کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
شغلهایی هستند که در فضای مردانه جامعه ما بهصورت بدیهی و بدون هیچ تعجبی حذف شدهاند و آنچنان خاموشاند که گویا هرگز به وجودشان نیازی نبوده است. شغلهایی که درآمد نسبتاً خوبی نیز دارند؛ صدای خاموش زنانی که از دیرباز همراه مراسم جشن و سرور بودهاند. ممنوعیت صدای زنان در رسانههای عمومی بدیهی است اما این زنان میتوانند در مجالس همجنسان خود به فعالیت بپردازند.
ماهگل صالحی، متولد ۱۳۶۳ در تهران که اصالتی بختیاری و جنوبی دارد، میگوید خانوادهاش همواره با موسیقی عجین بوده و از کودکی با سازهای مختلف آشنا شده است. او که فوقدیپلم رشته نگارگری دارد، مسیر شغلی خود را در زمینه موسیقی انتخاب کرده و اکنون در این بخش فعال است. او گروهی با نام «ساقدوشان دفنواز» و «هشتبهشت» دارد. و تلاش کرده در بازاری که کمتر کسی به فکر کسبوکار زنانه است بخت خود را بیازماید.
درباره کارتان توضیح میدهید؟
من سرپرست گروه «ساقدوشان دفنواز» و «هشتبهشت» هستم. این گروه در مراسم مختلف بانوان شرکت میکند و علاوه بر اجرای برنامه و خواندن اشعار، با سازهای سنتی مثل دف و دهل، بخش موسیقایی مراسم را پیش میبرد. اجرای برنامه ما در سالنهای مراسم و همچنین جشنوارهها و خانههاست.
۱۵ سال است که به این کار مشغول هستم و این شغل را از صمیم جان دوست دارم. البته من اولین فرد در تشکیل این نوع گروهها نبودم، اما میتوانم صدای این گروه از بانوان باشم که سعی دارند علاوه بر رفع نیاز موسیقایی مراسم بانوان، کاری را که علاقه دارند، انجام دهند.
چه شد که به فکر راهاندازی این گروه افتادید؟
اولین دلیل من علاقه شخصی بود. علاقه به آواز خواندن یک امر ذاتی در من بود که به واسطه نوع تربیت و بزرگشدن در کنار پدرم که یک خواننده همپا بود، شکل گرفته بود. این اتفاق باعث شد من آرزوی خواننده شدن و محبوب بودن داشته باشم، اما من دوست دارم در کنار خانواده و در کشور خودم به آرزویم برسم و این شد که وقتی به همخوانی در یکی از گروههای معروف تهران دعوت شدم، استقبال کردم و کارم آغاز شد.
بعد از ورود به این گروه متوجه شدم این سبک از اجرا و موسیقی با اینکه مورد بیاعتنایی قرار میگیرد، نیاز بخش زیادی از جامعه است و خیلی از افراد دوست دارند گروه موسیقی زنده با سازهای ساده در کنار اتفاقات خوب زندگی آنان حضور داشته باشد. ابتدا این اجراها مختص مراسم عروسی بود، اما کمکم توانستم با برنامهریزی و همکاری با برخی افراد تأثیرگذار، اجرای این سبک موسیقی را در سایر اتفاقات خاص زندگی نیز به مخاطبان معرفی کنم.
چه شد که مخاطبان از این سبک کار استقبال کردند؟
حقیقتاً جامعه ما نیاز به چنین گروههایی داشت، ولی همیشه این نیاز در سایه محدودیتها مسکوت مانده بود. گروه ساقدوشان دفنواز توانست با یافتن مسیری از بین محدودیتها این نیاز را برای مخاطبان برطرف کند و شاید به دلیل اینکه مخاطبان در تهران و شهرستانها جای خالی این اجراها را درک کردند، موجب استقبال بیشتر آنها شد.
امروز علاوه بر مراسم عروسی و تولد، مراسم بدرقه و جشنهای مختلف خانوادهها نیز از این هنر بهره میبرد. علاوه بر آن روند درآمد مناسبی نیز در این شغل رقم خورده که باعث شده اقبال بیشتری به آن شود. از سمت دیگر معرفی فرهنگ بومی در شهرهای مختلف در گروههای دفنواز بانوان باعث استقبال قومیتهای مختلف شده است.
در حال حاضر وضعیت گروه به چه شکل است و چند نفر هستید؟
من یک گروه هشتنفره دفنوازی دارم به نام «هشتبهشت» که مراسم مختلفی را با هم اجرا میکنیم. به دلیل حفظ کیفیت، چند شاخه از گروه تشکیل ندادهام و کل درآمد برخی از اعضای گروه از همین همخوانی و همنوازی است و یکی، دو نفر نیز به عنوان شغل دوم مشغول به همکاری با ما هستند.
