کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
صائبه سلوکی رئیس کمیسیون منابع انسانی سازمان نظام صنفی رایانهای استان تهران است و پیشتر هم ریاست سازمان نصر استان سیستان و بلوچستان را بر عهده داشته است.
بنابراین وقتی صحبت از مهاجرت نیروی انسانی، آموزش یا اکوسیستم شهرهای دور از مرکز میشود، یکی از بهترین گزینهها برای گفتوگو و اظهار نظر است.
سلوکی بیش از هر چیز روی آموزش تأکید دارد. آموزشی که هرچند ساماندهی به آن وظیفه حاکمیت است، اما افراد ذینفع در اکوسیستم نوآوری مانند شرکتهای بزرگ آیتی هم میتوانند روی آن سرمایهگذاری کنند. او از شرکتهای بزرگ میخواهد به این حوزه از دیدگاه مسئولیت اجتماعی وارد شوند و در نهایت خود آنها نیز از این مسیر منتفع خواهند شد. آنچه در پی میآید، نظرات سلوکی درباره اکوسیستم شهرهای دور از مرکز و تلاشهای ضروری برای تربیت نیروی انسانی است.
وقتی درباره اکوسیستم حرف میزنیم، همراه با این واژه، یکسری ویژگیها به ذهن متبادر میشود. شما چقدر فضایی را که در آن کسبوکارهای دور از مرکز مشغول فعالیت هستند، اکوسیستم میدانید؟ این کسبوکارها چه مشکلات ویژهای دارند؟
شاید در اجزای تشکیلدهنده و تأثیرگذار برای ایجاد یک اکوسیستم کمبودهایی در مناطق پیرامونی و دور از مرکز وجود داشته باشد، ولی اساساً نمیتوانیم آنها را خارج از فضای اکوسیستمی ببینیم.
خوب است نگاهی اجمالی به عناصر تأثیرگذار یک اکوسیستم داشته باشیم. در یک اکوسیستم، کارآفرین در مرکز قرار دارد و مجموعهای از المانها در اطرافش هستند که هر یک باید بهدرستی وظیفه خودش را انجام دهد تا کارآفرین در مسیر رشد و توسعه حرکت کند و کسبوکارش شکل بگیرد.
نیروی کار و سرمایه انسانی هسته اصلی یک استارتاپ را تشکیل میدهد. عموماً استارتاپها توسط نیروهای جوان، خوشفکر و خلاقی که فارغالتحصیل مدارس یا دانشگاهها هستند، شکل میگیرند. افراد این تیم در نقشهای مختلف ولی در کنار هم روی طراحی و پیادهسازی یک ایده برای حل مشکل مشخصی کار میکنند.
سیستمهای پشتیبان مانند مراکز رشد، پارکها، شتابدهندهها، مشاوران و منتورها و… بخش مهم دیگری از این فضا را تشکیل میدهند. اما یکی از فاکتورهای اساسی که حیات استارتاپها به آن وابسته است، مسئله نقدینگی و تأمین مالی است.
پول به اشکال مختلف از جمله خرد، سیدمانی، سرمایهگذاری خطرپذیر، سرمایهگذاران فرشته، تسهیلات کمبهره و… باید به اندازه کافی برای شروع کار و حفظ کسبوکارها وجود داشته باشد. از طرفی دیگر باید سیستمهای آموزشی مانند آموزش و پرورش و وزارت علوم و مراکز آموزش خصوصی در آموزش و توانمندسازی نیروها نقش خود را بهدرستی ایفا کنند.
رشد و توسعه فرهنگ از دیگر عوامل مؤثر در اکوسیستم کارآفرینی است. اینکه اساساً فرهنگ ایجاد کسبوکار جدید و کارآفرینی در منطقه تا چه اندازه وجود داشته باشد، حائز اهمیت است. از موضوعات فرهنگی میتوان به فرهنگ کارهای توسعهای و پژوهشی و حتی فرهنگ شکست یک کسبوکار اشاره کرد.
فاکتور دیگری که در پایداری یک کسبوکار نقش مهمی دارد، دسترسی به بازار فروش اعم از بازارهای داخلی و خارجی است. یکسری وظایف هم بر عهده دولت است که از جنس قانونگذاری و فراهمکردن زیرساختهاست.
بنابراین مشکلات کسبوکارها در مناطق دور از مرکز، به میزان برخورداری آنها از عناصری که به آنها اشاره کردیم، وابسته است.
