کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
در مذمت کارآفرینی منهای نوآوری
آنچه به عنوان کارآفرینی در ایران ستایش میشود چقدر به کار زندگی مردم و اقتصاد کشور میخورد؟
یکی از مهمترین ویژگیهای دهه 60 شمسی برای اقتصاد ایران، مغضوب شدن ثروتمندان بود. روزهایی که شور انقلابی و وارستگی از مادیات در عرصههای مختلف، پایش را به اقتصاد هم باز کرد و نهتنها ادعای داشتن ثروت، که ادعای خلق ثروت برای دیگران نامقبول و ناپسند شد.
بعدها و با ارزشمند شدن واژه سازندگی در دهه 70، اشتغالزایی کمکم به واژهای محبوب در اقتصاد دولتی ایران بدل شد. البته که مراد از آن هم بیشتر پروژههای ملی و دولتی بود که موجب رونق اقتصادی و کاهش بیکاری میشدند. اما کمکم صنعتگران و تولیدکنندگان از پستوها خارج شدند و کسبوکار بزرگ داشتن، مورد احترام و ارج و قرب قرار گرفت.
از اواسط دهه 80 هم واژه کارآفرینی راه خود را به اقتصاد ایران باز کرد و دیگر نهتنها خلق ثروت و ایجاد شغل برای دیگران سربهزیری نداشت، بلکه مسابقهای درگرفت که وقتی به نقطه اوج خود در اواسط دهه 90 رسید، هرکسی که بنگاهی دو سه نفره هم راه انداخته بود، نهتنها دوست داشت با عنوان کارآفرین خوانده شود، بلکه برای نمایش کارآفرینی خود انگیزههای زیاد اقتصادی و اجتماعی هم داشت.
سنتیترین کسبوکارها و حتی آنها که مدتها بود رنگ کوچکترین آپدیتی را در سازوکار تولید یا سازمان خود ندیده بودند هم تلاش میکردند در صف کارآفرینان و جوایز و جشنوارههای مختلف کارآفرینی، جایی برای خود دستوپا کنند. رسانهها و محافل و سیاستگذارانی نیز شکل گرفتند که حمایت از کارآفرینی، آن هم با تعریفی چنین آسانگیر را راه نجات اقتصاد کشور عنوان میکردند.
سیاستمردان هم که مدتها بود راه اقتصاد لیبرالی در پیش گرفته بودند، حالا از اینکه مردان و زنان بیشتری پیدا میشدند که مدعی به دوش کشیدن بار اقتصاد و البته به دوش کشیدن تبعات آن در آینده بودند، از این وضع بیشتر و بیشتر استقبال کردند.
رویکردی که البته از دل آن بعدها سلاطینی متولد شدند که برخی از آنها اگرچه چندین سال عنوان کارآفرین حوزههای مختلف را یدک کشیده بودند، اما یکشبه بار سرزنش نقصانهای و کمبودهای ملی آن حوزه بر سرشان خراب شد. یک بازی دوسر باخت هم برای آنها که بهاشتباه در صف کارآفرینان ایستاده بودند و هم برای آنها که به عنوان سیاستگذار اقتصادی – سیاسی تعریفی نادرست از کارآفرینی ارائه داده بودند.
کرونا که آمد، تازه عیار آنچه در این سالها زیر چتر کارآفرینی بالنده شده بود، روشنتر شد. بسیاری در همان ماههای اول نهتنها مقام و لباس کارآفرینی را پس دادند که با شعار «بهترین کار، کاری نکردن است»، خود را در مقام شهروندان عادی فروکاستند و شرکتها را بستند و رفتند پی نوسانگیری یا هر معاملهای که شرکتداری و کارمندداری و رویکردهای فرایندی و چشماندازی در آن جایی نداشت.
آنموقع بود که بسیاری متوجه شدند کارآفرینی آنجا معنا مییابد که نوآوری محلی از اعراب داشته باشد و این اقتصاد نوآوری است که عیار و تراز کارآفرینان را مشخص میکند. حالا اگرچه در دو، سه سال اخیر نوآوری هم تا حدی به آفتهای مشابهی دچار شده، اما گویا روشن شده که راه کارآفرینی ماندگار و البته بالندگی اقتصادی بلندمدت، از تزریق نوآوری به بخشهای مختلف صنعت و خدمات میگذرد.
شکلگیری واقعی اقتصاد نوآوری با آدمها و بیزینسهای نوآور، همانگونه که در هند و ترکیه و مالزی و اندونزی چرخ اقتصاد را به حرکت درآورد، در ایران هم میتواند نسخهای علاجبخش باشد؛ اگر راه را درست انتخاب کنیم، دولتها وسوسه دخالت را از خود دور کنند و مهمتر اینکه با تعاریف و برچسبهای نابجا، این ترم از اقتصاد را آلوده به نامها و بازیهای اشتباه نکنیم.
کارنگ آمده تا رسانه اقتصاد نوآوری، آن هم با رویکردی چنین باشد. با این امید که مخاطبانی همراه و نقاد کنار خود داشته باشد و با پایبندی به مانیفست حرفهای خود، از خدمت همزمان به فعالان کسبوکار و مردم نجیب ایرانزمین سربلند بیرون آید.