علاوه بر اجرا در مراسم و جشنوارههای مختلف، من آموزش دفنوازی برای زنان سرپرست خانوار نیز برگزار میکنم، چه به صورت آنلاین و چه در فرهنگسراها تا آنان نیز بتوانند علاوه بر رسیدن به آرزوی خود و ایجاد حس خوب در مجالس، درآمد مناسبی داشته باشند.
چه نوآوری و خلاقیتی در کسبوکار خود میبینید؟
کسبوکار ما قبل از نوآوری به حیات و معرفی و پایداری نیاز داشت و من تلاش کردم با گرهزدن این شغل با اتفاقات روزمره زندگی، به پایداری آن کمک کنم. بعد از فراگیری شبکههای اجتماعی، فرصتی فراهم شد که در کنار انتشار محتواهایی از مراسم شادی و جشنهای مردم، هنر دفنوازان به مخاطبان معرفی شود.
به همین دلیل مدتها سعی کردم با افراد مختلف تأثیرگذار ارتباط بگیرم و در مراسمی مثل ورودیه نوزاد، جشنهای مربوط به ازدواج و فرزند یا مجامع شادی دیگر، در کنار این افراد اجرایی داشته باشم. این شد که علاوه بر معرفی این هنر، اقبال سایرین نیز به سمت ساقدوشان دفنواز بیشتر شد. شاید مهمترین نوآوری من همین باشد که این صدا را به گوش مخاطبان رساندم. اگر این نواها در حد مراسم خانگی قدیم میماند، با وجود فناوری جدید، کلاً ماندگار نمیشد.
چه چشماندازی برای کسبوکار خود میبینید؟
دوست دارم گروه هشتبهشت بزرگتر شود و بتوانیم بر پایه تجربه و همکاری، یک مرکز استعدادیابی موسیقایی برای زنان تأسیس کنیم؛ جایی که زنان بتوانند به آرزوی خود برسند و علاوه بر آموزش صحیح، برای سالنی پر از مخاطب علاقهمند اجرا کنند. اسم این مؤسسه را «پیک شادی» خواهم گذاشت و سعی دارم به کسانی که از آرزوی خود دور ماندهاند، کمک کنم. به نظرم مؤسسات معمولی آموزش موسیقی، با این مرکز متفاوتاند و این مرکز برای زنانی است که از درخشش محروم ماندهاند.
چه مشکلاتی در مسیر راه شما بوده و هست؟
اولین مشکلی که سعی کردیم بر آن چیره شویم این بود که خیلی از سالنها و مؤسسات از ما مجوز میخواستند و حقیقتاً ما هرگز دلیل این کار را نفهمیدیم، چون مخاطبان و مجریان هر دو خانم بودند، هرگز مجوز و صنفی برای این کار تعریف نشد، اما چون بخشی از نیاز جامعه زنان برطرف میشد، بحث مجوز کمکم از بین رفت.
محدودیتهای اخیر شبکههای مجازی، تنها ابزار ما برای معرفی و همراهی با مخاطب را از ما گرفت و ما را به دورهای برد که برای معرفی کارمان باید در فرهنگسراها کارت پخش میکردیم. بخش دیگری که همواره برای ما مشکلساز بوده، نگاه زنانه و مردانه به کارهاست.
نوازندگی برخی سازها مثل دهل و سورنا به صورت غیرقابل درکی، مردانه تصور میشود و این نوع تفکیکها باعث محدودیت بیدلیل مسیر پیشرفت زنان در موسیقی میشود. معتقدم هنر موسیقی چیزی نیست که زنانه و مردانه باشد و سعی میکنم قدرت زنان را در این عرصه نمایش دهم. ما بیشتر از اینکه از نهادهای حکومتی با ممنوعیت مواجه باشیم، از سمت نگاه جامعه محدود میشویم.
مسیر درآمدی این شغل چگونه است؟
بسیاری از مخاطبان به صورت مستقیم به ما رجوع میکنند و با برنامهریزی مراسم، بخشی از زمان را به حضور گروه ما تخصیص میدهند. این روزها مراسم سورپرایزی نیز با موسیقی زنده همراه است و بخشی از درآمد ما با همکاری گروههای سورپرایزی تأمین میشود. از طرف دیگر نیز قرارداد با سالنهای مختلف و معرفی گروههای ساقدوشی، مدل دیگر کسب درآمد ماست.