کمی جزئیتر درباره این امکانات صحبت میکنید؟
ببینید؛ در مناطق پیرامونی و کمبرخوردار علاوه بر مشکلات عمومی بازدارنده و چالشهای پیش روی کسبوکارها مانند کمبود سرمایه انسانی، اینترنت، قوانین دستوپاگیر حاکمیتی، میتوان به عواملی از جمله ضعف در توسعه فرهنگ کارآفرینی، کمبود نیروی متخصص مشاور، منتور و مدرس در حوزههای مرتبط با توانمندسازی، توزیع نامناسب نقدینگی و سایر امکانات موجود در منطقه، کمبود سرمایهگذار، دسترسی دشوار به بازارهای فروش و… اشاره کرد.
معتقدم برای توسعه پایدار در استانها و شهرستانهایمان لاجرم باید یکسری برنامههای میانمدت در جهت توانمندسازی نوجوانان و جوانان داشته باشیم و آنها را پیادهسازی کنیم و این روند را به شکل مستمر ادامه دهیم. برنامهای که مبتنی بر شناسایی علایق و استعدادهای نوجوانان آن منطقه باشد. در این صورت است که هم میتوانیم به توسعه پایدار برسیم و هم به این افراد کمک کنیم تا در زمینه فعالیت خود موفقیت کسب کنند.
باید فضایی فراهم شود که استفاده از ظرفیتهای این افراد مستعد دسترسپذیر شود، مثل بسترهای دورکاری و آموزش از راه دور. در حال حاضر اقتصاد دیجیتال بهترین بستری است که میتوانیم با کمک آن، این جوانان و نوجوانان را توانمند کنیم.
توانمندسازی افراد دور از مرکز بیشتر باید در چه حوزههایی اتفاق بیفتد؟ نقاط ضعف کجاست و برای توانمند کردن این افراد لازم است روی چه مواردی تمرکز داشته باشیم؟
مهمترین فاکتور، تمرکز روی فرهنگسازی و توانمند کردن افراد برای ورود به فضای کسبوکار و کارآفرینی است. در بسیاری از موارد با ایدههای بسیار جذابی توسط نوجوانان و جوانان خلاق در مناطق پیرامونی مواجه میشویم و فرهنگ تبدیل این ایدهها به کسبوکار باید وجود داشته باشد.
وظیفه آموزش و پرورش و دانشگاههاست که دانشآموزان و دانشجویان را با فرهنگ کسبوکار و کارآفرینی آشنا کنند. لازم است توانمندسازی در حوزه مهارتهای نرم و مهارتهای زندگی اتفاق بیفتد تا افرادی که ویژگی و توانمندی کارآفرینی را دارند، بتوانند با سهولت بیشتری آماده ورود به فضای کسبوکار و کارآفرینی شوند.
البته باید به این نکته مهم اشاره کنم که قرار نیست تمام افراد کارآفرین شوند، کمااینکه ما همین حالا هم بهشدت نیازمند نیروی کار در همین استارتاپها و سایر شرکتها هستیم، ولی موضوع این است که وقتی مدل فکری نوجوانی در سنین دانشآموزی بر اساس ارزشها و ویژگیهای یک کارآفرین از جمله خلاقیت، نوآوری، روحیه پژوهشگری، مهارتهای اجتماعی، آیندهپژوهی و موارد اینچنینی جهت داده شود و با این روحیه رشد کند، دائم به دنبال جستوجو در اتفاقات روز دنیا خواهد رفت و میتواند خالق ایدههای ناب و همچنین نیرویی خلاق و نوآور باشد.
پس مهمترین عامل، شناسایی و تربیت نوجوانانی با روحیه جستوجوگری و آیندهپژوهی است تا ابزارها و ایدههای جدید را بشناسند و از روند تغییرات فناوری آگاه باشند و در مسیر رشد، خالق ایدههای نوآور و جسورانه باشند.
بهعلاوه در مناطق دور از مرکز چیزی که به آن خیلی احتیاج داریم، دریافت تجربیات افرادی است که در این حوزه فعالیت داشتهاند. این انتقال تجربه بسیار مهم است و لازم است بستری فراهم شود تا این اتفاق رخ دهد. انتقال تجربیات کمک میکند مسیر پیش روی این کسبوکارها کوتاهتر و فعالیتهایشان بهینه شود.
جز کارهایی که دیگرانی در مرکز میتوانند برای اکوسیستم استارتاپی شهرهای دیگر انجام دهند، خود این افراد قادر به انجام چه کارهایی هستند تا نقاط ضعفشان را برطرف کنند؟
مهمترین نکته آگاه بودن این افراد است که هم از موقعیت خودشان و هم دنیای اطرافشان شناخت مناسبی داشته باشند. اول باید از کمبودها و نقاط ضعفشان مطلع شوند و بعد به دنبال رفع آن بروند. در نتیجه آگاهیرسانی و اطلاعرسانی در مناطق پیرامونی و دور از مرکز بسیار حائز اهمیت است و این مهم باید توسط دیگران انجام شود.
