و استارتاپی وجود ندارد، بدون شک خواهیم دید که چالشهای همکاری پیچیده است.از سمت شرکتهای کوچک و استارتاپی نیز معضلاتی وجود دارد. برای نمونه در شرکتهای نوپا، محیط فرهنگی اغلب شخصیتمحور و متأثر از ویژگیهای فکری و رفتاری بنیانگذاران آن است و همین تفاوت نیز ریسک برخورد و تقابل فرهنگی را با شرکتهای بزرگ افزایش میدهد.
مسئله اصلی احساس نیاز است
مدیر پروژه «بررسی زیستبوم استارتاپی در ایران؛ چالشها و راهکارها» در پژوهشکده مطالعات فناوری معتقد است شرکتهای بزرگ میتوانند نقشی کلیدی در اکوسیستم استارتاپی ایران ایفا کنند. علی عبداللهینسب میگوید در چند سال گذشته این درک نسبی ایجاد شده که شرکتهای بزرگ و شرکتهای کوچک و کسبوکارهای نوپا به یکدیگر نیاز دارند: «در چند سال گذشته استارتاپها نقش جدیتری در فضای کسبوکار کشور ایفا کرده و مورد توجه قرار گرفتهاند. به علاوه تجربه موفق تعدادی از مجموعههای غیردولتی در همکاری با استارتاپها کمک کرده که شناخت بهتری از قابلیتهای استارتاپها به وجود آید.»
عبداللهینسب با تأکید بر اینکه اگر درک مشترک و درستی ایجاد شود، شرکتهای بزرگ میتوانند با تعامل مناسب با کسبوکارهای نوآور ، تبدیل به یکی از بازیگران کلیدی اکوسیستم استارتاپی شوند، میگوید: «با اینکه تجربههای موفق پیش رویمان است، اما مسئله اصلی این است که هنوز هم در شرکتهای بزرگ و هم در استارتاپها این احساس به وجود نیامده که به مزیتها و توانمندیهای یکدیگر نیاز دارند. شرکتهای بزرگ همچنان در برابر کمکهای نوآورانه استارتاپها به خود مقاومت میکنند و از آنسو استارتاپها نیز خود را بینیاز از تجربه و منابع شرکتهای بزرگ برای حضور در بازار میبینند.»
دسترسی شرکتهای بزرگ به منابع مالی و شبکههای توزیع و کارفرمایان، مزیت شرکتهای بزرگ است. اما بعضا انعطافپذیری لازم در آنها برای پیگیری نوآوری وجود ندارد. روشن است که ترکیب و تعامل شرکتهای بزرگ و استارتاپها به هر دو طرف کمک میکند، اما چالشهایی برای همکاری میان آنها وجود دارد.
تأثیر فضای کسبوکار
عبداللهینسب چالشهای همکاری شرکتهای بزرگ و کسبوکارهای نوآور در کشور را به چند دسته تقسیم میکند و میگوید: «در شرایط فعلی اقتصادی و به خاطر چالشهای کلی محیط کسبوکار، شرکتهای بزرگ با مسائل متعددی درگیر هستند. بیمه و مالیات، نوسانات نرخ ارز و… باعث شده که حجم زیادی از انرژی شرکتهای بزرگ معطوف به رفع مشکلات فضای کسبوکار شود. مسائل تحریمی و نبود رقابت نیز از سویی دیگر آنچنان روندها را پیچیده کرده که شرکتهای بزرگ همکاری با شرکتهای کوچک و استارتاپی و به طور کلی نیاز به فعالیتهای نوآورانه را چندان در اولویت خود نمیبینند.»
او دولتی بودن شرکتهای بزرگ را نیز چالشی اساسی میداند که نباید بهسادگی از کنار آن گذشت و در توضیح میگوید: «بسیاری از شرکتهای بزرگ در کشور ما دولتی هستند و در فضایی غیررقابتی فعالیت میکنند. وجود بازار محافظتشده نیز باعث میشود که اغلب اوقات رقابت برای آنها معنی نداشته باشد. بنابراین شاید چندان تعجببرانگیز نباشد که در چنین سازمانهایی به ارزش نوآوری توجه نشود و تمایل به همکاری با استارتاپها نیز سطحی حداقلی داشته باشد. شاید این موضوع یکی از مهمترین چالشهای اکوسیستم کسبوکارهای نوآور کشور باشد.»
مسائل فرهنگی نیز از چالشها دیگری است که عبداللهینسب بر آن تأکید میکند. این پژوهشگر پژوهشکده مطالعات فناوری با بیان اینکه ضعف تجربه و تخصص در تعامل شرکتهای بزرگ و استارتاپها موضوعی مهم است، میگوید: «با توجه به اینکه زیستبوم استارتاپی در مراحل اولیه است، بسیاری از بازیگران اصلی زیستبوم تجربه و تخصص لازم را برای ایفای نقش خود در زیستبوم ندارند. شرکتهای بزرگ فعال در زیستبوم نیز از این قاعده مستثنی نیستند. از سویی هم ضعف فرهنگ همکاری، بیاعتمادی و نبود نگرش مثبت به همکاری و تعامل میان شرکتهای بزرگ و کسبوکارهای زیستبوم استارتاپی، اصرار و علاقه استارتاپها و شرکتهای بزرگ به فعالیت مستقل نیز مسئلهساز شده است.»
کسی ریسک نمیکند
موضوع دیگر محافظهکاری مدیران دولتی و شرکتهای بزرگ است. مدیران شرکتهای بزرگ عمدتا ریسکپذیر نیستند و نیاز به نوآوری را نیز احساس نمیکنند. عبداللهینسب در این باره چنین توضیح میدهد: «با توجه به اینکه مدیران دولتی سالها در این جایگاه حضور دارند، بالطبع برخی از آنها درک صحیحی نیز از فضای نوآوری و استارتاپی ندارند. در واقع با توجه به اینکه افراد در سیستمهای دولتی باید برای هر یک از فعالیتها و تصمیمهای خود پاسخگو باشند، اغلب اوقات تمایلی به پذیرش ریسک همکاری با استارتاپها ندارند. به عبارت بهتر مدیران دولتی همواره سعی میکنند صرفا در چارچوب قوانین، مقررات و وظایف رسمی خود عمل کنند. کاملا واضح است در چنین فضایی سطح همکاری بین شرکتهای بزرگ و استارتاپها پایین خواهد بود.»
عبداللهینسب بیتوجهی شرکتهای بزرگ به ظرفیتها و توانمندیهای استارتاپها و همینطور تخصیص نیافتن واحد مشخص برای پیوند دادن استارتاپها و شرکتهای بزرگ را از دیگر چالشهای اکوسیستم نوآور ایران میداند و میافزاید: «بحث کلیدی در ارتباط شرکتهای بزرگ و کوچک این است که نهاد مستقل و واسطهای در شرکتهای بزرگ وجود داشته باشد که ارتباطات را پیگیری کند.»