اساساً اگر آگاهی داشته باشند که چه کاری میتوانند برای رشد و توسعه فردی خود انجام دهند، به دنبالش خواهند رفت. تجربه ثابت کرده که افراد مناطق دور از مرکز از میزان تعهد، تابآوری و انگیزه بیشتری برای کار کردن برخوردارند. کافی است آنان را به مسیر درست هدایت کنیم.
حاکمیت در این میان چه مسئولیتی دارد؟
حاکمیت وظیفه دارد یک بستر امن در جهت توانمندی کسبوکارها ایجاد کند. محیطی که در آن قوانین ضد تولید و توسعه وجود نداشته باشد. بخشی بر عهده مجلس و برخی بر عهده دولت است. زیرساختها نباید به ضرر کسبوکارها باشند. کسبوکارها نیازمند محیطی امن برای رشد و توسعه کسبوکارشان هستند.
ما از حاکمیت جز بسترسازی توقع دیگری نداریم. وضعیت اینترنت و فیلترینگ باید درست و تعاملات بینالمللی برقرار باشد. امکان صادرات اعم از محصول و خدمت باید مهیا باشد. امکان واردات دانش فنی باید میسر باشد. در حوزه آموزش، نقش آموزش و پرورش و وزارت علوم، نظارت بر تولید محتوای مناسب ضمن انتقال دانش مهارتمحور توسط معلمان و اساتید بر پایه نیاز بازارکار با استفاده از جدیدترین فناوریها و روشهای نوین روز دنیا باشد.
در مجموع محیط کسبوکار باید به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و قانونگذاری بهقدری توانمند و تسهیلگر باشد که کارآفرین بتواند با کمترین دغدغه برای تحقق چشماندازهایش روی رشد و توسعه کسبوکارش متمرکز شود.
برای مثال، مسئلهای مانند آموزش موضوعی است که نباید در آن انتفاع در نظر بگیریم و در واقع باید به آن نگاه non-profit داشته باشیم. در نتیجه لازم است سوبسیدی به این حوزه اختصاص داده شود و این کار حاکمیت است. همچنین دنیای امروز، دنیای اینترنت است و همه مناطق لازم است امکانات برقرار ارتباط از راه دور داشته باشند.
این در حالی است که در مناطق دور از مرکز، بهخصوص مناطق مرزی، وضعیت اینترنت به مراتب نامساعدتر و ضعیفتر از وضعیت مرکز است و این کار را برای افراد مستعد و صاحبان کسبوکارهای نوپا و استارتاپی بسیار چالشبرانگیز میکند. در نتیجه موردی که میتوانیم از حاکمیت توقع داشته باشیم، همین ایجاد بسترهایی است که انجام آن از عهده سایرین خارج است.
در ابتدای کار کسبوکارهای نوآور در شهرهای دور از مرکز، گفته میشد این کسبوکارها بهتر است روی مزیتهای منطقهای خود تمرکز کنند و برای مشکلات منطقه خودشان راهحلهای کسبوکاری ارائه دهند. اما در مقابل برخی از این ایده ایراد میگرفتند و میگفتند اگر کسبوکارها چنین کنند، در بسیاری از مواقع مقیاسپذیری خود را از دست میدهند و همواره کوچک میمانند و باید در همان مسیر جهانی قرار بگیرند. نظر شما در این رابطه چیست؟ آیا میتوان این دو ویژگی را همزمان در یک کسبوکار داشت؟
به نظرم این دو رویکرد منافاتی با هم ندارند و حتی میتوانند مکمل هم باشند. کسبوکار ممکن است بر اساس شناسایی مشکلی در یک منطقه خاص کلید بخورد و در مسیر توسعه در سطح ملی و بعضاً بینالمللی گسترش پیدا کند.
مثلاً «کشمون» برای حل مشکل روستاهای خراسان جنوبی شکل گرفت و بعد در سطح کشور توسعه پیدا کرد. در حال حاضر علاوه بر عرضه مستقیم محصولات کشاورزان اکثر استانهای کشور، از یکسو وارد حوزه صادرات محصولات و از طرف دیگر وارد تعامل با کشاورزان سایر کشورها و واردات محصولات کشاورزی شده است.
در سیستان و بلوچستان استارتاپی برای رفع مشکل آب استان، به سمت تولید دستگاه آب شیرینکن رفت و در حال حاضر این محصول را در سراسر کشور عرضه میکند.
اگر در گذشته نیروی جوان و تحصیلکرده اقدام به مهاجرت میکرد، در حال حاضر با مهاجرت نوجوانان نیز مواجه هستیم. از آنجا که کشور همین حالا هم با کمبود نیروی متخصص روبهروست، پیشنهادتان برای نگهداشت این نوجوانان چیست؟ چه مسیر آموزشی را باید پی بگیریم که بتوانیم بخشی از این نوجوانان را توانمند ساخته و از نیرویشان در شرکتها استفاده کنیم؟
در مورد مهاجرت باید به این نکته اشاره کنم که ما نمیتوانیم بچهها را در کشور نگه داریم. دنیا بستر تغییر است و مهاجرت به اشکال متفاوت اتفاق میافتد. کاری که ما میتوانیم انجام دهیم، این است که مسیر تربیتی درست را به آنها نشان دهیم و آنها را در این مسیر قرار دهیم و تا زمانی که آنها را داریم، از پتانسیلشان استفاده کنیم. واقعیت این است که در شرایط امروز، چندان نمیتوانیم آینده را پیشبینی کنیم؛ حتی نمیتوانیم درباره دو روز آینده با قطعیت سخن بگوییم.
به همین دلیل نه میتوانیم یک برنامه بلندمدت طراحی کنیم، نه درست است به برنامههای کوتاهمدتی مشغول شویم که مؤثر نیستند و دچار شتابزدگی شویم. در بستر عدم قطعیتها، تنها راه این است که یک برنامه میانمدت سه، چهارساله طراحی کنیم تا راحتتر بتوانیم به آن بپردازیم و در آن برنامه روی این تمرکز کنیم که مسیر درست چیست.
البته این مسئله را متذکر شوم که ارکان توانمندسازی و توسعه پایدار لازم است به طور متوازن رشد کنند و بایستی شرایط برای توسعه اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی با هم مهیا باشد. توسعه اقتصادی خود دارای چند رکن است که اینها هم باید به موازات و متوازن و متعادل رشد کنند.
مثلاً برای توسعه اقتصادی باید توانمندسازی نیروی انسانی، زیرساخت، سرمایه داخلی و خارجی وجود داشته باشد. وقتی هر یک از این ارکان وجود نداشته باشد یا عملکرد ضعیفی داشته باشد، لاجرم مهاجرت اتفاق میافتد. اگر همزمان با توانمندسازی نیروها بنگاههای اقتصادی وجود داشته باشند و توسعه رخ دهد و در مجموع محیط کسبوکار به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و قانونگذاری بهقدری توانمند باشد که کارآفرین با اشتیاق کسبوکارش را پیش ببرد، میزان ماندگاری افراد و سرمایههای انسانی بالا میرود.
شرکتهای بزرگ حوزه آیتی چه کمکی میتوانند در ایجاد این مسیر و تسهیلگری کنند؟
استفاده از ظرفیت افراد مستعد و باانگیزهای که در مناطق دور از مرکز وجود دارند، میتواند یکی از عوامل مهم در برونرفت از چالش کمبود سرمایههای انسانی باشد. برای این مهم نیازمند یک باور و عزم ملی برای شناسایی و توانمندسازی دانشآموزان و جوانان باانگیزه و مستعد هستیم و این اقدام میتواند با حمایت و مشارکت شرکتهای بزرگ میسر شود. از جمله فعالیتهایی که این شرکتها میتوانند انجام دهند، تأمین هزینههای تربیت نیروی انسانی ماهر و همچنین ایجاد بستر کارآموزی و آموزشهای ضمن کار است.
آموزش یک کار کاملاً غیرانتفاعی است و شرکتها میتوانند در بخش مسئولیتهای اجتماعیشان این فعالیت را دنبال کنند. زیرا متأسفانه آموزش در کشور ما از سوبسیدی برخوردار نیست که بتوان از آن استفاده کرد. هزینه آموزش و شناسایی نیرو هم گزاف است. به همین دلیل کمک زیادی که این شرکتها میتوانند انجام دهند، این است که در این بخش نقشآفرینی کنند.
این را در نظر داشته باشید که دانشآموزان سرمایههای انسانی آینده بسیار نزدیک شرکتها هستند و نباید از آنها غافل شویم و ضروری است در مسیر تحول با استفاده از ظرفیت اقتصاد دیجیتال برای شناسایی و توانمندسازی دانشآموزان علاقهمند و مستعد گام برداریم و بهجای حرف زدن، به سمت اقدامات عملیاتی و موثر حرکت کنیم.
واقعیت این است که ما برای تدوین این نقشه راه نیازمندیم شرکتهای حوزه آیتی کنار یکدیگر باشند تا این مسیر دائماً بهروز شود و فرایند تربیت نیروی متخصص بر اساس نیازهایی که بازار با آن روبهروست، اتفاق بیفتد و مسیر بر اساس این نیازها تغییر کند.
چالش نیروی انسانی یک چالش بزرگشونده است. به این معنی که آنچه در سال گذشته در خصوص کمبود نیروی انسانی داشتیم، اصلاً مثل امسال نیست و در چهار سال آینده این چالش بسیار بزرگتر خواهد بود. از سویی صنعت فناوری اطلاعات صنعتی انسانمحور است و اگر بخواهیم تعداد منابع انسانیمان را افزایش دهیم، به نظرم مؤثرترین راه افزایش تربیت نیروی انسانی است.
لازم است برنامهای برای شناسایی علاقهمندان و مستعدان حوزه فناوری اطلاعات داشته باشیم تا بتوانیم تعداد این نیروها را افزایش دهیم، وگرنه مهاجرت کردن و رفتن این افراد چه از ایران باشد، چه از شهرهای کوچکتر به سمت شهرهای بزرگتر، در هر حال اتفاق میافتد و نمیتوانیم مانعش شویم.
سن ورود به بازار کار در حوزه فناوری اطلاعات و خصوصاً برنامهنویسی بسیار پایین آمده است. وقتی ما با نخبه ۱۰سالهای روبهرو هستیم که خروجی برنامهای که با پایتون نوشته، به اندازه توانایی یک مهندس نرمافزار است یا با دانشآموز دیگری در همین محدوده سنی مواجه میشویم که به دنبال پیادهسازی هوش مصنوعی روی رباتی است که ساخته، باید برای قرار دادن این افراد در مسیر درست و رسیدن آنها به فضای کسبوکاری اقدامات لازم را انجام دهیم.
این کار میسر نیست مگر با همگرایی ذینفعان حوزه تربیت نیروی انسانی و همراستایی کلیه سرویسها و خدمات مرتبط با این حوزه از جمله فرایندهای ترویجی و تشویقی، آموزش، ارزیابی و جذب و استخدام.
با توجه به اینکه سالهاست در اکوسیستم نوآوری در کنار کسبوکارها و افراد خلاق و نوآور بودهاید و با این اکوسیستم آشنایی کامل دارید، مهمترین خلأها و ضعفهای اکوسیستم استارتاپی و مهمترین نقاط قوت و مزیتهای آن را چه میدانید؟
مهمترین نقاط ضعف به یکسری مسائل کلان برمیگردد؛ تحریمها، سیاستهای غلط اقتصادی، نوسان و افزایش بیرویه قیمت دلار، اختلالات اینترنت و… تهدیدهایی را بر سر راه حرکت کارآفرینها قرار دادهاند. این مسائل کلان امنیت شغلی را تهدید میکند، وضعیت نابسامان اقتصادی را رقم میزند و در نهایت آرامش فکری مردم را از بین میبرد. این نقش و وظیفه دولت است که گامهایی در زمینه ثبات در تمام این زمینهها بردارد. اما بزرگترین مشکل ما این است که دولت نقش خود را بهدرستی ایفا نمیکند.
نقطه قوت و مزیت اکوسیستم نیز داشتن نوجوانان و جوانان خلاق و خوشفکر است. همچنین سرمایهگذارانی که حاضرند با وجود مشکلات متعدد، همچنان روی استارتاپها سرمایهگذاری کنند. درست است که سایز اکوسیستم ما با سایز اکوسیستم دنیا قابل مقایسه نیست، ولی به هر صورت با همین شرایط سخت هم شاهد ایدههای خلاق جوانانی هستیم که تا حد تولید محصولات نوآورانه و ارزشمند رشد کردهاند.
بنابراین مهمترین دارایی ما نیروی انسانی باهوش، ایدهپرداز و چابک است. ما نیروی مستعد در داخل کشور کم نداریم و اگر شرایط و محیط کسبوکار مهیا باشد، این افراد توانایی انجام کارهای منحصربهفردی دارند و میتوانند خالق روشهای نوین در عصر فناوری باشند.
در نهایت امیدوارم حرفهایمان با عملکردمان منطبق باشد و این عملکرد نیز سریع، عملیاتی، مؤثر و نتیجهمحور باشد.